◾️ در مأموریت ها همه رزمندگان چفیه میانداختند گردنشان الا #محمود ؛ یک #شال_سیاه داشت که همیشه گردنش بود ،نه #محرم و #صفر .
◾️یکبار از او خواستم تا علت شال سیاه انداختنش را برایم بگوید. گفت: مادرجان ،ما عزادار #امام_حسین علیه السلام هستیم! گفتم: الان که محرم وصفرنیست ! گفت:مادرم، عزادار امام حسین علیه السلام بودن محرم و صفر نمی خواهد! ما همیشه #عزادار حسینیم ...
📓 منبع : #کتاب_شهید_عزیز "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" به روایت مادر شهید.
پ.ن:کلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا...
❗️کارت برای #خدا نبوده !
🔹روی یک پروژه مشترک با #محمود و #شهید_همدانی کار میکردیم . وسط کار پروژه را از ما گرفتند. رفتم که پروژه را تحویل آقای همدانی [سردار شهید حاج حسین همدانی ] بدهم، پیدایش نکردم و آن را به یکی از همکارانش دادم.
🔹 بعدها متوجه شدم آن همکارش بداخلاقی کرد و پروژه را به نام خودش تمام کرده. ناراحت شده بودم. با محمود تماس گرفتم و گفتم: «شش ماه این همه شبانه روز زحمت کشیدیم ، آخرش به نام کس دیگری تمام شده. پرسید: «ناراحتی؟» گفتم: «بله!» خندید و گفت: «پس کارت برای خدا نبوده!
🔹 اگر کارت را تمام و کمال برای خدا انجام بدهی، نتیجهاش هرچه که میخواهد شود، بشود. تکلیف از گردنت ساقط است. تا حالا از شما خواسته بودند این پروژه را انجام بدهی، الان این بار را از روی دوشت گرفته اند. این که ناراحتی ندارد...!
📒منبع : #کتاب_شهید_عزیز "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" | به روایت همرزم شهید ...
♥️ #شهید_محمود_رادمهر
#اخلاص #همه_چی_خدا
✌️ فرمانده محمود رادمهر ...
🔹 در رده های مختلف فرماندهی به او پیشنهادهایی برای قبول مسؤلیت می شد. این اواخر پیشنهادها بیشتر و فشارها شدیدتر شده بود. چند بار از تهران با او تماس گرفتند و پست هایی را در رده های بالای فرماندهی به او پیشنهاد دادند و او همه را رد می کرد!
.
🔹 یک بار که نشسته بودیم، از او علتش را جویا شدم. زمانی بود که پدرش فوت کرده و مادرش مريض احوال بود. میگفت دلایل زیادی برای نپذیرفتن مسؤلیت دارد؛ ولی مهم ترینش این است که نمی خواهد از مادرش دور باشد.
.
📒منبع : #کتاب_شهید_عزیز "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" | به روایت همرزم شهید ...
♥️ #شهید_محمود_رادمهر
♥️ #نابغه #نخبه
﷽
● نفر اول دیدبانی توپخانه کشور .
● مغز متفکر لشکر (۲۵) کربلا مازندران .
• #خان_طومان را که تحویل گرفتیم، تکفیری ها چند بار حمله ور شدند که آن را از چنگمان درآورند. یک بار خیلی شدید حمله کردند و نزدیک هم بود، موفقیت هایی به دست آورند.
• با هدایت هایی که #محمود روی آتشبارها انجام داده بود و رشادت هایی که نیروهای ما به خرج دادند، موفق نشدند و با دادن تلفات زیادی عقب نشستند. بعد از این ماجرا، محمود سریع رفت سراغ نقاطی که دشمن از آنجا وارد شده بود.
• نقاطی که نیروی کمکی برایش رسیده بود، نقاطی که اجرای آتش از آنجا صورت گرفته بود و خلاصه، تمام نقاطی که باعث موفقیت دشمن میشد را مختصات یابی کرد. بعدش با توپخانه هماهنگ شد و یکی، دو بار آتش ریخت روی آن نقاط و ثبتیهای تمام نقاط را گرفت.
• وقتی برگشت، می گفت: «دیگر خیالم راحت است و آماده آماده ایم !». در تک بعدی دشمن، دیگر بیکارترین نیروهای ما پیاده هایی بودند که داخل خط بودند. محمود با گراهایی که میداد به اندازه چند گردان اثرگذار بود.!
• او بر اساس مختصات قبلی که ثبت کرده بود چنان آتش ها را روی سر دشمن هدایت کرده بود که توانسته بود شالوده آنها را از هم بپاشد. حتی یک گزارش از برگشت خودروهای زرهی و غیرزرهی شان که به سمت ما آمده بودند، از نقاط دیدبانی به ما نرسیده بود. آتشبارهای ما همه را منهدم کرده بودند...
📚منبع : #کتاب_شهید_عزیز "مجموعه خاطرات شهید رادمهر"
پ.ن: بیدلیل نبود داعش برای سرش جایزه گذاشته بود ...!
❤ #شهید_محمود_رادمهر
#فرمانده #نابغه
با ولایت تاشهادت 👇👇
https://chat.whatsapp.com/Ez0ZVtR1YF8EPqSwYe31MD
📆سوم آذر ۵۹
•ساعت ۸:۳۰ روز چهارشنبه، سوم آذر ۱۳۵۹ بود که محمود به دنیا آمد. کلی اسم بود که دلم می خواست رویش بگذارم؛ مقداد، یاسر، عمار، ابوذر. معتقد بودم اینها اسم های انقلابی هستند. در آن زمان هم خیلی رواج داشت؛ اما پدرم می گفت: «وقتی اسامی ائمه هست، چرا شما دنبال این اسامی می روید؟»
• آخرش تصمیم گرفتم اسم محمد را رویش بگذارم که پدرش به خاطر هم نامی با برادرم مخالفت کرد. می گفت: «دوتا اسم شبیه به هم اشتباه می شود.» تا رسیدیم به اسم محمود. نام دایی مرحومش محمود بود که سال ها پیش از دنیا رفته بود و پدرم همیشه حسرت از دست دادنش را می خورد. می خواستم هم یکی از نام های پیامبر رویش باشد و هم دل پدرم از این نام گذاری شاد بشود. تصمیم مان را گرفتیم و نام #محمود را برایش انتخاب کردیم. پدرم از شادی در پوست خودش نمی گنجید.
📓 منبع : #کتاب_شهید_عزیز "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" به روایت مادر شهید
❤ #شهید_محمود_رادمهر
#فرمانده_تولدت_مبارک 🌺