eitaa logo
🇵🇸برای زینب🇵🇸
425 دنبال‌کننده
706 عکس
184 ویدیو
0 فایل
اینجا، کلبه ماست.جایی برای خواندن، جایی برای نوشتن، جایی برای خزیدن در کنج خلوتی که همیشه دنبالش هستیم. برای سخن گفتن، برای فریاد از تمام روایتهای پرامید و یاس اما ایستاده با قامت راست برای حرکت شماره تماس: 09939287459 شناسه مدیر کانال: @baraye_zeinab
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ✍ به بهانه آخرین جمعه ی ماه خدا سلام ماهِ من! باز هم عبور زمان، مرا به تو رساند در حالیکه نه پایی برای رفتن داشتم و نه چشمی برای دیدن. قرار بود که در تو بالنده شوم؛ قرار بود که در تو قد بکشم؛ بنا بود از تو عطر خدا بگیرم اما... امروز که نزدیک پایان توام، واگویه ام این است: آه! مِن قِلّه الزّاد و طولِ الطریق! چه تلخ است بر خوان کریمی نشستن و غفلت زده و بی توشه از خانه بیرون رفتن! و چه خسران عظیمی! که تو مرا در قلب خویش جای دهی و من مشغول غیر تو شوم! اما... اما بیرون از این دنیای تارعنکبوتی؛ کمی آن طرف تر آدم هایی هستند که در زیر آتش و میان خون، با طهارت ترین قلب های عالم را دارند. گرسنگی، سحری شان است و عطش افطارشان! می دانی؟! مردم غزه را می گویم. من که در این گوشه ی تاریخ ایستاده ام، خودم را می بینم و غزه را و در این قیاس در می یابم که هم نوا نشدن با کودکان مظلوم غزه یعنی ناکوک ترین نوای هستی! اصلا عالَم، به وقت ظهور کوک شده؛ به وقت سیادت مستضعفان در زمین! و من یقین دارم این هم نوایی کائنات را. اگرچه ظاهرش خون است و یتیمی و بی شیری؛ درد است و زخم و بی نوایی؛ اما می دانم که این ها وارثان زمینند. پس ... آی غزه! آی مظلومان عالم! مقتدر و استوار بمانید برای روزِ آمدنِ خورشید! ✍️: ن_چراغی هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. https://eitaa.com/barayezeinab
هدایت شده از راویا
▪️نصر- من – الله ماه مهر بود ولی بوی اردیبهشت می‌داد. فضا را مه گرفته بود. نه می‌خواستم، نه می‌توانستم باور کنم. مثل غروب آخر اردیبهشت که به خودم امید می‌دادم، مثل وقتی خبر پرواز حاج قاسم را شنیدم. اولین واکنشم این بود که: « دروغه» اما سکوت رسانه‌‌ها چیز دیگری می‌گفت. حالم خراب بود. جای قلب، سنگی داغ توی سینه حس می‌کردم. نفس نفس می‌زدم. بغض با تمام توان فشار می‌آورد ولی چشم نمی‌بارید. مبهوت در خانه می‌گشتم و دست‌ها را به هم می‌مالیدم. فکر کردم الان است که از شدت اضطراب سکته کنم. بی چاره، رفتم سراغ کلام خدا. تنها تسکینی که می‌شناختم. کتاب را برداشتم. جلدش را نوازش کردم. مثل هدیه‌ای به سینه فشردمش. آرامش بیشتری نیاز داشتم. با دو دست عمود نگهش داشتم. حمد خواندم. بوسه‌ای رویش کاشتم. چشم‌هایم را بستم. بسم الله گفتم و بازش کردم: « وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» خبر شهادت را قران برایم تایید کرد. سد احساسم شکست و سیل اشک راه گرفت روی صورتم. نمی‌دانم چقدر با قران توی آغوشم گریه کردم. اما این‌بار حزن نبود. وعده‌ی جنات و رستگاری داده بود. سید به اعلی علیین پرواز کرده بود. به رویایش رسیده بود. به وصال به آغوش خدا. و قبل رفتن حزب الله را ساخته بود. مثل ساختمانی محکم، ضد زلزله و ویرانی. یا درختی تناور با ریشه‌هایی عمیق که اگر شاخ و برگش را بزنی هم به عظمتش خدشه وارد نمی‌شود. رب مهربان با من حرف زده بود. تمام پیغامش را توی یک آیه به جانم ریخت و من از حلاوت هم صحبتی با او دیگر برای سید ناآرامی نکردم. انگار دلم به وعده‌ی الهی گرم شده بود. پنج ماه گذشته. امروز تشییع و تدفین پیکر سید است. توی خانه‌ی ابدی. و من می‌دانم آن خانه کجاست. مزار سید شاید جایی در لبنان به یادگار بماند. بشود سمبل مقاومت. بشود چراغ راه جوان‌هایی که می‌خواهند راه او را بروند. اما او منتشر شده. حقیقت وجود سید مثل نورپخش شده. در وجود همه چراغی روشن کرده برای مسیر پیش رو. برای زنده نگه داشتن مقاومت. سلوک سیاسی سید حسن نصرالله باید بشود راه و رسم همه آزادگان جهان. آن‌ها که می‌خواهند پرچم عدالت و آزادی را دررکاب بزرگ پرچمدار شریعت الهی، بر بام جهان بکوبند. به سندیت روایات رجعت، این سخن گزافه نیست، رویا نیست. همه فرماندهان مقاومت آن بالا آماده‌ی رزم ، به انتظار ایستاده‌اند. تا در کنار موعود با تمام کفر و ظلم و استکبار مبارزه کنند. و چه زیباست این سیل انسان‌های عاشق که امروز به بدرقه آمده‌اند، روزی که امیدوارم خیلی دور نباشد، با شکوه‌تر از این به استقبال بیایند. « و مهدی با سپاهی از شهیدان خواهد آمد.» همین الان پیکر سید وارد شد... آیه‌ای که خبر شهادت را داد: ۲۲ سوره مجادله ✍: سمانه نجارسالکی هم بنویسید. روایت خود را به👇ارسال کنید. @raviya_pishran2 ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,, 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran