eitaa logo
🇵🇸برای زینب🇵🇸
434 دنبال‌کننده
672 عکس
175 ویدیو
0 فایل
اینجا، کلبه ماست.جایی برای خواندن، جایی برای نوشتن، جایی برای خزیدن در کنج خلوتی که همیشه دنبالش هستیم. برای سخن گفتن، برای فریاد از تمام روایتهای پرامید و یاس اما ایستاده با قامت راست برای حرکت شماره تماس: 09939287459 شناسه مدیر کانال: @baraye_zeinab
مشاهده در ایتا
دانلود
پیرمرد، روی دو صندلی آن طرف‌تر نشست و برگه‌ای از جیب در آورد. شروع به نوشتن روی ورقه‌ی رای کرد. گاهی سرش را بالا می‌آورد و به در اتاقی که ثبت مشخصات می‌کردند، نگاه می‌کرد. برگه‌ی رای‌ را نوشته بودم و به حرکات او نگاه می‌کردم. پیرزنی با چادری دور کمر جمع شده، از اتاق بیرون آمد. پیرمرد بلند شد و صندلی کناری‌اش را بیرون کشید و به پیرزن اشاره کرد تا بنشیند. مرد برگه‌ی خودش را نصفه پر کرده بود، اما سمت همسرش کج شده و اسامی نمایندگان را یکی یکی می‌خواند تا پیرزن برگه‌اش پُر شود. ✍: مهدیه مقدم نیکو اگر شما هم روایتی دارید با ما به اشتراک بگذارید. مسیر ارتباطی@baraye_zeinab •┈┈┅┅°༺🗳•🇮🇷•🗳 ༻°┅┅┈┈• https://eitaa.com/barayezeinab.