eitaa logo
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
968 دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
6.5هزار ویدیو
11 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
حی المعشوق عاشقان وقت نماز است به عاشقی با خدا نمازتان سرد نشود التماس دعا ی ظهور امام زمان
عاشقان❤️ وقت اذان ست🌈 موقع بندگی ست👑 @mahmoodreza_beizayi🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
#تو_شهید_نمیشوی📚 قسمت سی و هشتم🌱 | آن انگشتری | چند وقتی بود که به محمودرضا سپرده بودم متوالی را
📚 قسمت سی و نهم🌱 | مهیای نبرد نهایی | اهل مطالعه بود.مخصوصاً در مورد بیداری اسلامی و مسائل مربوط به آن،هر کجا چیزی پیدا می کرد،حتماً می خواند مثل کتاب یا مقاله‌ های تحلیلی روزنامه ها و پایگاه های خبری تحلیلی. وقت هایی که با هم از تهران به سمت اسلامشهر می رفتیم،توی ماشینش سر صحبت را باز می کردم تا حرف بزند.وقتی حرف می زد با دقت گوش می دادم.حتی سعی می‌کردم بعضی از حرف‌هایش را حفظ کنم! مثل همیشه بحث کشیده می‌شد به اتفاقات کشورهای منطقه مثل سوریه و عراق و بحرین. تبریز هم‌ که می آمد،وقتی تنها گیرش می آوردم سر صحبت را با او باز می کردم. بیشتر دوست داشتم بشنوم تا حرف بزنم، چون محمودرضا خودش با این اتفاقات از نزدیک درگیر بود.حرف هایش مثل تحلیل های ژورنالیستی یا نظر کارشناسان برنامه های تلویزیونی نبود. یادم هست که می گفت بحث های تلویزیون درباره ی سوریه به دور از واقعیت است.می‌گفت واقعیتی که آنجا می گذرد،غیر از این حرفهاست. @mahmoodreza_beizayi
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
حی المعشوق عاشقان وقت نماز است به عاشقی با خدا نمازتان سرد نشود التماس دعا ی ظهور امام زمان
✅حتما بين افطار تا شام 2 تا 3 واحد ميوه ميل كنيد تا در پايان اين ماه دچار كمبود انواع ويتامين‌ها نشويد. 🌸『@mahmoodreza_beizayi』🌸
رمان زیبا وهیجانی🍃فدای بانوی دمشق 🍃 اول برم گلزار شهدا چون بعدا شب میشه و.... _سلام حاج اسماعیل +سلام دخترم چطوری بابا چطوره آقا محمدحسین چطوره؟ _خوبن حاج آقا سلام دارن خدمتتون +سلامت باشن، به ما سر نمیزنین بی معرفتا _شرمنده درگیر دانشگاه و عروسی و اینا بودیم +به به راستی به آقا محمدحسینم تبریک بگو خانمش کی بود؟ _فاطمه خانم دختر حاج احمد +به به پس اشناست، جانم دخترم چیزی لازم داری؟ _حاجی لطفا دو کیلو شکلات بده بی زحمت میخوام ببرم گلزار شهدا +قبول باشه دخترم برای منم دعا کن از کدوم مدل بزارم؟ _محتاجیم ☺️ از اون مدل کاکائوییه😋 +شکلات دوست داری؟ 😂 _آره 🙄😋 +بیا دخترم اینا مال تو _چقدر میشه؟ +اینا مهمون من ولی اون دو کیلو رو حساب میکنم 🙂 _آخه اینا زیاده نمیشه که مهمون شما +چرا نشه؟ بخور نوش جونت راستی بابا جان دانشگاهت چی شد؟ _20 شدم رشته ی داروسازی😍 +ماشاءالله ماشاءالله برم برای دخترم اسپند دود کنم 😄 _ممنون حاجی🙃 _❤️ حاج اسماعیل یکی از رفقای دوران دفاع مقدس بابا جونه خیلی مرد خوبیه مثل باباجون دوستش دارم خیلی وقت بود ندیدمش خیلی پیر شده بود☹️🖤 ولی خب مثل همیشه مهربون بود 😍 بعد از نیم ساعت رسیدم گلزار شهدا چند وقت نیومده بودم از صبحه همش یاد همه میوفتم و میگم چند وقته نیومدم💔😂 کلا با درسا از زندگی عقب موندم 🤦‍♀ ولی جبران میکنم از بعد عروسی داداش مثل قبلا میشم همون دختر شر و شیطون هر چند که همه میگن خانم دکتر شدی از این کارا نکن😂 ولی خب من یه روحیه شر و پر انرژی دارم که نمیتونم باهاش مقابله کنم یعنی نمیخوام که بکنم😂 دوست دارم شر باشم دختر باید متین باشه ولی شر بودن و شیطون بودنم در کنارش😜 داشتم با خودم حرف میزدم که دیدم 15 دقیقه از وقتم رفت🤦‍♀😂 ادامه دارد.... 😍 🌸به قلم سیده بیضایی🌸 ‼️کپی با ذکر نام نویسنده وایدی کانال ازاد‼️
رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق 🍃 با قدم هایی آروم بین مزار شهدا راه میرفتم این کار بهم آرامش میداد انگار اومدی مهمونی بهترین مهمونی دنیا😍 الان شلوغ نبود بخاطر اینکه بعد از ظهرا شلوغه الان اول صحبی کسی نمیاد بنظرم الان بهترین وقته کسی نیست میتونم راحت درد ودل کنم😍 رفتم کنار مزار شهیدی که ارادت خاصی بهش داشتم نمیدونم چرا ولی حال دلم یجوری میشه با این شهید 🌸شهید علی خلیلی🌸 دو شاخه گل قرمز کشیدم بیرون و شروع کردم به پرپر کردنشون 🥀 سرمو گذاشتم روی سنگ مزار شهید و گریه ام شدت گرفت دلتنگ شهدا شده بودم افرادی که همیشه همراهم بودن و کمکم کردن خانواده شهدا چه میکشن؟ 😭 واقعا تحمل این غم خیلی سخته و صبر زیادی میخواد😭 وقتی به این موضوع فکر میکنم گریم میگیره واقعا چطور میتونن با این غم بزرگ کنار بیان🖤 بعد از نیم ساعت بلند شدم رفتم سر مزار شهید حسین معزغلامی 😍😭 دیدم یک آقا ایستاده اونجا ☹️ رفتم سر مزار شهید سجاد زبرجدی تا موقع برگشت برم دوباره اونجا که تا اون موقع اون آقاهه بره😄 اول گلاب ریختم روی سنگ مزار داداش سجاد بعدش گل رز رو روی سنگ گذاشتم 😍 رفتم قسمت شهدای گمنام اونجا بهترین جای گلزار شهدا بود😭😍 سرم رو گذاشتم روی سنگ قبر شهیدی که نمیدونم کیه 🖤🥀 فقط میدونم خدا خیلی دوستش داره😔 داشت بارون می‌بارید دلم مثل آسمون این شهر گرفته🖤😔 صدای هق هق گریه هام با صدای بارون یکی شده بود 🥀 همش نفس عمیق میکشیدم بوی خاک نم خورده بهترین بوی زندگیم بود😍 مخصوصا اگه اون خاک، خاک مزار شهدا باشه 😭 دیگه خیلی گریه کرده بودم 🙃 یه مداحی گذاشتم و اروم قدم میزدم 🚶‍♀ یه وقتایی که خیلی سردرگمم🥀 خودم هم خودم رو رها میکنم🖤 دلم گریه میخواد فقط زار زار 😭 نمیدونم از چی حیا میکنم..✨ .... اشکام دونه دونه می‌چکید روی چادرم دیگه خسته شدم رفتم به سمت مزار شهید معزغلامی دیدم یه آقا با یه خانم مسن کنار مزار نشسته نمیتونستم بیشتر از این صبر کنم رفتم جلو عههه😳😳😳 آقا محسن با مادرشون خاله لیلاست😍 _خاااااله جون😍 +دختر تویی؟ زینب جان تویی؟ 😍 _آره خاله جون خودمم، کجایین شما؟ میدونین چند وقته ندیدمتون 😩 +من فدات بشم دخترکم بیا کنارم بشین ببینم 😍 تازه یادم اومد به آقا محسن سلام نکردم🤦‍♀ _سلام +سلام خوبین؟ عمو خوبن؟ _تشکر، بابا جون هم خوبه سلام دارن خدمتتون +سلامت باشن برای اینکه من بتونم برم کنار خاله بشینم آقا محسن بلندشد رفت اونور ادامه دارد.... 😍 🌸به قلم سیده بیضایی 🌸 ‼️کپی با ذکر نام نویسنده و آی‌دی کانال آزاد‼️