8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺
🍁لزوم توسل به #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در سختی و بلاها
#امام_زمان_علیه_السلام
#حجه_الاسلام_عالی
#پست_ویژه
#دستور_العمل
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مناظره امام #جواد علیه السلام🌴
🍁در مجلسی که بنی عباس با اجازه مأمون برای آزمایش مقام #علمی امام جواد علیه السلام برگزار کرده بودند، یحیی بن اکثم #بزرگترین قاضی آن روزگار برای مناظره حضور داشت. امام #جواد علیه السلام نیز در حالی که نُه سال بیشتر نداشت وارد مجلس شد و در جایگاه مخصوصی که به سفارش مأمون برایش درست کرده بودند نشست. گروههای مختلف مردم نیز در مجلس حضور داشتند.
#یحیی بن اکثم پرسید:« آیا امیر المؤمنین (مأمون) اجازه میدهد که از ابو جعفر (امام جواد علیه السلام) سوالی بکنم؟»
مامون گفت از خود امام جواد علیه السلام اجازه بگیرد.
یحیی از امام پرسید:« به من اجازه سئوال میدهید؟»
امام #جواد علیه السلام فرمود:« بپرس.»
یحیی پرسید:« حکم شخص #مُحرمی که حیوانی را صید کرده و کشته چیست؟»
امام جواد علیه السلام فرمود:« این #صید را در منطقه حَرَم کشته است یا در خارج از حرم؟ حکم کشتن صید را میدانسته یا نمیدانسته؟ عمداً کشته یا غیر عمد؟ شخص محرم، آزاد بوده یا بنده؟ کودک بوده یا بزرگسال؟ بار اولش بوده یا سابقه داشته؟ حیوان کشته شده، پرنده بوده یا خیر؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ آیا شخص محرم به کارش اصرار دارد یا پشیمان است؟ صیدش را در شب کشته یا در روز؟ آیا شخص، در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟»
یحیی بن اکثم که از این همه #تقسیم بندی جا خورده بود، عجز و درماندگی در صورتش پیدا شد و زبانش به لکنت افتاد. همهی حضار متوجه درماندگیاش شدند و مجلس به پایان رسید. وقتی فقط عدهی کمی از #خواص ماندند، مامون از امام جواد علیه السلام پاسخ قسمتهای مختلف پرسشهای او را خواست.
ادامه دارد.....🚶
منبع:
(1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳
(2)منتهی الامال
#امام_جواد_علیه_السلام
#علم_امام
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مناظره امام #جواد علیه السلام🌴
🍁پرسش امام و شکست یحیی
در پایان مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.»
امام #جواد علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟»
یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب میدهم و گرنه از شما استفاده میکنم.
امام جواد علیه السلام پرسید:« #مردی در ابتدای روز به #زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟»
#یحیی گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمیدانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.»
🌳پاسخ روشن امام
امام جواد علیه السلام فرمود:« این #زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد.
در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند #جواب دهد یا مسئلهی قبلی را با آن جزییات بداند؟»
گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد _علیه السلام_ را از ما بهتر میشناختید.»
مامون گفت:« اهل بیت #رسول صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کمسالی آنان مانع کمالاتشان نیست.»
سپس برخی دیگر از #فضایل امام جواد علیه السلام را بیان کرد.
منبع:
(1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳
(2)منتهی الامال
#امام_جواد_علیه_السلام
#علم_امام
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مناظره امام #جواد علیه السلام🌴
🍁در مجلسی که بنی عباس با اجازه مأمون برای آزمایش مقام #علمی امام جواد علیه السلام برگزار کرده بودند، یحیی بن اکثم #بزرگترین قاضی آن روزگار برای مناظره حضور داشت. امام #جواد علیه السلام نیز در حالی که نُه سال بیشتر نداشت وارد مجلس شد و در جایگاه مخصوصی که به سفارش مأمون برایش درست کرده بودند نشست. گروههای مختلف مردم نیز در مجلس حضور داشتند.
#یحیی بن اکثم پرسید:« آیا امیر المؤمنین (مأمون) اجازه میدهد که از ابو جعفر (امام جواد علیه السلام) سوالی بکنم؟»
مامون گفت از خود امام جواد علیه السلام اجازه بگیرد.
یحیی از امام پرسید:« به من اجازه سئوال میدهید؟»
امام #جواد علیه السلام فرمود:« بپرس.»
یحیی پرسید:« حکم شخص #مُحرمی که حیوانی را صید کرده و کشته چیست؟»
امام جواد علیه السلام فرمود:« این #صید را در منطقه حَرَم کشته است یا در خارج از حرم؟ حکم کشتن صید را میدانسته یا نمیدانسته؟ عمداً کشته یا غیر عمد؟ شخص محرم، آزاد بوده یا بنده؟ کودک بوده یا بزرگسال؟ بار اولش بوده یا سابقه داشته؟ حیوان کشته شده، پرنده بوده یا خیر؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ آیا شخص محرم به کارش اصرار دارد یا پشیمان است؟ صیدش را در شب کشته یا در روز؟ آیا شخص، در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟»
یحیی بن اکثم که از این همه #تقسیم بندی جا خورده بود، عجز و درماندگی در صورتش پیدا شد و زبانش به لکنت افتاد. همهی حضار متوجه درماندگیاش شدند و مجلس به پایان رسید. وقتی فقط عدهی کمی از #خواص ماندند، مامون از امام جواد علیه السلام پاسخ قسمتهای مختلف پرسشهای او را خواست.
ادامه دارد.....🚶
منبع:
(1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳
(2)منتهی الامال
#امام_جواد_علیه_السلام
#علم_امام
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مناظره امام #جواد علیه السلام🌴
🍁پرسش امام و شکست یحیی
در پایان مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.»
امام #جواد علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟»
یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب میدهم و گرنه از شما استفاده میکنم.
امام جواد علیه السلام پرسید:« #مردی در ابتدای روز به #زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟»
#یحیی گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمیدانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.»
🌳پاسخ روشن امام
امام جواد علیه السلام فرمود:« این #زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد.
در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند #جواب دهد یا مسئلهی قبلی را با آن جزییات بداند؟»
گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد _علیه السلام_ را از ما بهتر میشناختید.»
مامون گفت:« اهل بیت #رسول صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کمسالی آنان مانع کمالاتشان نیست.»
سپس برخی دیگر از #فضایل امام جواد علیه السلام را بیان کرد.
منبع:
(1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳
(2)منتهی الامال
#امام_جواد_علیه_السلام
#علم_امام
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌹لطفا حتما تا آخر بخونید🌹
🌴داستانی در مورد فضیلت #امیرالمومنین (علیه السلام)🌴
روزی #پیامبر اکرم به خانه حضرت #زهرا آمدند . حضرت #علی و #حسنین (ص) هم در خانه حضور داشتند .
پیامبر خطاب به اهل بیت خود فرمودند :
چه #میوه ای از میوه های #بهشتی میل دارید بمن بگوئید تا به #جبرائیل بگویم از بهشت برایتان بیاورد.
امام #حسین که در آن روزگار در سنین کودکی بودند از بقیة اهل خانواده سبقت گرفتند. رفتند در دامن رسول خدا نشستند و عرضه داشتند :
پدر جان به جبرائیل بگوئید از #خرماهای بهشتی برای ما بیاورد .
و حضرت رسول اکرم هم به خواستة حسین خود جامه عمل پوشانیدند و به جبرئیل دستور دادند یک طبق از خرماهای بهشتی برای اهل بیت بیاورد.
مدتی نگذشت که جبرائیل یک طبق #خرمای بهشتی را آورده و در حجرة حضرت زهرا (سلام الله علیها)گذاشت.
پیامبر خطاب به دختر خود فرمودند : #فاطمه جان یک طبق خرمای بهشتی در حجره تو نهاده شده است ، آنرا نزد من بیاور .
حضرت زهرا آن طبق را آوردند و نزد پدر گذاشتند.
پیامبر خرمای #اول از درون ظرف برداشتند و در دهان سرور جوانان اهل بهشت امام #حسین نهادند و فرمودند « حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » سپس خرمای #دوم را از درون ظرف برداشتند و در دهان دیگر سرور جوانان اهل بهشت امام #حسن نهادند و باز فرمودند «حسن جان نوش جانت ، گوارای وجودت ». خرمای #سوم را در دهان جگر گوشة خود حضرت #زهرا نهادند و همان جمله را هم خطاب به حضرت زهرا بیان کردند.
خرمای #چهارم را هم در دهان حضرت #علی نهادند و فرمودند « علی جان نوش جانت، گوارای وجودت » خرمای #پنجم را از درون ظرف برداشتند و باز دوباره در دهان حضرت #علی نهادند و همان جمله را تکرار نمودند .
خرمای #ششم را برداشتند، #ایستادند و در دهان حضرت #علی گذاشتند و باز همان جمله را تکرار کردند.
در این هنگام حضرت زهرا فرمودند : پدر جان به هر کدام از ما #یک خرما دادید اما به علی #سه خرما و در مرتبه سوم هم ایستادید و خرما در دهان علی گذاشتید . چرا بین ما اینگونه رفتار کردید ؟
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) خطاب به دختر خود فرمودند :
فاطمه جان وقتی خرما در دهان #حسین نهادم ، دیدم و شنیدم که #جبرائیل و #مکائیل از روی عرش ندا بر آورده اند که : «حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به تبع آنها این جمله را تکرار کردم وقتی خرما در دهان #حسن نهادم باز جبرائیل و مکائیل همان جمله را تکرار کردند و من هم به تبع آنها آن جمله را گفتم که « حسن جان نوش جانت ».
#فاطمه جان وقتی خرما در دهان تو نهادم دیدم #حوری های بهشتی سر از غرفه ها در آورده اند . و می گویند « فاطمه جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به پیروی از آنها این جمله را تکرار کردم .
اما وقتی خرما در دهان #علی نهادم شنیدم که #خداوند از روی عرش صدا می زند « علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت » . به اشتیاق شنیدن صوت حق خرمای دوم در دهان علی نهادم باز هم #خداوند از روی عرش ندا زد که «هنیأ مرئیاً لک یا علی » نوش جانت ، گوارای وجودت علی جان .
به #احترام صوت حق از جا برخاستم و خرمای سوم در دهان #علی نهادم ، شنیدم که باز خداوند همان جمله را تکرار کرد و سپس به من فرمود :
« یا رسول الله #بعزت و #جلالم قسم اگر تا #صبح قیامت خرما در دهان #علی بگذاری من خدا هم می گویم علی جانم #نوش جانت ، گوارای وجودت».
منبع: جلاالعیون علامة مجلسی
#فضائل_امیرالمومنین
#کرامات
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyama
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌹لطفا حتما تا آخر بخونید 🌹
🌴کرامت #امیرالمومنین (علیه السلام) به یک #طلبه🌴
🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺
يكى از #طلبه هاى حوزه باعظمت #نجف از نظر #معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود .
روزى از روى #شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت #اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين #لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!
شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در #خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف #مجاور من باشى اينجا همين #نان و #ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى #مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به #هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند .
پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!
بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن #همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به #هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن #راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند
فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين #طلبه را به داخل #عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به #حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .
مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود .
فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون #اعيان و #تجار و #علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟
گفت : مجلس جشن عقد #دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .
هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .
آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت :
آقايان من #نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين #طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به #دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى #زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .
چون صيغه جارى شد #طلبه كه در دريايى از #شگفتى و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در #مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) #شعرى بگويم ، يك #مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى #فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر #اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع #دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .
طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟
راجه گفت : من گفته بودم :
🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود #اميرالمؤمنين (عليه السلام) است . راجه #سجده شكر كرد و خواند :
🌺به ذرّه گر نظر لطف #بوتراب كند
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
منبع :
کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين انصاریان
#امیرالمومنين_علیه_السلام
#فضائل_امیرالمومنین
#کرامات
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴عوامل #آسان جان دادن🌴
🍁امام #زمان(عجل الله تعالی فرجه) و مصیبت حضرت #زینب(سلام الله علیها)؛
👇👇👇👇👇
کدام #مصیبت است که جای #اشک، #خون گریه می کردید؟
اقاشیخ ملاسلطان علی تبریزی در عالم رؤیا خدمت امام #زمان(عج) رسید و عرض کرد: کدام #مصیبت است که به جای #اشک، #خون گریه می کردید؟
مرحوم حاج شیخ ملاسلطان علی تبریزی - که ازجمله عابدان و زاهدان بود در عالم رؤیا خدمت امام زمان(عج) رسید و عرض کرد: آیا اینکه فرمودید: "فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما" صحیح است؟ فرمود: آری، #صحیح است.
عرض کردم: آن کدام #مصیبت است که به جای اشک، #خون گریه می کردید؟ آیا مصیبت حضرت #علی اکبر(ع) است؟
حضرت فرمود: اگر علی اکبر هم بود، در این مصیبت خون می گریست.
آیا مصیبت حضرت #عباس(ع) است؟
اگر عباس هم بود، در این مصیبت خون می گریست.
آیا مصیبت حضرت #سیدالشهدا(ع) است؟
اگر سیدالشهدا(ع) هم بود، در این مصیبت خون می گریست.
🌳پس کدام مصیبت است؟
فرمودند: مصیبت #اسیری عمه جان ما #زینب(سلام الله علیها).
منبع: العبقری الحسان، ج 1، ص 98.
#امام_زمان_علیه_السلام
#عوامل_آسان_جان_دادن
#آثار_اشک_بر_زینب_کبری
#عالم_برزخ
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat