eitaa logo
بارش‌های قلم من
209 دنبال‌کننده
552 عکس
162 ویدیو
5 فایل
🔴کپی شعر با نام شاعر 🍀 تبادل پیشنهادات و انتقادات شما 👇 @tkd_mass
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک به یک از نوكران اینجا تشكر می‌كنند حیدر و پیغمبر و زهرا تشكر می‌كنند جفت و جورِ كارها اینجا به دست فاطمه‌ است كار را او می‌كند...، از ما تشكر می‌كنند!!! ✍
حوالی سر کویت همیشه رهگذرم ز عشق پاک تو یک لحظه هم نمی‌گذرم کمی برای دلم با نگاه دانه بریز که بی هوای نگاهت شکسته بال و پرم _عجل_لولیک الفرج🌸 @bareshe_ghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من و ماه همدیگر را هرشب میخندانیم من از غصه هایم می گویم و او می خندد؛ او از امید به فردا می گوید و من می خندم.... هرشب پشت پنجرهٔ تنهایی مرا در آغوش می کشد ومن سر بر شانه هایش به سمت افق خیره می شوم و او تا سلام خورشید برایم لالایی امید را می خواند.... @bareshe_ghalam
راه تا ماه رخت دور است و اما همچنان من برای دیدنت فرسنگ ها را رفته ام @bareshe_ghalam
جای من تُنگ است و دریا روبه رو غصه ها را می شمارم مو به مو مانده ام تنها میان ساحل و در دل تنگم هزاران آرزو @bareshe_ghalam
گر سر برود  ز سر هوایت نرود تأثیر طلسم چشم هایت نرود فرشی ز دل شکسته انداخته ام آهسته بیا، شیشه به پایت نرود
لا یَدخُلُ الجَنَّهَ مَن فِی قَلبهِ مِثقالَ ذَرَّهٍ مِن کِبر؛ کسی که در قلبش به اندازه ذره ای کبر و خود بزرگ بینی باشد به بهشت وارد نمی شود. (الکافی(ط-اسلامی) ج۲ ص۳۱
ای درد! اگر تو نماینده خدایی که برای آزمایشِ من قدم بر زمین گذاشته ای، تو را می پرستم در آغوش می گیرم و شکوه نمی کنم شهید مصطفی چمران ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 🌸🍀🌸🍀
🌸نسیم صبح 🌺بوی عطرخوش زندگی میدهد 🌸امروز تا میتوانی شادباش 🌺محبت کن عشق بورز 🌸وشکرگزار باش 🌺امیدوارم صبحی شـاد 🌸همراه با تندرستی 🌺و سراسر عشق داشته باشید 🌸صبحتون بخیر و سرشار از آرامش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شباب عمر عجب با شتاب می گذرد بدین شتاب خدایا شباب می گذرد به چشم خود گذر عمر خویش می بینم نشسته ام لب جویی و آب می گذرد
آمدی، جانم به قربانت ، ولی حالا چرا ؟ بی‌ وفا ، حالا که من افتاده‌ ام از پا چرا ؟ نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل، این زودتر می‌ خواستی، حالا چرا؟ عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا؟ نازنینا، ما به ناز تو جوانی داده‌ ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن، با ما چرا؟ وه که با این عمرهای کوته بی‌ اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟ شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین، جواب تلخ سر بالا چرا؟ ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب‌ آلود من لالا چرا؟ آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌ کند در شگفتم من نمی‌ پاشد ز هم دنیا چرا؟ در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود، غوغا چرا؟ شهریارا بی‌ حبیب خود نمی‌ کردی سفر این سفر راه قیامت می‌ روی تنها چرا؟
باران مرا به رسم رفاقت دچار کرد درپیچ و تاب خاطره دل را سوار کرد کردم گلایه از غم و از روزگارخود چشم مرا میانِ وجودش حصار کرد دستی کشید از سر مهرش به روی شعر با نم نمش دو چشم غزل را خمار کرد باران تمام شد و رنگین کمان عشق با دست رنگی‌اش دل ما را مهارکرد @bareshe_ghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀حدیث روز🍀 🌸🍀🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ✨آسمون زیبای شب 💫ستارگان درخشان ✨سهم قلب مهربونتون 💫و امیـد به خدای رحمان ✨روشنی بخش 💫تمـام لحظه هاتون شبتون آرام وپراز آرامش 💫‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوباره بوی دل‌انگیز کیف و دفترِ تازه شکفتنِ گل علم از کتاب و جوهر تازه به روی شانه نشسته همای عشق و اراده که باز کرده پرش را به سوی باور تازه کتاب و دفترِ مشق و لباس فرم دبستان روانه کرده دلم را به سوی سنگر تازه شده حیاط دبستانِ ما شبیه گلستان که قد کشیده در آن سرو با صنوبر تازه بهار کرده خزان را صدای بلبلکانش کلاس‌ها شده خوشبو به عطر عنبر تازه نگاه و خندهٔ بابا، دعا، اجازهٔ مادر کشانده رودِ امیدِ مرا به بستر تازه صدای همهمه و خنده در حیاطِ دبستان و دوستان قدیمی کنارِ یاور تازه صدای پر زمحبت، نگاهِ مِهرِ معلم نشان ز عشق که دارد؟ ز مهر مادر تازه مسلح است دوباره دو چشم تیز معاون به گوشه‌های حیاط از نَما و منظر تازه گرفته رویِ سرِ بچه ها کتاب خدا را مدیر با گل لبخند و نقشِ رهبر تازه بیا و شکرِ خدا کن که از معادن علمش به قلب شیفتگانْ ریخته است گوهر تازه دوباره ریزش برگ از درخت کوچهٔ مهر و شکفتن گل علم از کتاب و جوهر تازه (معصومه گودرزی) @baresh_haye_ghalamman