eitaa logo
🕊با ولایت تا شهادت🕊
1 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3هزار ویدیو
139 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ در مأموریت ها همه رزمندگان چفیه می‌انداختند گردنشان الا ؛ یک داشت که همیشه گردنش بود ،نه و . ‌ ‌ ◾️یکبار از او خواستم تا علت شال سیاه انداختنش را برایم بگوید. گفت: مادرجان ،ما عزادار علیه السلام هستیم! گفتم: الان که محرم وصفرنیست ! گفت:مادرم، عزادار امام حسین علیه السلام بودن محرم و صفر نمی خواهد! ما همیشه حسینیم ... ‌ ‌📓 منبع : "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" به روایت مادر شهید.‌ ‌ پ.ن:کلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا... ‌
❗️کارت برای نبوده ! ‌ 🔹روی یک پروژه مشترک با و کار میکردیم . وسط کار پروژه را از ما گرفتند. رفتم که پروژه را تحویل آقای همدانی [سردار شهید حاج حسین همدانی ] بدهم، پیدایش نکردم و آن را به یکی از همکارانش دادم. ‌ 🔹 بعدها متوجه شدم آن همکارش بداخلاقی کرد و پروژه را به نام خودش تمام کرده. ناراحت شده بودم. با محمود تماس گرفتم و گفتم: «شش ماه این همه شبانه روز زحمت کشیدیم ، آخرش به نام کس دیگری تمام شده. پرسید: «ناراحتی؟» گفتم: «بله!» خندید و گفت: «پس کارت برای خدا نبوده! ‌ 🔹 اگر کارت را تمام و کمال برای خدا انجام بدهی، نتیجه‌اش هرچه که می‌خواهد شود، بشود. تکلیف از گردنت ساقط است. تا حالا از شما خواسته بودند این پروژه را انجام بدهی، الان این بار را از روی دوشت گرفته اند. این که ناراحتی ندارد...! ‌ 📒‌منبع : "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" | به روایت همرزم شهید ... ‌‌ ♥️
گزیده ای از وصیت نامه شهید محمود رادمهر🌷 🔸قسمت اول بسم الله الرحمن الرحیم « اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم من الاولین و الآخرین و من الجنة و الناس اجمعین» «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» خداوند متعال را شاکرم که در راه تکامل و سعادت این بنده حقیر وعده حتمی خود را در خصوص من عملی نمود و مرا در طول دوران خلقتم از پل مرگ عبور داد. پروردگارا تو خود شاهد این مدعای منی که من مرگ را پایان همه چیز ندانسته، بلکه آن را به منزله ی پلی جهت عبور از این دنیای فانی به سرای باقی میدانم رادمهر مدافع حرم
🔸وصیت نامه شهید مدافع حرم محمود رادمهر🌷 قسمت دوم : با رخدایا تو بارها در روز و شب شاهد این دعای من بودی که : «خداوندا در حالی توفیق ملاقات خودت را نصیبم کن و مرگ مرا برسان که چیزی از بیت المال، حق الناس و حق الله به گردن من نباشد، و منتهای رضایت تو نصیب من شده باشد . خداوندا مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار بده ،به هر نحوی که تو می پسندی و خوشنود می شوی و راضی میگردی من نیز به همان راضی ام» رادمهر مدافع حرم
‌‌‌﷽ ‌‌ ● نفر اول دیدبانی توپخانه کشور . ● مغز متفکر لشکر (۲۵) کربلا مازندران . ‌ • را که تحویل گرفتیم، تکفیری ها چند بار حمله ور شدند که آن را از چنگمان درآورند. یک بار خیلی شدید حمله کردند و نزدیک هم بود، موفقیت هایی به دست آورند. ‌‌‌‌ • با هدایت هایی که روی آتشبارها انجام داده بود و رشادت هایی که نیروهای ما به خرج دادند، موفق نشدند و با دادن تلفات زیادی عقب نشستند. بعد از این ماجرا، محمود سریع رفت سراغ نقاطی که دشمن از آنجا وارد شده بود. ‌‌‌ • نقاطی که نیروی کمکی برایش رسیده بود، نقاطی که اجرای آتش از آنجا صورت گرفته بود و خلاصه، تمام نقاطی که باعث موفقیت دشمن می‌شد را مختصات یابی کرد. بعدش با توپخانه هماهنگ شد و یکی، دو بار آتش ریخت روی آن نقاط و ثبتیهای تمام نقاط را گرفت. ‌‌‌‌ • وقتی برگشت، می گفت: «دیگر خیالم راحت است و آماده آماده ایم !». در تک بعدی دشمن، دیگر بیکارترین نیروهای ما پیاده هایی بودند که داخل خط بودند. محمود با گراهایی که میداد به اندازه چند گردان اثرگذار بود.! ‌‌‌ • او بر اساس مختصات قبلی که ثبت کرده بود چنان آتش ها را روی سر دشمن هدایت کرده بود که توانسته بود شالوده آنها را از هم بپاشد. حتی یک گزارش از برگشت خودروهای زرهی و غیرزرهی شان که به سمت ما آمده بودند، از نقاط دیدبانی به ما نرسیده بود. آتشبارهای ما همه را منهدم کرده بودند...‌ ‌‌‌ 📚منبع : "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" ‌‌‌‌‌‌‌‌ پ.ن: بی‌دلیل نبود داعش برای سرش جایزه گذاشته بود ...!‌ ‌ ❤ ‌‌‌ ‌‌ با ولایت تاشهادت 👇👇 https://chat.whatsapp.com/Ez0ZVtR1YF8EPqSwYe31MD
🔸وصیت نامه شهید مدافع حرم محمود رادمهر🌹 قسمت سوم: یا رباه و یا الله، ای خالق من، ای رب من و ای محبوب من، تو خود شاهدی که سخت ترین چیز برای من در دوران حیاتم در این دنیای فانی نارضایتی تو از یکی از تفکرات، گفتار یا کردار من بود. و این فکر که نکند خدایی ناکرده کوچکترین تفکر، گفتار یا کرداری از من سر بزند که موجبات نارضایتی تو را فراهم کند ،سخت مرا به وحشت می انداخت؛ چراکه برای من تحمل عذاب جهنم بسیار بسیار راحت تر از حتی اندیشیدن به نارضایتی تو از من است. مدافع حرم رادمهر
پروردگارا، همچنانکه در هیچ یک از دوران خلقتم تا کنون، از زمانیکه در صلب پدر بودم بعد که با عنایت خاص خودت مرا در رحم مادر قرار دادی، و با رحمت واسعه ات نعمت حیاتم بخشیدی و در دورانی که در رحم مادر در مراحل مختلف خلقتم مرا پروراندی، در حالیکه هیچ کس از احوال من آگاه نبود، و بعد از به دنیا آمدن و طی دوران نوزادی و طفولیت و کودکی و نوجوانی و جوانی و بزرگسالی، هیچگاه نظر لطف و رحمتت از من برنگشت، و مرا در هیچ یک از این مراحل رسوا نکردی، تو را قَسَمت می دهم به حق مقربان درگاهت که مرا ببخشی و تا نیامرزیدی از دنیا مبری. و در ادامه مسیر حیاتم از باقی مانده حیات دنیوی ام تا لحظه سکرات مرگ و عدیله عند الموت و قبض روح و مراحل مختلف تدفین و قبر و سئوال و پرسش آن و مراحل مختلف جهان برزخ و جهان در آستانه قیامت ونیز در قیامت کبری و مراحل مختلف آن، از نفخ صور تا زنده شدن دوباره ام و معاد و محشر و صراط و ... مرا حتی برای آنی به خودم وا مگذاری و مرا پیش سایر مخلوقاتت از جماد و نبات و حیوان و انسان و ملائکه و ... رسوا و رو سیاه نگردانی.و مرا در راه خودت که همان(( صراط مستقیم )) است، ثابت قدم گردانی و بر من به رحمت و لطف نظر فرمایی. رادمهر مدافع حرم 🌷🌷🌷🌷🌷
📆سوم آذر ۵۹ ‌ •ساعت ۸:۳۰ روز چهارشنبه، سوم آذر ۱۳۵۹ بود که محمود به دنیا آمد. کلی اسم بود که دلم می خواست رویش بگذارم؛ مقداد، یاسر، عمار، ابوذر. معتقد بودم اینها اسم های انقلابی هستند. در آن زمان هم خیلی رواج داشت؛ اما پدرم می گفت: «وقتی اسامی ائمه هست، چرا شما دنبال این اسامی می روید؟» ‌‌ • آخرش تصمیم گرفتم اسم محمد را رویش بگذارم که پدرش به خاطر هم نامی با برادرم مخالفت کرد. می گفت: «دوتا اسم شبیه به هم اشتباه می شود.» تا رسیدیم به اسم محمود. نام دایی مرحومش محمود بود که سال ها پیش از دنیا رفته بود و پدرم همیشه حسرت از دست دادنش را می خورد. می خواستم هم یکی از نام های پیامبر رویش باشد و هم دل پدرم از این نام گذاری شاد بشود. تصمیم مان را گرفتیم و نام را برایش انتخاب کردیم. پدرم از شادی در پوست خودش نمی گنجید. 📓 منبع : "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" به روایت مادر شهید ‌ ❤ 🌺 ‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌