📌 ماجرای خانمی در شیراز که از شهیدی در استان گلستان حاجت میگیرد.
🔷️ مادر شهید مدافع حرم محمدرضا شیبانی مجد در بیان خاطرهای میگوید: دربازگشت ازمشهد مقدس بودم و تصمیم گرفتم مستقیم به زیارت فرزندم در گلزار شهدا به امامزاده بروم.
◇ به آنجا که رسیدم خانمی بطرفم آمد واشک ریزان مرا درآغوش گرفت علت را که پرسیدم گفت: اهل شیراز هستم و قصد داشتم در شهر خودم با پخت شیرینی امرار معاش کنم ولی موفق نشدم .
◇ تا این که یکی از دوستان فرزند شهید شما را معرفی کرد و منهم به شهید شما متوسل شدم و او درخواب مرا به لطف خدا امیدوارکرد
◇ در حال حاضر گارگاهی دارم که باچند نفر مشغولیم خدا را شکر ازکارم راضی هستم.
◇ امروز قدردانی به استان گلستان آمده ام و خوشحالم از اینکه مادر شهید را هم اینجا زیارت می کنم
#شهید_محمدرضا_شیبانیمجد
🌷 شهیدی که از خدا خواسته بود اگر لیاقت شهادت ندارد مرگش را در روضه های امام حسین قرار دهد 🌷
🌷شهید مدافع حرم عباس آسمیه🌷
نام: عباس آسمیه
نام پدر: ــــــــــ
ولادت: ۱۳۶۸( البرز)
شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۲۱(سوریه)
وضعیت تاهل: مجرد
نام جهادی: ندارند
اخرین مقام: سرباز بی بی زینب (س)
نحوه شهادت: در نبرد با تروریست های تکفیری در استان حلب در شمال سوریه به دست عوامل این گروه تکفیری-صهیونیستی به مقام والای شهادت رسید.
سن شهادت: ۲۶ ساله ،فرزند دوم
علاقه: کتاب های شهدا ، شهید همت
قسمتی از وصیتنامه شهید:
ندای رهبر فرزانه انقلاب که فرمودند سوریه نباید سقوط کند ، که اگر در این مقطع زمانی و مکانی در مقابلشان ایستادگی نکنیم باید در مرز های خودمان شاهد آغاز در گیری ها بودیم به برکت انقلاب اسلامی و خون پاک شهیدان این راه امروز جمهوری اسلامی به حدی از توان نظامی و دفاعی رسیده که نه تنها هیچ قدرتی توان دست درازی به خاک پاک آنرا ندارند.
#یادش_باصلوات
طوری تلاش کنید که اگر روزی
امام زمان(عج) فرمودند:
یه سرباز متخصص میخوام
بفرمایند؛ فلانی بیاید...
سربازی که هیچ کارایی
نداشته باشه بدردِ آقا نمیخوره...
برید آمادگیِ
خودتون رو ببرید بالا
مومن باشید
همراه با آمادگیِ جسمانی...!
#شهیدحسینمعزغلامی🕊
🔰 فرمانده مازنی لشکر پایتخت؛
اسمش قلی بود ولی حمزه صداش میکردند.
متولد ۱۳۲۲ ؛ اهل منطقه ی لفور سوادکوه.
پدرش کشاورز بود.
خودش هم تو گلگیر سازی ماشین کار میکرد.
سال۱۳۵۰ با خانم رقیه بخشنده ازدواج كرد که ثمرۀ آن ۵ فرزند به نام های علیرضا، حمیدرضا، زینب، حسین و مصطفی بود.
سال ۱۳۵۹ هم به عضویت رسمی سپاه در اومد.
۲۹ سالگی عازم جبهه شد.
سرانجام پس از ۴۸ ماه حضور مداوم در جبهه، در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۶۳ در جریان عملیات بدر در حالی كه فرماندهی گردان انصار از لشكر ۲۷ محمد رسول الله (ص) را بر عهده داشت، در منطقه عملیاتی شرق دجله در جزیره مجنون به شهادت رسید.
و پس از یازده سال چند تکه از بدن پاکش برگشت و در گلزار شهدای بهشت زهرا دفن گردید.
(قطعه ۲۹، ردیف ۱۲، شماره ۷)
🔹 قسمتی از وصیت نامه :
خداوندا!
تقاضای ديگری در پيشگاه تو دارم و آن اينكه دوست دارم جنازه ناقابل من از جنازه مقدس شهداي كربلا خصوصاً سرور شهيدان، حسين بن علی علیه السلام سالمتر نباشد؛ چون در پيشگاه مباركشان خجالت ميكشم.
من مدعی هستم كه راه امام حسين علیه السلام را دنبال ميكنم، به همين نيّت تقاضا ميكنم كه در موقع شهادت سر و دست در بدن نداشته باشم.
🔰شهیدی که «صیاد لحظهها» نام گرفت.
همرزم شهید کاظم فتحیزاده: یک بار با همدیگر کوه رفتیم، به نقطهای در منطقه کولک رسیدیم که توسط عراق مینگذاری شده بود، داشتم راه میرفتم که کاظم گفت: صبر کن، تکان نخور، چیزی جلوی پایم نشان داد و گفت: این یک مین گوجهای است من فکر کردم قارچ است به آرامی مین را کشید بالا و چاشنیاش را کشید و خنثی کرد، روزهای مرخصی هم کارش همین بود، میرفت توی میادین مین و مینها را خنثی میکرد، کاظم میگفت: خدا را خوش نمیآید عشایری که اینجا رفت و آمد دارند دچار مشکل شوند.
کاظم فتحیزاده با اینکه تحصیلات چندانی نداشت و آموزشهای آکادمیک را نگذرانده بود اما به واسطه تجربه اندوزی و دقت و هوش سرشاری که داشت در نقشهخوانی نابغه بود.
یکروز قبل از شروع یک عملیاتی نقشهای را پهن کرده بودند، کاظم تا چشمش به نقشه افتاد مکثی کرد و انگشت روی یک مربع در نقشه گذاشت و گفت: مقر و پایگاه منافقین همین نقطه است! اطرافیان به شوخی گفتند: حتماً علم غیب داری و سپس با استفاده از قطبنما و نقشه مشغول در عین ناباوری دیدند مقر درست در همان نقطهای است که کاظم چند لحظه پیش بر روی نقشه نشان داده است.
دوران جنگ تحمیلی
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی از زبان خواهر شهید بعد از ابراهیم حال و روز خودم را نمی فهمیدم ابر
🌷 شهید ابراهیم هادی همیشه میگفت:
بعد از توکل به خداوند ؛
توسل به حضرات معصومین
خصوصاً حضرت زهرا (س)
حلّال مشکلات است ...
نام مادر سادات را که به زبان می آورد، بلافاصله می گفت “سلام الله علیها”
یادم هست یکبار در ایام فاطمیه در زورخانه، مرشد شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها نمود
ابراهیم همینطور که شنا میرفت، با صدای بلند شروع به گریه کرد ، لحظاتی بعد صدای او بلند تر شد و به هق هق افتاد طوری که برای دقایقی ورزش مختل شد و مرشد شعرش را عوض کرد.
🌷سال ۶۵، يك شب برای نماز شب از خواب بلند شد، آهسته مرا میپاييد كه بيدار نشوم ولی من كه از صدای خش خش كيسه خوابش بيدار شده بودم او را میدیدم كه آمادهی وضو و نماز شب شده. در بين نماز از پشت سر چشمانش را با دو دست گرفتم و مقداری سر به سرش گذاشتم به او گفتم: حاجی اينبار از من فراموش نكنی و مرا در خشاب چهلتایی نمازت قرار بدهی! خنديد و شروع به صحبت كرديم....
🌷نزديك اذان صبح بود و ازش سئوال كردم: حاجی توی اين دنيا چه آرزويی داريد و خيلی اصرار میكردم. گفت: اگر قول میدهی تا زمانیكه زنده هستم به كسی و حتی به خانوادهام هم حق نداری بگی، بهت میگم. من هم قول مردانه دادم. گفت: من نمیدانم چهطوری شده كه خودم را وقف تخريب كرده و عهد كردهام كه تا عمر دارم در تخريب باشم و از خداوند میخواهم كه در آخرين عملياتهای جنگ شهيد بشوم و حاضر نيستم كه بعد از جنگ را ببينم.
🌷گفتم: مگر میخواهی چند سال عمر كنی؟ حرف جالبی زد. گفت: مگر فكر میكنی كه چند سال ديگر جنگ است. و ادامه داد خلاصه چنين آرزو و عهدی دارم كه در پايان جنگ شهيد بشوم و دقيقاً در آخرين عمليات به نام مرصاد به شهادت رسيد.
شهید حاج سیدحسین موسوی مقدم
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
📌 شهیدی که در قبر #اذان گفت. 🔹 #شهید_عبدالمهدی_مغفوری شهیدی که مزارش بارها توسط رهبر انقلاب زیارت
📌 شهیدی که آیت الله موسوی عارف او را مجسمه تقوا معرفی کرد.
🔷️ شهید عبدالمهدی مغفوری تاریخ ولادت پنجم بهمن سال ۱۳۳۵ در کرمان به دنیا آمد و در تاریخ پنجم دی ماه سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید.
◇ به عشق امام زمان عجل الله نامش را عبدالمهدی گذاشتند.
🔹نوزاد بود سخت مریض شد به ابوالفضل علیه السلام متوسل شدند بهبود یافت.
◇ نیمه های شب بیدار می شد وضو می گرفت و نماز شب می خواند.
🔹از ۱۲ سالگی اذان دعای سحر و ادعیه و قرآن میخواند دوستانش به او عبدالله می گفتند.
🔸از اولین کسانی بود که با شنیدن نام امام خمینی ره صلوات می فرستاد.
🔹با پیروزی انقلاب به عضویت سپاه درآمد و به کردستان اعزام شد.
🔸مسئول روابط عمومی سپاه کرمان سپاه زرند و فرماندهی سپاه سیرجان و واحد بسیج استان کرمان و جانشین ستاد لشکر ۴۱ ثارالله را به عهده داشت.
◇ چندین بار به جبهه عزیمت و مجروح و شیمیایی شد.
🔸آیت الله سید کمال موسوی عارف به او لقب مجسمه تقوا داده بود.
🔹در همه حال و در هر شرایطی اذان می گفت وهنگام تشییع و دفنش موقع اذان بود برخی صدای اذانش را از تابوت شنیدند.
🔹در نماز خضوع و خشوع ویژه ای داشت در جلسه استانداری صندلی را کنار زد و به نماز ایستاد.
🔸هر کاری را با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ شروع و با الْحَمْدُ للّهِ تمام می کرد.
🔹دوستان و همکاران را مؤمن خطاب می کرد و در حضور او غیبت ممنوع و با ادب تذکر می داد.
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
شهید دهقانی خادم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها وصیت کرده بود مرا در قم دفن کنید تا در پناه بیبی فاطمه معصومه (س) که سالها جیرهخوارش بوده باشم مقداری تربت سیدالشهدا (ع) و مقداری از تربت شلمچه شهدای بزرگ همراهم بگذارید شاید مشمول شفاعت آنها شوم، همچنین دستمال مشکی اشکم که خدا قبول کند در روضههایم همراهم بوده آن را هم همراه بگذارید.💔🥺
#شهید_محمدحسن_دهقانی
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
📌 صدام جوان غیور ریش خرمایی را عقرب زرد نام گذاشته بود. 🔷️ تو همدان شاید کمتر کسی باشه که اسم «علی
🎥شهیدی که صدام را عاصی کرده بود.
🔹وقتی از علی چیتسازان خواستند گزارش آخر را بدهد، مقابل نقشه ایستاد و انگشت روی جاده زرباطیه به بدره گذاشت و گفت که فرمانده تیپ عراقی چه زمانی میآید و چه زمانی میرود، حتی اینکه تا کجا او را با سواری و بقیه مسیر را از کجا تا خط با جیپ و نفربر فرماندهی میآورند.
🔹فرمانده قرارگاه اصلاً باورش نمیشد که علی و نیروهایش ظرف یک ماه، خطوط سه و چهار عراق را هم شناسایی کرده باشند! برای همین چیزها بود که صدام به او لقب «عقرب زرد» داده بود.»
دوران جنگ تحمیلی
#شهید_ناصرالدین_باغانی
سال 46 در خانواده ی مذهبی و روحانی در قم به دنیا آمد.
با شروع حوادث انقلاب و جهت یاری مردم به سبزوار رفتند.
پدرش نماینده دور اول مجلس از سوی مردم سبزوار گردید.
ناصرالدین در شاخه جوانان حزب جمهوری مشغول فعالیت شد و در این مدت، چهار بار برنده مسابقات قرآن کریم شد.
با سپری کردن دوران دبیرستان در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) پذیرفته شد.
خودش می گفت: من دانشگاه امام صادق را به دانشگاه امام حسین تبدیل کردم و مدرک قبولی را از دستان آقا اباعبدالله گرفتم.
از عملیات بدر در جبهه حضور داشت و در عملیات کربلای 5 در حالی که نوزده سال بیشتر نداشت در 21/12/65 به شهادت رسید.
دست نوشته ها و وصیتنامه او بسیار عجیب است.
مقام معظم رهبری درباره ی این شهید بزرگوار می گوید: نوشتجات این شهید عزیز را مکرر خوانده ام و هر بار بهره و فیض تازه ای از آن گرفته ام.
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
شهید محمدرضا تورجی زاده، از بس که شیفته حضرت زهرا (س) بود، به سادات هم ارادت ویژه داشت. گردانی داشت
♡شهدا و حضرت زهرا(س)
🔸رفیقش میگفت
یه شب تو خواب دیدمش بهش گفتم محمدرضا اینقدر از حضرت زهرا(س) خوندی چیشد اخرش؟ گفت همینکه تو بغل پسرش امام زمان(عج)جان دارم برایم کافیست
#شهیدمحمدرضاتورجےزاده
#یادشهداباصلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری حاج حسین کاجی... حتما ببینید...
#شهیدی_که_ته_دیگ_جنگ_نصیبش_شد!
🌷شب عمليات مرصاد علی فخار نيا به من گفت: اين فردی كه كلاه سرش هست، غلامعلی رجبی هست. رفتم جلو تا اين دم آخری سلام كنم و حلاليت بطلبم، به غلامعلی گفتم: خوش آمدی اما حيف كه دير آمدی. ای كاش زودتر میآمدی تا از نفست استفاده میکرديم، غلامعلی در جواب به من گفت:...
🌷....گفت: سيد! قربان خودت و مادرت برم، غذا " ته ديگش" خوشمزه است. ما آمديم ته ديگش را بخوريم. صبح كه با منافقين درگير شديم، اولين شهيد غلامعلی رجبی بود. آن موقع غلامعلی گفت "ته ديگ" ولی ما نفهميديم منظورش يعنی چی؟ ولی بعداً فهميديم كه مرصاد، ته ديگ جنگ بود و او آمده بود تا ته ديگ جنگ را بخورد.
🌹خاطره ای به یاد مداح و شاعر اهل بیت شهید معزز غلامعلی جندقی رجبی
🔰 شهید غلامعلی جندقی رجبی، همان رفیق حاج سعید حدادیان است که در نوحه معروف «یاد امام و شهدا»، او را شاعر و نوحهخوانی معرفی میکند که هرگاه دل، یاد آن ایام را میکند و از های و هیاهوی دنیا به تنگ میآید، شعرهایش را زمزمه میکند: این رفیقم غلامعلی، نوحه خونه، روضه خونه/ وقتی دل بابات میگیره؛ شعرای اونو میخونه....
✅ یکی از شعرهای زیبا و ماندگار شهید غلامعلی:
قربون کبوترای حرمت امام رضا
قربون این همه لطف و کرمت امام رضا....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
شهید محمد انصاریان بیست و پنجم تیر سال ۱۳۴۹در شهر قزوین به دنیا آمد
پدرش حسین روحانی و دبیر بود .
و مادرش معصومه بیگر نام داشت
او دانش آموز سوم متوسطه در رشته اقتصادی بود .
او از سوی بسیج به جبهه اعزام شد
محمد علی شیروءی هم رزم شهید میگوید
من اذان صبح بود من در سنگری کوچک و امنی بودم هم رزمان یکی یکی می آمدند و نماز را میخواند و میرفتن چیزی به سپیده هوا نمانده بود که محمد انصاریان آمد و گفت می توانم نماز بخوانم .
من گفتم بفرمایید برای اینکه راحت تر بتواند نماز بخواند من دم سنگر نشستم
توری که نصف بدنم بیرون سنگر بود و
نصف دیگر بدنم داخل بود .
هنوز نماز محمد تمام نشده بود که خمپاره ای درست به سنگر خورد و همان دیوار با سقف روی سر محمد آوار شد
بعد از اینکه گرد و خاک آرام شد هم رزمان آمدن و پاهای من را گرفتن و من را به عقب بردن .
من بعداً متوجه شدم که محمد زیر آوار مانده و نتوانستن از زیر آوار درش بیاورند
و او در هنگام نماز به شهادت رسید.
شهید_امیر_حاج_امینی
تاریخ تولد این شهید بزرگوار ۱۳۴۰ بود او زاده تهران بود.
تحصیلات خود را تا دیپلم ادامه داد
و پس از آن در جبهه به عنوان بسیجی حضور پیدا کرد او در سن ۱۶ سالگی پدر خودش را به علت سرطان از دست داد .
او تمایلی نسبت به معروف شدن نداشت
باورش بر این بود که اگر کاری با نیت و
خصلت پاک برای خداوند انجام شود خداوند خودش عزیزت خواهد کرد .
این شهید خستگی ناپذیر بود در جبهه به هم رزمانش میگفت من با شما بر روی کوه مسابقه میگذارم هرکس خسته شد نفر بعدی مسابقه را ادامه دهد.
فرازی از وصیت نامه شهید ((امیر حاج امینی))
از شما تقاضا دارم که اگر چند موضوع را همیشه بخاطر بسپارید
(۱) هرگز دروغ نگویید
(۲)زود قضاوت نکنید
(۳)گذشت و ایثار داشته باشید
آمین یا رب العالمین
بنده حقیر امیر حاج امینی
روز جمعه ساعت ۱۲/۳۰دقیقه
تاریخ ۱۹/۱۰/۱۳۶۵
⚪️ چقدر عباسعلی فتاحی را می شناسید؟؟!!
● یک روز شهید خرازی رو به نیروها کرد و گفت: چند نفر را میخوام که بروند پل چهل دهنه روی رودخانه دوویرج را منفجر کنن.
پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود...
پنج نفر داوطلب شدند که اولینشان عباسعلی بود . قبل از رفتن، حاج حسین خرازی خواستشان و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل را منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...
● تخریبچی ها رفتند... مدتی بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته... اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد...
زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده...
● پسر عموی عباسعلی آمد و گفت: عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...
عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت پسر عموی عباسعلی آمد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...
● عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم..
دوران جنگ تحمیلی
📌 مهمات روی دوشش بود و تیر به سرش خورد و شهید شد.
🔹 تک پسـر بود. خانه ی بزرگی فروختند پولش را ریختند به حساب مسعود تا دیگر جبــهه نرود. کارخـانه بزند و خودش مدیر شود.
🔸 بار آخـری که رفت؛ توی وسـایلش یک چک سفید امضـا گذاشته بود با یک نامـه؛ نوشتـه بود: «برگشـتی در کـار نیست! این چک روگذاشتم تا بعد از من برای استفاده از پولی که ریختین توی حسابم، به مشکل بر نخورید.»
◇ دوبـاره مهمـات را گذاشت روی شـانهاش. یکی از دوستانش، دل از دستش رفت؛ صدا زد: «مسعود بس است!»نگاهش کرد؛ اما سرش را که برگـرداند، تیــر خـورد تـوی ســرش.
🔻 فقط گفت: «یــا حســین ع»
و همانجـا افتـاد و شهید شد.
📚 تک پسـر / نسیبه استکی
#شهید_مسعود_آخوندی
📌 تاکید امام خمینی(ره) به اسلامی شدن دانشگاه
🔷️ به مناسبت ١٦ آذر روز دانشجو و سالروز شهادت سه تن از دانشجويان دانشكده فني دانشگاه تهران در سال ١٣٣٢
#شهید_شريعت_رضوي
#شهید_بزرگنيا
#شهید_قندچي
🔻 در ١٦ آذر ١٣٣٢،حدود چهارماه پس از كودتاي ننگين ٢٨ مرداد ، در دانشكده فني دانشگاه تهران در اعتراض به سفر نيكسون معاون رئيس جمهور وقت آمريكا به ايران به ضرب گلوله نظاميان شاه به شهادت رسيدند،
🔻 دانشجویان با تقدیم بیش از ۳ هزار شهید در دوران دفاع مقدس بسیار نقش آفرین بودند .
◇ تعدادي از دانشجويان شهيد داراي رتبه هاي برتر كنكور سراسري(دفاع مقدس)
#شهيد_محسن_وزوايي
رتبه يك كنكور ١٣٥٥
#شهيد_محسن_حاج_بابا
رتبه ٤ كنكور سال ١٣٥٥
#شهيد_محمود_شهبازي
رتبه ١٧ كنكور سال١٣٥٦
#شهيد_محمدحسين_اوحدي
رتبه ٣ كنكور ١٣٦٣
#شهيد_مهران_بلورچي
رتبه ٥ كنكور ١٣٦٣
#شهيد_احمدرضا_احدي
رتبه يك كنكور سال ١٣٦٤
و........
#یادشهداباصلوات
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
📛 غلبه بر شهوت ... و توفیق شهادت🕊🕊 🌷 #شهیداحمدعلینیری ❇️ حضرت علی(علیه السلام): پاداش مجاهد ش
⚪️ آیت الله حق شناس:
آیت الله برودجردی ها حساب و کتاب دارند اما شهدا بی حساب و کتاب هستند.
🔷️ حضرت آیت الله حق شناس، در مجلسی که بعد از شهادت احمدعلی داشتند بین دونماز، سخنرانی خودشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمدعلی بود، بیان داشتند:
🌷 “این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم .از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود:
🌴 تمام مطالبی که (از برزخ و…) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و…اما من را بی حساب و کتاب بردند.
💠 رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!”
#شهید_احمدعلی_نیری
📌 پسری که به پدرش دستور داد...
🔹 پدر و پسر توی یک گردان بودند پدر بسیجی بود مجید هم فرماندهاش.
◇ بعد از شهادت برادرش پدر میگفت: هرچی باشد تو برادرش هستی تو هم باید توی مراسم تشییع و تدفین باشی.
◇ میگفت: تکلیف من این است که بالای سر نیروهای گردان باشم.
◇ دست آخر گفته بود: بهعنوان فرمانده دستور میدهم بروی و جنازه حسین جان را بگذاری توی قبر...
🩸قائم مقام فرمانده گردان۴۱۸ لشکر۴۱ثارالله #سردار_شهید_حاج_مجید_زینلی
🔹شهیدی که مانند حضرت علی(ع) به شهادت رسید.
🌷شهید مدافع حرم سردار محرمعلی مرادخانی🌷
نام: محرمعلی مرادخانی
نام پدر: باقر
ولادت: 1345/02/14(مازندران/تنکابن)
شهادت: 1394/9/16(حلب/سوریه)
وضعیت تاهل: متاهل
نام جهادی: ندارند
اخرین مقام: سرباز بی بی زینب(س)
نحوه شهادت:
روز یکشنبه در آزاد سازی حلب از ناحیه پشت سر هدف تیر قناصه قرارگرفتن و در حالی که زانو زده بودن سر به سجـده گذاشتن و به شهادت رسید
سن شهادت: 49ساله
علاقه: شهید مصطفی گلگون فرمانده محور ۲۵ کربلا
قسمتی از وصیتنامه شهید:
ــــــــ ندارند اما خیلی تاکید میکردند که مسئولین در همه نهاد ها باید درست به وظایفشون عمل کنن و وقتی میدیدن که این چنین نیست گریه میکردند.
#یادش_باصلوات
#سالروزشهادت
به مناسبت ۱۶ آذر روز دانشجو
تعداد ۳ هزار و ۹۷ نفر از دانشجویان در جمع شهدای دفاع مقدس هستند.
در میان دانشجویان شهید رتبههای برتر کنکور هم حضور داشتند. «محسن حاجی بابا» رتبه ۴ پزشکی دانشگاه تهران،
«محسن وزوایی» رتبه ۱ کنکور سراسری ۱۳۵۵ و دانشجوی شیمی دانشگاه صنعتی شریف،
«محمود شهبازی دستجردی» رتبه ۱۷ کنکور سراسری ۱۳۵۶ و دانشجوی مهندسی صنایع دانشگاه تهران،
«احمدرضا احدی» رتبه ۱ کنکور سراسری ۱۳۶۴ دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی،
«محمدحسین اوحدی» رتبه ۳ کنکور سراسری دانشجوی مهندسی ساختمان دانشگاه تهران
و «مهران بلورچی» رتبه ۵ کنکور سراسری ۱۳۶۳ دانشجوی مهندسی الکترونیک دانشگاه تهران،
شهدای نمونه این دریای بیکران هستند.
دوران جنگ تحمیلی
سمت چپی رتبهی ۴پزشکی به دعوت دانشگاه سوربن فرانسه جواب رد داد سمت راستی دانشجوی ممتازه دانشگاه تورنتو بود برگشت منایران استدلال همشون این بود در حال حاضر در جنگ هستیم و کشور به ما نیاز داره!
نسل امروز رو باید با این اعجوبهها آشنا کرد؛ کمکاری کنیم, جاشونو دشمنان قسم خورده دین و کشور و رسانه های مسموم در فضای مجازی میگیرن!!!
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
🔹️قسمت اول: 📌 ماجرای تحول بادیگارد یک خواننده زن طاغوتی که شهید دفاع مقدس شد 🔹️ شاهرخ دانشآموز در
۱۷ آذر ۵۹
روزی که «شاهرخ ضرغام» با شهادت، گذشته اش. را پاک کرد🌿
⌛️اول دی ماه ۱۳۲۸ در تهران تولد یافت.
چند سالی با خانواده اش به آبادان رفت . پس از سه سال که به تهران برگشتند سراغ کشتی رفت و تا سال ۱۳۵۵ درگیر کشتی بود.
او هیکل درشتی داشت، در نخستین حضور مسابقات کشتی فرنگی قهرمان جوانان تهران دستهٔ صد کیلو شد و سال ۱۳۵۰ در دستهٔ فوقسنگین جوانان کشور قهرمان شد.
در مسابقات کشتی آزاد تهران نیز نایبقهرمان شد. بعد نیز در سالهای بعد نایبقهرمان کشتی فرنگی بالای صد کیلوی کشور شد. در مسابقات کشتی سامبو قهرمان جوانان تهران در دستهٔسنگین وزن شد.
وی را پیش از انقلاب به جاهل مآبی و لات گری می شناختند ... و پاتوق او کاباره ها و اماکن عیش و نوش بود!!!
با شنیدن نام امام روح الله (سید اولاد پیغمبر-ص) تحولی درونی در او پیدا شد و در ایام منتهی به پیروزی نهضت به انقلابیون پیوست.
روز ۱۲ بهمنماه سال ۵۷ لحظه ورود امام خمینی (ره) به فرودگاه مهرآباد، شهید شاهرخ ضرغام به همراه چند کشتیگیر دیگر که توسط فدراسیون کشتی برای گروه محافظت از امام انتخاب شده بودند، مستقر شدند.
در ایام انقلاب او در پاکسازیها نقش داشت و با شروع غائله کردستان وقتی حضرت امام (ره) فرمودند: به یاری پاسداران در کردستان بروید، دیگر سر از پا نمیشناخت.
به پاوه و سر پل ذهاب و بعد به سمت سوسنگرد میرود. در همان روزهای اول جنگ قبل از همه پا به عرصه گذاشت.
به توصیه شهید چمران به آبادان رفته و به شهید هاشمی فرمانده جنگ های نامنظم «فداییان اسلام» میپیوندد.
وقتی خبر رسید که آبادان در حال محاصره است، این شهید به همراه نیروهای داوطلب مردمی به ذوالفقاری آبادان میرود.
صبح هفدهم آذرماه ۱۳۵۹ برای عملیات و آزادی بخشهایی از آبادان به سمت جاده ماهشهر می رود. که زخمی می شود و بعد به شهادت می رسد.
پیکرش در شمال رودخانه بهمنشیر آبادان جبهه دشت ذوالفقاریه حد فاصل جاده آبادان ـ ماهشهر جا ماند، بعدها هم اثری از پیکرش پیدا نشد.