eitaa logo
••• باران شهادت "•♥🖇
2هزار دنبال‌کننده
538 عکس
158 ویدیو
17 فایل
﷽ شهادت بارانیست که بر همه نمی بارد🌧 برای خدا، وقف اهل بیت و شهداء🫀 "کپی از مطالب آزاد و حلال" شروع خادمی: 1403/6/6 تبلیغ و تبادل @bent313 روبیکامون 👇🏻👇🏻 https://rubika.ir/baran_shahadat1 ناشناسمون👇🏻👇🏻 https://gkite.ir/es/10276251
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌ ‌‌•﷽• السلام علیک یا اباصالح المهدی🪴 ذکر روز☁️ ❁الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم❁ شهید روز🖤 شهید محمد تقی سالخورده 🌿 @baran_shahadat1 🌿
🖤 🪴نام و نام خانوادگی: محمدتقی سالخورده 🕊تاریخ تولد: ۱۳۶۵/۱۰/۱ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰۱/۲۱ 🌱محل تولد: شهاب الدین 💍وضعیت تاهل: متاهل 🪧محل مزار شهید: گلزار شهدای شهاب الدین 📕کتاب ها: هفت روز دیگه 📷شغل: پاسدار 📺فیلم مربوط به شهید: مستند شهید محمدتقی سالخورده @baran_shahadat1
••• باران شهادت "•♥🖇
#معرفی_شهید 🖤 🪴نام و نام خانوادگی: محمدتقی سالخورده 🕊تاریخ تولد: ۱۳۶۵/۱۰/۱ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰
🥀🖤 خیلی دوست دارم شهید بشم، ولی نمی‌دونم باید چیکار کنم. نمی‌دونم دیگه چه جوری از خدا بخوام. ان‌شاءالله که عاقبتم شهادت باشه. اگر هم طور دیگه‌ای از دنیا رفتم، امیدوارم دوستان شهیدم دست منو بگیرن. 📕🖤 بسیار خوش اخلاق ومهربون بود همون لحظات اولی که کسی بااو آشنا میشد میفهمید که این آدم دنیایی نیست هرگز اهل ادا و شعار دادن وتظاهر نبود. صاف و ساده و خاکی وبی ادعا وخستگی ناپذیر بود.موقع  آموزش دادن خسته نمی شد وصادقانه و پرتلاش وجدی هرچه بلد بود دراختیار دیگران میذاشت و همچنین بسیار صبور بود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اهل ورزش و مربی ورزش رزمی بود. کنار خانه باشگاه ورزشی ساخت تا جوون ها و نوجوون های روستا از این فضا برای ورزش استفاده کنند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ محمدتقی نه تنها شهادت خودش بلکه شهادت رفیقاشم از خدا می خواست ... ‌ @baran_shahadat1
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاه کلید بندگی و رسیدن به خدا چیه؟! استادعالی @baran_shahadat1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌ ‌‌•﷽• السلام علیک یا اباصالح المهدی🪴 ذکر روز☁️ ❁یا رب العالمین❁ -ای پروردگار جهانیان- شهید روز❤️ شهید محمدحسین محمدخانی 🌿 @baran_shahadat1 🌿
♥ 🪴نام و نام خانوادگی: محمدحسین محمدخانی 🕊تاریخ تولد: ۱۳۶۴/۴/۹ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۸/۱۶ 🌱محل تولد: تهران 💍وضعیت تاهل: متاهل 🪧محل مزار شهید: گلزار شهدای تهران 📕کتاب ها: عمار حلب - قصه دلبری 📷شغل: پاسدار 📺فیلم مربوط به شهید: مرزهای عاشقی @baran_shahadat1
••• باران شهادت "•♥🖇
#معرفی_شهید ♥ 🪴نام و نام خانوادگی: محمدحسین محمدخانی 🕊تاریخ تولد: ۱۳۶۴/۴/۹ ☁️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۸
♥ یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) پا به هستی چو نهادم همه ی هستی من وقف دلبر شد و خود نقطه ی پرگار شد. از خدا می خواهم که این عبد حقیر سر تا پا تقصیر را در روز حشر به رشته های چادرش می دهد. 📕♥ محمدحسین از کودکی عاشق مداحی بود. همیشه چیزی به عنوان بلندگو دستش می‌گرفت و بالا و پایین می‌پرید و می‌خوند. کافی بود نوحه یا مداحی را از محل بشنوه، آنقدر آن را تکرار می‌کرد که همه را حفظ می‌کرد. و همین عشق و علاقه، زمینه هیئتی شدنش در جوانی رو فراهم کرد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهید محمد خانی معنقد بود که بچه‌های هیئتی باید ولایت پذیری را یاد بگیرند. باید یک نفر که مسئولیت را بر عهده داره، حرف آخر ر بزنه و این الگویی باشد برای تبعیت از ولایت. او با رفتارهای خود هم سعی می کند افراد رو طوری تربیت کنه که ولایت پذیر باشن. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ محمدحسین جزو بچه‌هایی بود که خیلی راحت در دل همه جا باز می‌کرد؛ او سعی کرد در همه کارها پیشقدم باشه. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ محمدحسین بچة پرتکاپویی بود و یک لحظه آرام و قرار نداشت. بازی او در دوران بچگی «جبهه‌بازی» بود. همیشه در حال سنگر ساختن با بالش بود. سنگرش که درست می‌شد، چفیه‌ای رو که باباش از جبهه آورده بود، می‌انداخت گردنش و می‌رفت توی سنگر و شروع می‌کرد به تیراندازی به سمت دشمن فرضی!» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ محمدحسین عاشق یه دختری میشه تو دانشگاه دختره میگه نه محمدحسین میره مشهد پیش امام رضا(ع) توسل میکنه که اگه به صلاحه بشه اگه به صلاح نیست خودت مهرشو از دلم بیرون کن برمی گرده با دختره ازدواج میکنه وبعدم شهید میشه @baran_shahadat1
آخ کربلای پنج😂🥴 پسر فوق العاده بامزه و دوست داشتنی بود. بهش می گفتند «آدم آهنی» یک جای سالم در بدن نداشت. یک آبکش به تمام معنا بود. آن قدر طی این چند سال جنگ تیر و ترکش خورده بود که کلکسیون تیر و ترکش شده بود. دست به هر کجای بدنش می گذاشتی جای زخم و جراحت کهنه و تازه بود. اگر کسی نمی دانست و جای زخمش را محکم فشار می داد و دردش می آمد، نمی گفت مثلاً (آخ آخ آخ آخ آخ) یا ( درد آمد فشار نده) بلکه با یک ملاحت خاصی عملیاتی را به زبان می آورد که آن زخم و جراحت را آن جا داشت. مثلاً کتف راستش را اگر کسی محکم می گرفت می گفت: « آخ بیت المقدس» و اگر کمی پایین تر را دست می زد، می گفت: «آخ والفجر مقدماتی» و همین طور «آخ فتح المبین»، «آخ کربلای پنج و...» تا آخر بچه ها هم عمداً اذیتش می کردند و صدایش را به اصطلاح در می آوردند تا شاید تقویم عملیات ها را مرور کرده باشند. 😂😂😅😅😂😂😂 کتاب فرهنگ جبهه (شوخی طبعی ها)جلد 1، صفحه:48📚 😂😂😂😂 😂 📕 @baran_shahadat1
صدای بز 😂🥴 پسرک صدای بز را، از خود بز بهتر درمی آورد. می گفت: « چوپانی همین چیزهایش خوب است». هر وقت دلتنگ بزهایش می شد، می رفت توی یک سنگر و مع مع می کرد. یک شب هفت عراقی که آمده بودند شناسایی با شنیدن صدا، طمع کرده بودند کباب بخورند. هر هفت نفر عراقی اسیر کرده بود و دست به سر آورده بود عقب. توی راه هم کلی برایشان صدای بز درآورده بود. 🤣🤣🤣🤣🤣 سالنامه ستاره ها، تاریخ:1388📚 😂😂😂😂 😂 📕 @baran_shahadat1