✅ نیمهی شعبان، مظهر امید به آینده است؛ بقیه امیدها ممکن است بشود، ممکن است نشود؛ امّا امید به اصلاح نهایی بهوسیلهی حضرت صاحبالزّمان امید غیر قابل تخلّف است. السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَه. ۹۷/۲/۱۰
🔸 سالروز ولادت حضرت ولیعصر عجلالله تعالی فرجه الشریف و عید نیمه شعبان مبارک.
@mahmoodreza_beizayi
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
بدون هیچ وجهی ┄┅┅❀𖠇•🌺•𖠇❀┅┅┄
بنای ازدواجم با مصطفی عشق او به ولایت بود،
دوست داشتم دستم را بگیرد
و از این ظلمات و روزمرگی بیرون بیاورد.
همین مبانی بود که مهریهام را با بقیه مهرها متفاوت کرده بود.
مهریهام قرآن کریم بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهلبیت و اسلام هدایت کند.
اولین عقد در شهر صور بود که عروس چنین مهریه ای داشت یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریهاش نداشت.
#شهیدمصطفیچمران
کتاب نیمه پنهان ماه
#خاطره
ماه رمضان بود و ما در سوریه بودیم که یکی از افسرهای ارشد سوری ما را به ضیافت افطار دعوت کرد 🍃
با تعدادی از رزمندگان از جمله ، بیضائی به میهمانی رفتیم و خیلی هم تشنه بودیم ؛
دو سه دقیقه بیشتر تا افطار نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذا خوری شویم اما محمود رضا منصرف شد و گفت من بر می گردم❗️
رزمندگان لبنانی اصرار داشتند که با آنها به افطاری برود و من نیز مصر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم ، بیضائی به من گفت شما ماشین را به من بده که برگردم و شما بروید و افطارتان را بخورید ، من هم بعد از افطار که بر گشتید دلیلش را برایتان می گویم .
بعد از افطار علت انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت👇:
اگر خاطرت باشد این افسر
قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار دعوت کرده بود ؛ آن روز بعد از ناهار دیدم که ته مانده ی غذای ما را به سربازانشان داده اند و آنها نیز از فرط گرسنگی با ولع غذای ته مانده را می خورند😓 ، امروز که داشتم وارد سالن می شدم فکر کردم اگر قرار است ته مانده ی غذای افطاری مرا به این سربازها بدهند ، من آن افطار را نمی خورم...☝️
نقل از سرهنگ پاسدار محمدی جانشین تیپ امام زمان (عج) سپاه عاشورا
#برادر_شهیدم
#شهید_محمودرضابیضایی
@mahmoodreza_beizayi
می گفت تو سوریه خواب ندارم
وقتی هم میخواهم بخوابم ازشدت خستگی
نمیتونم بخوابم...😔
انگار یک لشگر مورچه دارند از پام بالا می آیند...
بخواب برادر نازنینم بخواب بقول خودت استراحت بماند بعد از شهادت ...😔
#شهید_محمودرضابیضایی
@mahmoodreza_beizayi
رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق 🍃
#پارت_16
خیلی حس خوبی داره هویزه😭😍
آرامش خاصی داره☺️😍
از تونل سربند رد شدیم و رسیدیم مزار شهید علی حاتمی 😍😊
شهیدی که حاجت ازدواج میده😅🙄
من تا حالا چندبار اومدم اینجا ولی تاحالا از این شهید چیزی نخواستم😅
برای زائران توضیح دادم این مزار کیه و چطور شهید شده و بهشون گفتم حاجت ازدواج میدن این شهید
قیافه هاشون دیدن داشت🤣😂😂خودمم دفعه اول کم از اینا نداشتم 😂
من زیارت میکردم و زائرا هم هر کدوم به نحوی سرگرم بود
بعد از کلی زیارت و دعا ومناجات📿 باید سوار اتوبوس میشدیم که بریم یک منطقه ی دیگه... 😍🍃🌸
لیست رو که چک کردم دیدم آسیه نیست😱🤦♀
نمیخواستم بقیه رو نگران کنم برای همین یواشکی جیم شدم که برم پیداش کنم 😂😂
همینجور میگشتم که دیدم سر مزار شهید علی حاتمی نشسته😀🙈
نزدیک شدم که بشنوم چی میگه 😂🤫
دیدم داره دردودل میکنه
یجا گفت :اگه من به حاجتم برسم کل کاروان رو شیرینی میدم🙃
یواش رفتم جلو و از پشت سر گرفتمش😈
چنان جیغی زد که خودم ترسیدم🤣🤣
_نترس بابا منم، ساکت آبرومونو بردی هییییس🤭🤫🤫😂
+خدانکشتت زینب زهرترک شدم😰😰
_خب حالا بگو حاجت چیه که میخوای بهمون شیرینی بدی😈😂🤣
+گوش وایستادی؟ 😐🤦♀
_بگو بحثو عوش نکن🤨من و توکه باهم این حرفا رو نداریم😅
+قول میدی به کسی نگی؟ 🙊
_آره خیالت راحت راحت😉
+حاجت ازدواج😍🙄🙈
_عاشق کسی شدی؟ 🤨
+نه نه عاشقی کیلو چنده🙄
_زود تند سریع بگو وگرنه من میدونم باتو🔪🔫
+عممم اره🙄🙄🙄🙄
_واااای آسیه مون عاشق شدههه😍😍😂
حالا کی هست این دامادمون؟ 😂
+چجوری بگم.....
_چطوریش مهم نیست بگو اینقدر حاشیه نرو😡🔪
+آقا علیرضا🙈
_خداااای من😱😂
پسر دایی من😂😂😂
چرا به من نگفتی😂
+که مثل الان بخندی؟😐
_آسیه میخوام راجب یه چیز جدی باهات حرف بزنم 😐
+باشه بگو😕
_آیا اجازه هست واسه علیرضامون بیایم خاستگاری؟😄😂
+چییییی😳😳😳😳
_آقا علیرضاگفت ازت بپرسم ببینم نظرت چیه که انگاری تو مشتاق تر از اونی🤪😂
+اِم اِم من چیزه 🙊
_میگم بهش که موافقی😂، برگردیم تهران میایم خاستگاری 😍
عروس گلمون😂🤣ایول یه عروسی دعوتیم
+همیشه ی خدا تو عجله داشتی و خودت همه چیو میبری و میدوزی🤦♀😂
_اگه زودتر بهم میگفتی خودم میآوردمش خواستگاریت 😂
الانم دیر نیست
باهم زیارت کردیم
ادامه دارد.... 😍
🌸به قلم سیده بیضایی🌸
‼️کپی با ذکر نام نویسنده وایدی کانال ازاد‼️
رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق🍃
#پارت17
_حالا نمیخواد خجالتی بشی😂
بیا بریم که کلی دیر شده تا الان حتما همشون نگران شدن😂
فقط بدوووو
بدو بدو خودمونو رسوندیم به اتوبوس🏃♀🏃♀
اونجا که رسیدم محمدحسین وعلیرضا اومدن جلوم وگفتن
_آبجی خوبی؟ چیزیت نشده؟ کجا بودی؟ جون به لبمون کردی😰
+خوبم بخدا رفته بودم دنبال غزال تیرپا که فرار کرده بود😂
دوتایی شون زدن زیر خنده البته اونقدر یواش که کسی متوجه نشد آسیه هم برام خط ونشون میکشید😂
گفتم
_داداش محمدحسین من با پسردایی کار دارم یک لحظه شما برین😁
+باشه فقط خیییلی زود 🤨راجب همون موضوع دیشب؟
_اره😅
_آقا علیرضا با آسیه خانم حرف زدم😁
+چیی؟ واقعا؟ چی گفتن؟ بریم خاستگاری؟
_وای چقدر هولی پسر دایی😂
اول شیرینی منو بده تا بگم چی گفت😌
+شیرینیتون سرجاشه برگردیم میدم فقط بگین چی گفت 😟
_مبارکه😅😆برگردیم تهران ان شاءالله میریم خاستگاری، همه کارارو خودم میکنم شما نگران نباشید
فقط جان ما سوتی ندین توی این چند روزه😂
+وااای واقعا ممنون خوش خبر باشی😍
رفتیم سوار اتوبوس شدیم وحرکت کردیم فرمانده هم کلی غر غر کرد که چرا دیر راه افتادیم😁😅
توی اتوبوس رفتم کنار آسیه نشستم و همش بهش گیر میدادم و اونم یواش میخندید
رسیدیم بازار....
خواهرای عزیز اینجا هرچی لازم دارین بگیرین فقط خیلی سریع جانمونین از اتوبوس😉😉اینجا نباید زیاد توقف کرد چون. دیر میشه به بقیه مناطق نمیرسیم
رفتم کنار آسیه
_خب بدو برو شیرینی بگیر که کل کاروان گشنن😂
+خوب بلدی سوء استفاده کنی 😂
آقا سیدددددد📢
محمدحسین اومد نزدیکم...
_جانم آبجی؟
+داداشی، آسیه خانم یه نذری داره لطفا شما و آقا علیرضا برین کمکش که نذرش سنگینه🤣
_چشم
بفرمایید آسیه خانم من در خدمتم
اونا که رفتن من رفتم کنار فاطمه و بهش گفتم آسیه عروس شد😂بعد از کلی خندیدم فاطمه گیر داد که چرا زودتر نگفتی منم گفتم بخدا همین یه ساعت پیش ماهم فهمیدیم😅
آسیه و آقایون با یه عالمه کارتون شیرینی برگشتن😜😋😋
بعد از پذیرایی راه افتادیم
این چند روز هم گذشت و روز برگشت فرا رسید😭😭
خیلی سخت بود از اون مکان دل بکنی😭ولی باید بری چه میشه کرد😞
خیلی خوب بود اصلا دلم. نمیخواست از اونجا برم
گریم گرفته بود و رفتم اونورتر که کسی نفهمه گریه میکردم که داداش اومد کنارم
+اللهی فدات شم گریه نکن آبجی جانم
_داداش نمیخوام از اینجا برم😭
+گریه نکن من خودم زود دوباره میارمت
گریه نکن که ناراحت میشمااا
_باشه 😔
ادامه دارد.... 😍
🌸به قلم سیده بیضایی🌸
‼️کپی با ذکر نام نویسنده وایدی کانال ازاد‼️
رمان زیبا وهیجانی 🍃فدای بانوی دمشق 🍃
#پارت_18
برگشتم تهران.... 😐
دایی زنگ زد و با عمومرتضی حرف زد وقرارشد فرداشب بریم خونشون 😜😋
صبح که رفتیم خونه ی دایی برای اینکه آماده بشیم
منو محمدحسین فقط به چهره ی پر اضطراب علیرضا میخندیدیم🤣منم همش میگفتم بس کن داداش الان میبینه😂
علیرضا اومدپیش منو محمدحسین
_چیه؟ به چی هرهر میخندین🤨
+هیچی داداش چیزی نشده🤣😂
_آره معلومه کاملا😐
سیده شما بگین به چی میخندین 🤨
+من دروغ نمیگم، به شما میخندیم😂
_کجای من خنده داره😐
+هیچی، برو پسردایی آماده شو واسه امشب😝
_وای من خیلی استرس دارم دیگه باید چیکار کنم؟ 😰
+خب من میگم شما بگو انجام دادی یانه
_باشه 😥
+شیرینی؟ گل؟ آرایشگاه؟ لباس خریدی؟ دوش گرفتین؟ ماشینو بردین کارواش؟ برای من لواشک گرفتین😂؟
_آره همه رو انجام دادم🙂
فقط آها.... بفرمایید اینم لواشک شما
+افرین 😂
خب الان تنها کاری که مونده اینکه یکی منو ببره خونه ی آسیه خانم که زنگ زد گفت کارم داره
محمدحسین :آجی جان بفرما سوار ماشین شو میرسونمت چون خودمم کار دارم😉😜
توی راه به محمدحسین گفتم
_داداشی؟
+جانِ داداشی
_تو نمیخوای زن بگیری؟ 🤨
+به وقتش
_پیرشدی پس کی وقتشه🤨
+اولا من هنوز 25سالمم نشده🤨 دوما خدا رو چه دیدی حالا شاید بعد عروسی علیرضا منم دوماد شدم..😁😅
_راست میگی😍😍😍
+آره دروغم چیه 😁
داداش یه آهنگ پلی کرد
_داداش توکه فقط مداحی داشتی اینارو کی ریختی؟
+دیدم نزدیک عقدیم چندتا آهنگ ریختم😅
_افرین خوب کاری کردی
به فکر فرو رفتم تا رسیدیم خونه ی اسیه😜😜
ادامه دارد... 😍
🌸به قلم سیده بیضایی🌸
‼️کپی با ذکر نام نویسنده وایدی کانال ازاد‼️
هدایت شده از 🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
🌸بسم رب عشق🌸
إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ، 🥀وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، 🌸وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ ❄️❤️
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ🌺 أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ،🌼 وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ .🌈☀️
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ💐، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ .🌺🌙
☘يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ،☘ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، 🌱أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ🌷، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ🍃، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ.⛅️🌦
#یا_صاحب_الزمان
#دعای_فرج
#صبحتون_امام_زمانی
🌸زیارت ائمه در روز سه شنبه🌸
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا خُزَّانَ عِلْمِ اللّٰهِ🌺، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا تَرَاجِمَةَ وَحْىِ اللّٰهِ،🎊 السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَئِمَّةَ الْهُدَىٰ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَعْلامَ التُّقىٰ، 🌼السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلادَ رَسُولِ اللّٰهِ، أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ، مُعادٍ لِأَعْدائِكُمْ، مُوَالٍ لِأَوْلِيَائِكُمْ، بِأَبِى أَنْتُمْ وَأُمِّى، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ .❄️ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَوالىٰ آخِرَهُمْ كَمَا تَوالَيْتُ أَوَّلَهُمْ، وَأَبْرَأُ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَهُمْ، وَأَكْفُرُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزَّىٰ🍃 . صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ يَا مَوالِىَّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ . السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْعَابِدِينَ وَسُلالَةَ الْوَصِيِّينَ،💐 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِى الْقَوْلِ وَالْفِعْلِ، يَا مَوالِىَّ هٰذَا يَوْمُكُمْ وَهُوَ يَوْمُ الثُّلَثَاءِ،🌸 وَأَنَا فِيهِ ضَيْفٌ لَكُمْ وَمُسْتَجِيرٌ بِكُمْ، فَأَضِيفُونِى وَأَجِيرُونِى بِمَنْزِلَةِ اللّٰهِ عِنْدَكُمْ وَآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.☘
#مـاه_پـر_برکتـــ♥️
🌸『@mahmoodreza_beizayi』
🌸ذکر روز سه شنبه🌸
🍃صد مرتبه🍃
✨🌙یا ارحم الراحمین 🌙✨
#مـاه_پـر_برکتـــ♥️
🌸『@mahmoodreza_beizayi』
🌼روزی از عارفی سؤال شد: چرا ما امام زمان را نمیبینیم؟
✍عارف گفت: لطفا برگردید و پشت به من بنشینید. شاگرد این کار را انجام داد. آیا الان میتوانید مرا ببینید؟ شاگرد عرض کرد خیر، نمیتوانم ببینم. عارف فرمود: چرا نمیتوانی من را ببینی؟ شاگرد گفت: چون پشت من به شماست. عارف فرمود: حالا متوجه شدید چرا نمیتوانید امام زمان را بینید؟!
چون شما پشتتان به امام زمان است، با گناه کردنها و نافرمانیها به امام زمان پشت کردهایم و در عین حال تقاضای دیدار امام زمان را داریم
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
*🌼بســم الله الرحمـــن الرحیــم🌼*
*#السلامعلیکیااباصالحالمهدے🖐🏻💕*
*"|بهنامخداےامامزمان؏ۚ|♥️✨"*
*ســلـامٌ عَـلی جـهـادنـا❥*
*أنت فی قلـ❤⃢ـبی و نــورالعـیونی . . .*
*و حبـیبی 🖇و سـیدی . . .*
*و نعم الـرفـــیق . . .*
*صبحتون مهدوی*😊
*💫🕊 .. اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــم🕊*
■ #نماز_اول_وقت✨🦋
_____
دژ مستحکم ایمان نماز است
کمال رتبه انسان نماز است
برای پاکی روح و روان ها
پیام روشن قران نماز است
به هنگام سخن پیر حرا گفت
کلید روضه ی رضوان نماز است
به هنگام ظهور نفس انسان
رها از حربه ی شیطان نماز است
بگفتا اسوه زهد و شهادت
شکوه قله ی عرفان نماز است
به یمن تربت پاک شهیدان
سرود ملت ایران نماز است
#شکرانه
#سیره_شهدا
🌹هر سال درنیمه شعبان جشن مفصل و باشکوهی برای ولادت صاحب الزمان می گرفت.
روبروی مغازهاش را تزیین و ریسه بندی می کرد از مردم محل باشیرینی و میوه و شربت پذیرایی می کرد و برای اقوام هم شام مفصلی درست می کرد.
🌹 نمازهایش به موقع بود و به نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد.
نماز شبش هیچ وقت ترک نمی شد و حتی در سوریه که خیلی خسته بودند و با کمبودِ آب هم مواجه بودند. دوستانش می گفتند ته مانده آب های بچه ها را جمع می کرد و در آن سوز و سرما تجدید وضو می کرد و نماز شب می خواند.
🌹نیمه شب که برای نماز شب بیدار میشد بعد از نماز شب، زیارتنامه همه ائمه راکه در گوشیِ موبایلش داشت می خواند و به زیارت حضرت زینب که می رسید با دو دست به سرِخودش می زد و ضجهه می زد و گریه می کرد
و آخر هم فدایی بی بی شد...
#شهیدمدافع_حرم
#شهید قدرت اله عبودی
#شهدای_فارس🌷
#سالگردشهادت🌷
#صلوات 🌷🌱🌷
#دمیباشھدا🕊
«شھیدمحمدحسینمحمدخانی»
پس از شھادتش ، #حاجقاسم دربارهۍ #محمد حسین ( شھید محمد خانی) گفتند:
«من "همت" خودم را با اینشھید در منطقه پیدا کردم.»
+این سخن حاج قاسم منو یاد این جمله انداخت که:
«هرچیز کھ در جستن آنی، آنی :)»
@mahmoodreza_beizayi
⚠️ #تلنگرانه
فعالیت ڪࢪدن تو فضاے مجازی 📲
و پاڪ موندن در اون، تقوای دو چندانے میخواد👌
یادمون نره که گاهی با گناه به اندازه یک ڪلیڪ فاصله داریم🤭
دࢪ روزِ حساب:
تموم این سایتها🌏
تموم ڪلیڪها،〽️
یاهو مسنجرها،♏️
آیدیها،🆔
چتروم ها 💤
به حرف میان و بر ڪارهامون گواهے میدن⚡️
نکنه شرمنده بشیم🥀
گاهے روی مانیتوࢪ ڪامپیوتر بچسبونیم؛🖥
ورود شیطان ممنوع⛔️
#حرفخودمونی #ماه_شعبان
@mahmoodteza_beizayi
#انگیزشی
حاج اسماعیل دولابی میگفت :
وقتی به خدا بگویی
خدایا من غیر از تو کسی را ندارم ؛
خدا غیور است و
خواسته ات را اجابت میکند...
زندگیت سخت شده؟!
#صداشکن ♥️🍃
#سلام_ودرود_برشهیدان
@mahmoodreza_beizayi
#شهید_گمنام
گفتند شهید گمنامه ،
پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛
امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه …
نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم”
🌸『@mahmoodreza_beizayi』🌸
زیارت امامزاده داوود بن یحیی الحسنی به نیابت از شهید بیضایی♥️🌱
@mahmoodreza_beizayi
🌱..
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
#تو_شهید_نمیشوی 📚 قسمت بیست و ششم🌱 | اسرائیل کتک خورده | بعد از جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ (۱۳۸۴)،
#تو_شهید_نمیشوی📚
قسمت بیست و هفتم🌱
| ادامه ی اسرائیل کتک خورده |
وقتی تماشای مجموعه ی بادهای شمالی را تمام کردم،ازش پرسیدم:«به نظرت مهم ترین حرفی که صهیونیستها در این مجموعه می زنند کدام است؟»
گفت:«آنجا که می گویند وقتی سید حسن نصرالله در لبنان سخنرانی دارد،همه در اسرائیل می نشینند پای سخنرانی او ،چون میدانند او به هر آنچه که می گوید عمل خواهد کرد.این از همه ی حرفهایشان مهم تر است.»
محمودرضا بعد از جنگ ۳۳ روزه پوستر سید حسن نصرالله را داخل کمد وسایل شخصی اش چسبانده بود.
در خانه ی خودش هم تصویر سید حسن نصرالله را همیشه در اتاقش داشت.
او اسرائیل را تحقیر می کرد.
یک بار بهش گفتم:«صهیونیست ها مرتب دارند حزبالله را تهدید میکنند.از کجا معلوم اسرائیل دوباره به لبنان حمله نکند؟»
گفت: «اینها کشک است.اسرائیل الان مثل آدمی است که کتک خورده و افتاده گوشه ی رینگ ،ولی می گوید اگر بلند شَوَم پدرت را درمی آورم!»
@mahmoodreza_beizayi
هدایت شده از 🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
🌸بسم رب عشق🌸
إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ، 🥀وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، 🌸وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ ❄️❤️
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ🌺 أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ،🌼 وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ .🌈☀️
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ💐، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ .🌺🌙
☘يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ،☘ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، 🌱أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ🌷، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ🍃، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ.⛅️🌦
#یا_صاحب_الزمان
#دعای_فرج
#صبحتون_امام_زمانی