بندر شرجی چشمانت راههای تنفسی ام را مرطوب کرده است!
نمیدانستم نگاهت این همه نَفَس گیر خواهد شد!
#قصار
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
#قسمتسوم #اتمامحجت مادر پسرک زیر لب با لبخندی ملیح گفت : و چه نیکو مولایی پسرک هم از لبخند مادرش
#قسمتچهارم
#فایدهایخواهدداشت؟
به یک گوشه از خانه خیره شده بود. تمام آن لحظات را به یاد داشت، با این حال که کودک بود اما انگار مصداق همان حدیث کَالنَّقشِ فی الحَجَر بود، خیلی خوب تمام تصاویر در ذهنش حک شده بودند.
نگاهی به نوشته هایش انداخت، بعد از این همه سال، فایده ای داشتند؟! حتی بعد از اینکه با هزاران توجیه، آن روز با اینکه هَل مِن ناصِرِِ یَنصُرُنی را شنید، اما همانجا ایستادو تکان نخورد و لحظات را در کاغذ های باقی مانده اش ثبت کرد!؟؟
آه اش با صدای شدید کوبیده شدن در چوبی خانه همراه شد، به سختی برخاست، حالا دیگر مانند گذشته قوی و جوان نبود.
+:آمدممم آمدمم
-: تو همان پیرمردی هستی که ادعا میکرد در غدیرخم حضور داشته است؟؟؟ همان که به تازگی اتفاقات آن روز را روایت کرد؟؟؟
+: آری خودم هستم
-:باید با ما بیایی خلیفه میخواهند تو را ببینند.
گفت که حاضر می شود و می آید. آیا حالا فایده ای داشت؟؟؟! پشیمانی دیرهنگامش پشیمان تَرَش کرده بود.
همانطور که در قُرُق ماموران در کوچه ها قدم می گذاشت، هر لحظه بیشتر از گذشته صداها در گوشش می پیچید:
مَن کُنتُ مَولاه.... ، هَل مِن ناصِرِِ یَنصُرُنی....، این علی مولای اوست.....
حالا فایده ای خواهد داشت؟؟؟؟
#فقطحیدرامیرالمومنیناست 😍
#داستانک
#غدیرخم
#عاشورا
@bavareparvanegi
Karen Homayoun Far - Ghesseys Parya.mp3
2.93M
#فایدهایخواهدداشت؟
#داستانک
#موسیقیمتن
#غدیرخم
@bavareparvanegi
آن کمانِ نشسته بر مه جبینت را چله مگذار!
ناوک چشمانت را که بر هم مینهی و گره در ابروانت که می افکنی تنها میتوانی مُردارم را هدف قرار دهی
از خشم تو عجیب می ترسم ....
#قصار
@bavareparvanegi
گفت: موج دریا را دوست دارم هر چه بر ساحل نقش بسته باشد با خودش به اعماق دل میبرد
گفتم: دریا در دلش چقدر ((دوستت دارم)) نگه داشته است!
گفت: برای همین زیباست و آرام بخش
گفتم:تمام دوستت دارم ها پر از هیجانند پس چرا دریا این همه آرام است؟
گفت: چون همه را در خودش مکتوم نگه داشته و آشکار نمی کند
گفتم: مگر می شود دوستت دارم را مخفی کرد و هیچ نگفت؟!
گفت: اگر بشود و اگر دلی بتواند مخفی کند؛ آن دل یقینا دریاست هر جنبنده ایی در کنار ساحلش می تواند آرام بگیرد
گفتم: دل تو دریاست؟!
گفت: دل من اقیانوسِ آرام است...
#قصار
@bavareparvanegi
اگر فراموشم کنی حق با توست ذره در برابر خورشید اگر بسوزد و یا دیده نشود و یا فراموش شود چیزی از کمالات خورشید کاسته نخواهد شد!
حتی اگر فراموش نکنی ذره خواهد سوخت بس که گرمای عشقت ذره پروری می داند...
#قصار
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
روز مباهله...
همه پنج نفرشان آمده بودند با قدمهایی استوار و چهره های نورانی مسیحیان نجران برای اثبات حقانیت خود بر پیامبر طلب مباهله کرده بودند
پیامبر با تمام هستی خویش به میدان می آمد
مسیحیان نجران پا پس کشیدند و به مصالحه تن دادند
حسین با تمام هستی و اهل و عیال به میدان می آید
آه از مسلمانانی که قدر مسیحیان ایمان به فضیلت حسین نداشتند حتی نگذاشتند کار به مباهله بکشد
طرف بازنده مباهله کُشت و غارت کرد و به اسارت برد طرف برنده مباهله را!
هیچ گرگی یوسف کنعانی را ندرید
آه از مسلمانانی که هفتاد و دو یوسف را سر بریدند!
#قصار
@bavareparvanegi
دلم گرفته است مانند یک ماه گرفتگی که یک نشانه از قیامت است و از وحشتش باید دو رکعت نماز بگذاری تا آرام بگیری!
دوری از تو دمادم خسوف است و هر لحظه اش نشانه ایی از قیامت!
برای آرام گرفتن از وحشت این خسوف مدام؛ چند رکعت نماز لازم است؟!
#قصار
#یامهدی
#دلتنگی
@bavareparvanegi
مشتی واژه در قفسه سینه محبوس مانده
فوران گدازه های این همه واژه ناگفته از چشمانم سرریز میشوند و می چکند بر دامنِ تنهایی
#قصار
@bavareparvanegi
خاکشیرهای ریخته بر روی پایت را نگاه کن شاید شیشه دلِ من باشد که این گونه به پایت ریخته است!
#قصار
@bavareparvanegi
دست و پا زدنهایم را از این دو بیت جستجو کن!
شاید مرا میان مصرع هایش پیدا کنی!
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو سرودن مرا کم است
#قصار
@bavareparvanegi
پرنده کوچکم را درون قفس بی دری رها کرده اند!
میل پریدن در هوایت را دارد اما بالهایش!
بالهایش شکسته اند...
#قصار
@bavareparvanegi
وَالتِین وَالزَّیتُون
خدا هم به زیتونِ نگاه تو قسم یاد کرده است؛ من که باشم به طرز نگاهت خُرده بگیرم ؟!
مرا با انجیر کلامت به زنجیر می کشی و سکوت در برابر این همه شیرین کامی؛ بالاترین فریاد است!
#قصار
@bavareparvanegi
و باز دیباچه تو گشوده می شود و هر سال این کاروان توست که با خودش دلها را می برد به قتلگاهِ تاریخ
و چه خواهشهای نفسانی که با هر محرم و صفری به نام نامی سرهای بریده؛ از قفا بریده نمی شوند و چه دسته دسته کبوترِ عاشق که تحویل دستان خدا نمی دهی...
دیباچه ایی را می گشاییم با نامِ:
#مُحَرَّمانه
@bavareparvanegi
May 11
7e277e4cd75e25f7ace9750bcd65b15411833628-144p__18232 AETrim1567279691588.mp3
881.7K
#مُحَرَمانه
#حاجحسینسیبسرخی
#سلامبرمُحَرَّم
#زنگتماسمُحَرَّمانه🔊
@bavareparvanegi
یوسف را هیچ گرگی ندرید
اما آنانکه داعیه قیام داشتند توانستند امامشان را .....
#مُحَرَمانه
#قصار
@bavareparvanegi
آنقدر پاک و خالصی هر وقت با یادت به خواب کوتاه میروم با صدای گریه های شدید خودم بیدار می شوم در چرت کوتاه خویش میبینم روضه خوانی کنار کف العباس روضه ابوفاضل میخواند و من خودم را میان های های گریه هایم گم میکنم نمیدانم این چشمهای گریان مال من هستند یا مالِ تو!
وقتی از خواب بیدار می شوم یادت دلنشین تر از قبل در گوشه قلبم جا خوش می کند و نمِ مختصرِ نشسته بر گوشه چشمهایم حاکی از رؤیای صادقه ایی است که دیده ام
قمر بنی هاشم؛ فدایی زیاد دارد که تا انتهای رود فرات صف کشیده اند
یکی از همین فدایی ها چشمان توست و تا چشم کار میکند ، چشمان تو در فداشدن تکثر یافته و آسمان دلدادگی را پر از نگاهِ نافذ تو کرده است
#قصار
@bavareparvanegi
امشب دستهای بسیاری با کمک بخار؛ چروک از پیراهن مشکی های زیادی گرفتند
بوسه بر دستان مادران و خواهران و همسرانی که امشب برای پیراهن مشکی اهل خانه وقت گذاشتند
اصلا لذتبخش است چروک پیراهن مشکیِ اهل خانه را باز کنی و با دستان خودت برای حسین علیه السلام عزادارشان کنی....
به دخترانتان بگویید امسال برای پیراهن مشکی اهل خانه وقت بگذارند
این نوکری برای حسین علیه السلام سینه به سینه از دل سوخته مادران به ما رسیده است
با غمها و مصائب حسین علیه السلام زندگی باید کرد....
#واگویه
#مُحَرمانه
@bavareparvanegi
باور پروانگی🇵🇸🖤🇱🇧
امشب دستهای بسیاری با کمک بخار؛ چروک از پیراهن مشکی های زیادی گرفتند بوسه بر دستان مادران و خواهرا
عطری که از بخار پیراهن مشکی تو به وقت گرفتن چروکهایش ؛ بلند میشود را دوست دارم
بوی غمهای تو را میدهند که برای حسین علیه السلام خورده ایی!
بوی اشکهایی که بر گوشه ایی از او چکیده و یا با آستینش پاکشان کرده ایی!
بوی عطرِ تنت را میدهد بوی لطمه هایی که در سینه زنی زده ایی
من بر دکمه آستینش بوسه میزنم و آرزو دارم ای کاش جای دکمه های آستینش بودم و با هر سینه زنی تا آسمان هیئت بالا میرفتم و تا عرش سینه ات پایین می آمدم و در هر لطمه که بر سینه میکوبی من جای لطمه ها را می بوسیدم
و باز آرزو میکنم ای کاش یکی از همین پیراهن های مشکی ات مال من میشد او شاهد همه شور و شعور حسینی تو بوده و با تو هر شب برای حسین علیه السلام هم قدم شده او با تو بارها تبدارِ عزا شده و اشک تنت را به خود گرفته و ردی سپید از این اشک را برای خودش به یادگار نگه داشته
او بارها تطهیر شده و بارها در اقامه عزای حسین علیه السلام با تو نَفَس کشیده و با تو به کربلا رفته و بال ملائک را احساس کرده
پیراهنِ مشکی تو آرزوی مرا درنوردیده و حالا هر شب بر روی بالشم احساسش میکنم و عطر دل انگیزش را با دنیا عوض نمیکنم
#مُحَرمانه
@bavareparvanegi
وَ دَوِیُّ المَاءِ
و شُرشُر آب
شریعه فرات شادمان بود از فرودشان
#مُحَرمانه
@bavareparvanegi
أنتَ الَّذِی سَجَدَ لَکَ سَوَادُ اللَّیلِ وَ نُورُ النَّهَارِ وَ ضَوءُ القَمَرِ وَ شُعَاعُ الشَّمسِ وَ دَوِیُّ المَاءِ وَ حَفِیفُ الشَّجَرِ
برای تو، تاریکی شب و روشنایی روز و مهتاب و آفتاب و شرشر آب و صدای درخت سجده کرده است
آب چه دردی گرفته است وقتی تو را با او تحریم کردند
چوب خیزران چه رنجی برده است وقتی با او تو را هتک کردند
آفتاب و مهتاب چه عذابی کشیدند وقتی تو را زیر تابش شان رها کردند و رفتند
و تاریکی شب چه دیجور ماند تا ابد برای غمهای تو و روشنایی روز تا دنیا دنیاست شرمسار است از عیان شدن ظلمهایی که بر تو روا داشتند...
#مُحَرمانه
@bavareparvanegi