eitaa logo
از ازل تا قیامت
291 دنبال‌کننده
131 عکس
150 ویدیو
1 فایل
بررسی عوالم شش گانهٔ خلقت آدمی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴نکته بسیارمهم برای خانم ها🌴 🍁یکی ازشاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست... استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از بگیر. رفتم از همسرم پرسیدم موقع غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت با بودم. رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده. فرمودند اینکه کار شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره هم ریختم. نزد استاد رفتم و اینرا گفتم. لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴امام حسین علیه السلام 🌴 🍁 امام (علیه السلام) هرشب جمعه به که پدر و مادرش را به آورده ، با لبخند جواب می دهد: عالم زاهد و وارسته، مرحوم شیخ حسین بن شیخ قدس سره فرمود: در عالم رویا دیدم در حرم مطهر حضرت مشرف هستم و آن حضرت نیز در آنجا تشریف دارند. در این اثنا یک نفر عرب معدی ( دهاتی) وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت کرد و حضرت نیز با جوابش دادند. فردای آن شب که شب بود، به حرم امام حسین مشرف شدم و در گوشه حرم توقف کردم، ناگهان آن عرب معدی را که در خواب دیده بودم وارد حرم شد وچون مقابل ضریح مقدس رسید، بالبخند به آن حضرت سلام کرد! ولی حضرت سیدالشهدا را و مراقب آن جوان عرب بودم تا ازحرم خارج شد. به دنبال او رفتم و سبب لبخندش را در هنگام سلام دادن به امام پرسیدم و تفصیل خواب خود را نیز برای او نقل کردم و سپس گفتم چه کرده ای؟ که با به تو جواب می دهند؟ جوان گفت: من و پیری دارم و در چند فرسخی زندگی می کنیم ، شبهای جمعه که برای زیارت می آمدم، یک هفته پدرم را سوار بر الاغ می کردم و می آوردم و یک هفته هم مادرم را می آوردم. تا اینکه شب جمعه ای نوبت به بود، چون او را سوار بر الاغ کردم، مادرم گریه کرد و گفت: مرا هم باید ببری! شاید تا هفته ی دیگر نباشم. به مادرم گفتم امشب می بارد و هوا سرد است و بردن دو نفر مشکل است. اما نپذیرفت! ناچار پدرم را سوار کردم و مادرم را بر کشیدم و با زحمت بسیار آنها را به حرم امام حسین ( علیه السلام) رسانیدم. چون در آن حالت همراه با پدر و مادرم وارد حرم شدم، حضرت سید الشهدا را و سلام کردم. آن بزرگوار نیز به من لبخند زدند و جوابم را دادند و از آن وقت تا به حال هر شب که به کربلا مشرف می شوم، حضرت امام ( علیه السلام) را می بینم و ایشان با جوابم را می دهند. منبع: آثار و برکات امام حسین ص 227 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴زیارت امام حسین (علیه السلام)🌴 🍁امام (ع)در روایتی به یکی از فرمودند: ✅ای سَدیر، چرا خود را مقیّد نمی سازی که هر پنج بار و هر روز یک بار قبر بن علی(ع) را زیارت کنی؟ عرض کردم: بین ما و قبر حضرت فرسخ ها فاصله است! ✅امام فرمودند: هرگاه قصد زیارت ایشان را کردی، به بلندی برو، به سمت راست و چپ خود توجه کن، سرت را سوی کن و سپس به سوی قبر بن علی (ع) توجّه کن و بگو : « السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ ». منبع: وسائل الشیعة ج 14 ص 493 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴به میدان رفتن تمام نمای (صلی الله علیه و آله و سلم)🌴 🔴حضرت اکبر (علیه السلام)🔴 شیخ جعفر (ره) 👇👇👇👇👇 امام (علیه السلام) در مصیبت اکبر ع بار به حال رفت و مشرف به شد : 🍁 : وقتی دید اکبر ع آماده رفتن به میدان است. در کتاب دمعة الساکبه آمده است: لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه: وقتی متوجه میدان شد، مانند یک حلقه دورش را گرفتند و به اکبر گفتند: إرحَم غُربَتَنا: به ما رحم کن، وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک: برای جنگیدن عجله نکن که ما طاقت فراق تو را نداریم. زنان او را گرفتند، خواهران عنان و رکابش را گرفتند، (وَ مَنِعَتهُ مِنَ العَزیمَة) نمی گذاشتند برود. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت: در این موقع، حال ابی عبدالله(ع) تغییر کرد، به طوری که مشرف به شد. وَ صاحَ بِنِسائِهِ وَ عَیالِهِ دَعَنُه فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله: فریاد زد خطاب به زنان و اهل بیتش: رهایش کنید، او در ذات خدا و شهید در راه خداست. (سخنی که پیغمبر(ص) دربارۀ (ع) فرموده بود: عَلیٌ مَمسوسٌ فی ذاتِ الله، امام دربارۀ اکبر گفت.) به امر امام او را رها کردند ولی نمیدانم چگونه توانستند با او وداع کنند!؟ 🍁 : وقتی برگشت و از حضرت طلب کرد، يا ابة العطش قد قتلني و ثقل الحديد قد اجهدني فهل الي شربة ماء من سبيل اتقوي بها علي الاعداء. «پدر مرا كشت و سنگيني اسلحه مرا به زحمت افكند آيا مي شود كه شربت آبي به من برساني تا با آن در جنگ با دشمن نيرو بگيرم؟» او را به سینه گرفت و از شدت غصه و اندوه حالت به او دست داد. 🍁 : وقتی اکبر از افتاد و پدر را صدا زد، که میگوید: لَمّا سَمِعَ أبی صوتاً وَلَدِه نَظَرتُ إلَیه فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر وَ جَعَلَ یَنظُرُ الأطرافَ الخِیمَة: وقتی صدای اکبر را شنید، من پدر را نگاه کردم، دیدم مشرف به شده است. دو چشمش مثل آدم می گردد و اطراف خیمه را نگاه می کند، نزدیک است روح از بدنش برود. وَ صاحَ مِن وَسَطِ الخِیمَة وَلَدی قَتَلَ الله مَن قَتَلوک: وسط خیمه فریاد زد: بکشد کسی که تو را کشت. شیخ مفید می گوید فریاد ابی عبدالله که بلند شد، کبری ناله زد: یا حَبیبَ قَلباه! وا ثَمَرَةَ فُؤاداه، لَیتَنی کُنتَ قَبلَ هذا أمیاء: وای دلم، ای کاش قبل از این شده بودم. تمام زنان صدا به ناله بلند کردند. نوشته اند بعد از شهادت اکبر: رَفِعَ الحُسینُ صُوتَهُ بِالبُکاء لَم یَسمَعَ إلی ذلِکَ الزَّمان صُوتُهُ بِالبُکاء: صدای امام به گریه بلند شد و جوری برای علی اکبر گریه کرد که تا آن زمان به آن شکل کسی گریۀ امام را نشنیده بود. منبع : مروری بر مقتل سید الشهدا استاد حسین انصاریان 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴قمر بنی هاشم (علیه السلام)🌴 ✅آنچه در علامه مجلسی(ره) در باب شهادت حضرت ابالفصل العباس(ع) آمده است اینکه؛ 《لمّا رأى وحدتَه أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟》 🔸وقتی كه عباس(ع) تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت حضرت امام (ع) و گفت : برادر! آيا جهاد به من مى‏ دهى؟ 《فبَكى الحسينُ(ع) بكاءً شديداً》 🔸امام حسين(ع) شديدى كرد.  《ثُمّ قالَ يا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی》 🔸بعد فرمود : اى برادر! تو منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می باشد. 《فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ》 🔸عباس(ع) عرضه داشت : آقا ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  《فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع) فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ》 🔸امام حسين(ع) فرمود : مقدارى از براى اين كودكان طلب كن.  《فذَهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم》 🔸عباس(ع) رفت و آن مردم گمراه را نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد. 《فرجَع إلى أخيه فأخبره》 🔸عباس(ع) به سوى امام (ع) مراجعت و آن حضرت(ع) را آگاه نمود.  《فسمَع الأطفال ينادون العطشَ العطشَ》 🔸ناگاه شنيد كه كودكان فرياد مي زنند: ! العطش!  《فركَب فرسه و أخذ رمحَه و القربة و قصد نحو الفرات》 🔸حضرت (ع) بر اسب خود سوار شد و نيزه و را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد.  《فأحاطَ به أربعة آلاف ممن كانوا موكّلين بالفرات》  🔸تعداد هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  《و رموه بالنبال فكشفهم》 🔸او را باران می کردند ولى او لشكر را شكافت. 《و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء.》 🔸و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد نفر از دشمن را كشت تا بر سر رسيد.  《فلما أرادَ أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء》 🔸وقتى خواست مشتى بياشامد تشنگى امام (ع) و اهل بيت آن حضرت(ع) افتاد و آب را .  《و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة》 🔸پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش خود انداخت متوجه خيمه‏ ها گرديد.  《فقطعوا عليه‏ الطريق و أحاطوا به من كل جانب》 🔸دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را نمودند.  《فحاربَهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها》 🔸حضرت عباس(ع) با آنان تا اينكه نوفل بن ازرق دست آن حضرت را قطع كرد.  《فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند》  🔸آن بزرگوار مشك را بدوش انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  《فحمل القربة بأسنانه》 🔸حضرت عليه السلام بناچار مشك را به گرفت.  《فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها》 🔸ناگاه به طرف آن بزرگوار آمد و به آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت.😭😭😭 《ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره》 🔸سپس ديگرى آمد و بر مباركش جاى گرفت! 《فانقلب عن فرسه》 🔸پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين كرد .😭😭😭 《و صاح إلى أخيه الحسين أدركني》 🔸و فرياد زد : يا ادركنى! 《فلما أتاه رآه صريعا فبكى》 🔸وقتى امام عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد. 《و قال الحسين(ع) الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》 🔸امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم و راه چاره‏ام قليل و اندك شد. منبع :  بحار الأنوار، ج‏۴۵، ص۴۱ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴 دستور امام (ع) براي عاشورایی🌴 🍁«روايتي از امام (ع) هست که در روز محرم به ابن‌شَبيب فرمودند: گرفته‌اي؟ امروز روزي است که زکريا گرفت و خدا يحيي را به او عطا کرد. اگر مي‌خواهيد روا شويد، امروز را روزه بگيريد. فرمودند: ماهي است که اهل جاهليت حرمتش را نگه می‌داشتند، اما اين امت نه حرمت محرم را نگه داشتند، نه حرمت نبي اکرم(ص) را؛ ذريه‌اش (ع) را به شهادت رساندند، را به اسارت بردند، کاروانش را غارت کردند. خداي متعال هرگز اينان را نيامرزد. ابن‌شبيب! اگر مي خواهي بر کسي کني، فقط بر امام حسين(ع) گريه کن، «فانه ذبح کما يذبح الکبش»، نفر از جواناني که شبيه نداشتند، در کنارش به شهادت رسيدند. آسمان‌ها و زمين‌ها بر شهادتش گريه کردند، چهار هزار ملک براي نصرت حضرت آمدند، ولي زماني رسيدند که کار تمام شده بود، آنها غبارآلود و اندوهگين ماندند تا در کنار حضرت حجت(عج) خون‌خواهي کنند و شعارشان « الحسين» است. پدرم از جدم امام (ع) حکايت کردند که وقتي سيدالشهدا(ع) به شهادت رسيدند، آسمان خون گريه کرد. در ادامه حضرت دستور فرمودند که هميشگي است، اما موطنش است: ◀️فرمودند: فرزند شبيب! اگر بر سيد‌الشهدا(ع) کردي تا اشکت بر گونه‌ات جاري شد، خدا هر گناهي که کردي ـ کم يا زياد، صغير يا کبير ـ را مي‌بخشد. (اين روايات مثل آيات توبه است. آيات توبه در مؤمن غرور ايجاد نمي‌کند، بلکه به مؤمن مي‌دهد که مأيوس از رحمت خدا نشود. اين روايات هم مؤمن را جسور بر نمي‌کند.) ◀️بعد دستور را فرمودند که اگر مي خواهي را ملاقات کني در حالي که گناهي نداشته باشي، سيدالشهدا(ع) را از نزديک و شايد هم از دور کن. اين دو دستور، يعني انسان هر وقت احساس کرد سنگين شده و آلوده شده و نمي‌تواند عبادت کند، بايد خودش را با يا ، بدون تأخير به سيدالشهدا(ع) که سرچشمه است، برساند. ◀️بعد فرمودند: اگر خوشحال مي‌شوي در غرفه‌هايي از ساکن شوي که در جوار اکرم(ص) باشي، قاتلين سيدالشهدا(ع) را ترک نکن. ◀️در ادامه نيز دستور را که خيلي عجيب است، فرمودند: اگر مي‌خواهي از مثل ثواب کربلا بهره‌مند شوي، هر وقت را ياد کردي، عرض حاجت به ايشان کن و بگو « ليتني کنت معهم فأفوز فوزا عظيما»؛ اي کاش من هم در کربلا با شهداي تو بودم و به فوز خون دادن پيش روي تو مي‌رسيدم. (اگر هميشه از امام(ع) چنين طلبي داشته باشي، به آن ثواب مي‌رسي. خداي متعال نيتش را به تو مي‌دهد، وفور نيت کارت را درست مي‌کند.) ◀️در مورد دستور نيز فرمودند: اگر دوست داري در در درجات ما باشي، غصه و شادي‌ات را از ما جدا نکن. آنجا که ما ، خوشحال باش و آنجا که ما داريم غصه‌دار باش. (البته واضح است که هيچ کس به مقام امام نمي‌رسد، مقصود اين است که اگر مي‌خواهيد بين ما و شما در نباشد، اين‌گونه باش. ممکن است کسي در بهشت باشد ولي سال يک بار هم سيدالشهدا(ع) را نبيند. حضرت در انتهاي اين روايت فرمودند تلاش کن خودت را به ما برساني. اگر کسي را دوست داشته باشد، خداي متعال او را با آن سنگ محشور مي‌کند. محبت، خودش همراهي است. سعي کن به ما که سرچشمه‌اش ما است برسي.» منبع : 🎙استادسیدمحمّدمهدی میرباقری، ۲‌محرم۹۲ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴علت درخواست مهلت در عصر 🌴 🍁 چرا امام (ع) عصر تاسوعا نجنگید و آن را به صبح موکول کرد؟ پس از بى نتیجه ماندن راه هاى مسالمت آمیز و تسلیم ناپذیرى امام (علیه السلام)، عمرسعد براى گرفتن بیعت و یا امام و یارانش در عصر تاسوعا فرمان حمله را صادر کرد. با این فرمان هزاران تن سواره و پیاده به سمت اردوى اباعبدالله(علیه السلام) روانه شدند، صداى همهمه آنها در بیابان کربلا پیچید و به گوش لشکریان امام(علیه السلام) رسید. حضرت بن على(علیه السلام) محضر امام(علیه السلام) شرفیاب شد و عرض کرد: «اى برادر! دشمن بدین سو مى آید». امام (علیه السلام) برخاست و فرمود: «یا عَبّاسُ! اِرْکَبْ بِنَفْسِی أَنْتَ ـ یا أَخِی ـ حَتّى تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ: ما لَکُمْ؟ وَ ما بَدالَکُمْ؟ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمّا جاءَ بِهِمْ»؟؛ (اى عبّاس! جانم به اى برادر! سوار شو و برو از آنها بپرس! هدف آنها چیست؟ چه روى داده است؟ و بپرس: چه دستور تازه اى به آنان داده شده؟). «قمر بنى هاشم» ، با سوار که بن قین و بن مظاهر از جمله آنان بودند، در برابر سپاه دشمن آمد و پرسید: «شما را چه شده است؟ و چه مى خواهید؟». گفتند: به تازگى فرمان امیر به ما رسیده است که به شما بگوییم یا حکم او را بپذیرید [به طور کامل تسلیم شوید] یا آماده کارزار باشید. عبّاس فرمود: «شتاب مکنید تا نزد [برادرم] ابى عبدالله(علیه السلام) بروم و پیام شما را به ایشان برسانم». آنان پذیرفتند و گفتند: «پیام ما را به ابى عبدالله(علیه السلام) برسان و پاسخش را به ما ابلاغ کن». عبّاس(علیه السلام) به تنهایى نزد امام(علیه السلام) برگشت و ماجرا را به عرض رساند و همراهانش همانجا (در برابر سپاه دشمن) ماندند و به نصیحت سپاه ابن سعد پرداختند. هنگامى که عبّاس(علیه السلام) پیام ابن سعد را به عرض امام(علیه السلام) رساند، امام(علیه السلام) به برادر خطاب کرد و فرمود: 🍁«اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلى غُدْوَة وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنا نُصَلِّىَ لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ أُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعاءِ وَ الاِسْتِغْفارِ»؛🍁 (نزد آنان برگرد، چنانچه توانستى از آنان بخواه که جنگ را تا سپیده دم فردا به بیاندازند و یک امشب را مهلت بگیر، تا در این شب به درگاه خداوند بگذاریم و به راز و نیاز و بپردازیم. 🌳خدا مى داند که من براى او و تلاوت کتابش ( ) و راز و فراوان و را دوست دارم).🌳 (علیه السلام) سوار بر اسب به سمت دشمن برگشت و هنگامى که رو در روى سپاه قرار گرفت، به آنان خطاب کرد و فرمود: «اى مردم! ابا عبدالله(علیه السلام) یک امشب را از شما مى خواهد». پس از این سخن، در میان سپاهیان عمر بن سعد گفتگوهایى ردّ و بدل شد تا آن که عمرو بن حجّاج زبیدى گفت: سبحان الله! به خدا سوگند! اگر اینان از مردم دیلم (کفّار) بودند و از تو چنین تقاضایى مى کردند، سزاوار بود که بپذیرى. قیس بن اشعث گفت: «درخواست آنها را بپذیر، به جانم سوگند! که آنان بیعت نخواهند کرد و فردا با تو خواهند جنگید». ابن سعد گفت: به خدا سوگند! اگر بدانم که چنین کنند هرگز این شب را به آنان مهلت نمى دهم! در روایتى از بن حسین(علیه السلام) آمده است که فرمود: «فرستاده عمرسعد نزد ما آمد و در جایى که صدایش به گوش مى رسید ایستاد و گفت: «ما تا فردا به شما مهلت مى دهیم، اگر تسلیم شدید شما را نزد عبیدالله بن زیاد خواهیم برد و اگر سرباز زدید، از شما دست نخواهیم کشید».(1).(2) منبع: (1). تاریخ طبرى، ج 4، ص 315-316 و بحارالانوار، ج 44، ص 391-392 (با مختصر تفاوت). (2). گردآوری از کتاب: عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص389 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا