eitaa logo
بذل الخاطر
1.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت خطورات است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Saghorb :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۸۷۲) «آیا مردم نسبت به دین و نظام دینی دلسرد شده اند؟!» «نقدی بر آمارها» 🔹این روزها در ایّام عید نوروز و ماه مبارک رمضان توفیق نصیب شده به مشهد مقدّس مشرّف شده ایم. شبها که برای زیارت میروم حجاب زائرین در بیرون حرم در موارد زیادی مناسب نیست. ولی روشن است که به محبّت حضرت این راه را آمده اند و این بد حجابی از لوازم سطح فرهنگ دینداری جامعه در زمینه حدود حجاب است. 👈حدود و ثغور دینداری مردم تابع دین محقَّق در سطح جامعه است تا دین معرّفی شده در منابع و سرچشمه ها! دین محقَّق هم عالم خودش را دارد و در آن مثلا گاهی واقعا گمان میشود این سطح از دینداری کافی است و تناقضی ندارد! 👈ولی کسی که از زاویه ی دین معرَّف به این نوع دینداری نگاه میکند ممکن است احساس تناقض و بد گمانی غیر پیدا کند. با یکی از زوّار حرف میزدیم که صفحه ی مجازی خود را نشان داد و انتقادات خودش را از وضعیت کشور و مانند آن عنوان میکرد. 👈ولی با این وجود برای زیارت آمده بود و در اعماق دلش انسان احساس میکرد پیوند خاصی با این نظام برآمده از این معنویّات دارد هر چند فعلا به دلیل موانعی گمان میکند با آن مشکل دارد. 🔹یک مغالطه ای که در تحلیل وضعیت مردم و نسبت آنها با دین و نظام دینی وجود دارد تفکیک نکردن بین حالات اصیل مردم و حالات نشأت گرفته از زنگارها و غفلتها و موانع عارضی است. ممکن است افرادی به دلیل حال عارضی که فعلا پیدا کرده اند در ظاهر میانه شان با دین و نظام دینی ضعیف شده باشد. ⬇
👈ولی آن حال اصیل مخفی شده شان که واقعا در باطن آنها وجود دارد هر چند از خود آنها هم فعلا به دلیل مانع مخفی مانده کاملا طرفدار دین و نظام دینی است. ✔برای داشتن یک قضاوت بهتر باید آن حالات اصیل را هم در نظر گرفت. آن حالت ریشه دار در اعماق فطرت و اعماق حافظه ی تاریخی و فرهنگی ما باید دید چه طلبی دارد؟! آن حالت اصیلی که گاهی هنگام بحرانها یا اضطرارها یا برطرف شدن موانع طلب اصیل خودش را بروز میدهد. ⚪یکی از جاهایی که این حالت ناب و اصیل و باطن شگفت انگیز انسان ایرانی خود را توانست نشان دهد بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی بود. شهادت ایشان طوری بود که همه ی این حجابها و موانعی که بر آن من اصیل ایرانی افتاده بود را طوری یکباره کنار زد که آنان که نگاهی دیگر به جامعه و معانی کامن در آن دارند خوب فهمیدند این ایران عزیز چه حالت اصیل و نابی در سینه اش پنهان کرده است. 👈دو ماه قبلش برخی نادانان فکر میکردند ایرانیان همان غافلان آبان سال ۹۸ هستند! ولی دو ماه بعد در دیماه ۹۸ دیدند اصلا یک ایران دیگری وجود دارند که خیلی اصالت دارد ولی موانع نمیگزارد خوب خودش را نشان دهد. 💭یادم می آید یکی از اقواممان که اصلا میانه ای با نظام و شاید تا حدودی دینداری نداشت آنطور آن روزها برای حاج قاسم گریه میکرد و طرفداری میکرد و یک میل شدیدی به نظام اسلامی و دین پیدا کرده بود که وقتی او را میدیدم متوجّه میشدم هیچ ربطی به آن شخص سابق ندارد. هیچ ربطی به جو گیر شدن هم ندارد. 👈گویا آن من اصیلش از باطنش دارد زبانه میکشد و ظاهر میشود. آن تمایلات واقعی اش که پنهان مانده بود فرصت بروز پیدا کرده است. حقیقت انسان ایرانی نوعا همین است. 👈یکی دیگر از این امور که باز آن حالت اصیل انسان ایرانی را ظهور میدهد عزاداری سیّد الشهدا و همینطور زیارت اربعین در زمان ماست. 🔹به دلیل برخی مشکلات این زمان دیگر مثل قبل انسان وقت نمیکند به فامیلش سر بزند. یا به یاد آنها بیافتد! هر کسی در گوشه ای و شهری هست و شاید حتّی گاهی ناراحتی هایی هم بین آنها پیدا شود. در ظاهر ممکن است کسی بگوید اینها تقریبا ربطی به هم ندارند. رابطه ی شما با دوستتان یا همکارتان خیلی مهمتر از این رابطه ی فامیلی است. در ظاهر هم درست میگوید. ولی آیا اگر آن پیوندهای واقعی زمینه ی بروز پیدا کند واقعیت همینطور است؟! 👈یکی از اقواممان چندی پیش به رحمت خدا رفت. همین باعث شد که همه دور هم جمع شوند. فوت ایشان مانند یک نسیمی بود که آن آتش زیر خاکستر روابط رحمی را جلوه دهد. دیدیم همه دور هم جمع شده بودند و فرصت پیدا کرده بودند به همدیگر توجّه کنند و اینکه از یک ریشه هستند و همدیگر را دوست دارند. 👈محبّتشان خیلی نسبت به هم بیشتر شده بود. شاید خودشان هم نمیدانستند که اینقدر همدیگر را دوست دارند و برای هم مهم هستند. شاید خودشان هم نمیدانستند که اینقدر آن شخص متوفّی را دوست داشتند و فقط به خاطر غفلتها و موانع بود که نمیتوانستند به این حالات اصیلتان توجّه داشته باشید و برای همدیگر وقت بگذارند. 👈نکته ای که هست این است که اگر ما در زمان عادی احساس محبّت خاصی بین برخی از مردم با دین و نظام دینی نمیبینیم نباید در یک قضاوت عجولانه معانی باطلی را نتیجه بگیریم. 👈گاهی به دلیل اینکه برخی موانع و دشمنی ها طوری شده که نمیگذارد انسانها به دین و لازمه ی آن که نظام دینی است فکر کنند آن محبّتهای عمیقشان فرصت بروز پیدا نمیکند. آن اندیشه های واقعی شان ابراز نمیشود! بلکه خلافش را هم بیان میکنند. ✔اگر اینطور است باید چه کنیم؟! این است که مدام سعی کنیم مردم را به آن میل واقعی و اصیلشان توجّه بدهیم. تا بتوانند به آن فکر کنند و محبّت ریشه دارشان فرصت ظهور و بروز پیدا کند. این فکر و این محبّت باعث کنار رفتن شبهات و بیشتر شدن این احساسات و هم بستگی های اجتماعی پیرامون آن گرایشات اصیلش میشود. 👈ادّعا این است که چنین ظرفیّت بزرگی در ضمیر انسان ایرانی نسبت به دین و نظام دینی قابل اثبات است و باید هر گونه قضاوت و تحلیلی مبتنی بر توجّه به این خمیر مایه اساسی باشد. 👈باید برای استحصال این جواهرات مخفی شده در درون بخشی از جامعه ی ایرانی برنامه ای داشت. آنها را متوجّه تمایلات واقعی پنهان شده در ورای تمایلات ظاهری اش مخصوصا در زمانه ی نبرد شناختی نمود. باید خود واقعی شان را به خودشان نشان داد تا برآورد اشتباهی نسبت به خودشان پیدا نکنند! تا خودشان را انکار نکنند! تا ما هم برداشت اشتباهی از جامعه ی خودمان پیدا نکنیم. 🚫ولی بدانیم اگر در این امور تسامح و تساهل کنیم و این زنگارها روز به روز بیشتر شود ممکن است آن خود واقعی واقعا فراموش شود و یا از بین برود. وظیفه ی ما یادآوری آن عوامل پیوند آفرین عمیق بین ما و برطرف کردن موانع توجّه جامعه نسبت به آن و تلاش برای اثاره ی عواطف ایرانیان پیرامون آن است. همان چیزهایی که مایه اتّحاد و پیوند خانواده ی ایرانی است.
باسمه تبارک و تعالی (۸۷۳) «احتیاط در تغییر کتب درسی» «یکی از عوامل احساس تفاوت با نسل جدید» 🔹کتاب فارسی اول دبستان را فرزندم را گشودم. دیدم تقریبا هیچ خاطره ی مشترکی با این کتاب ندارم! همه چیزش را تغییر داده اند! احساس غریبه بودن داشت. فقط شاید همان صد دانه یاقوت باقی مانده بود که آن هم شاید بعدا تغییرش بدهند. 💭یک مطلبی از سابق در ذهنم بود که دیگر برایم خیلی پر رنگ شد! آن هم اینکه یکی از دلایل احساس گسست با نسل جدید اساسا به تغییر در خاطرات مشترک و عوامل پیوند دهنده برمیگردد. 👈یکی از ریشه های جدّی آن هم ورای همه ی اختلافاتی که در روند رشد ما ایجاد شد به اختلاف در آموزش و کتابهای درسیمان برمیگردد. ✔ما معمولا یکی از عوامل مهم پیوندمان در خانواده همین تصوّرات و خاطرات مشترکی است که از کودکی با هم تجربه کرده ایم. همانکه دیگران ندارند ولی ما داشته ایم. همینها ما را با یکدیگر نزدیک کرده و یک احساس مشترک بینمان ایجاد میکند. یک انس و الفتی بینمان ایجاد میکند. ✔وقتی اینگونه است میتوان به خوبی درک کرد که یکی از بهترین و مؤثرترین راه های ایجاد گسست و اختلاف و تفرقه نسلی و اجتماعی دست بردن در کتابها و تغییر در آنهاست. آن هم با یک مغالطه ی بزرگ که شأن کتاب درسی را صرفا به صرف ابزار یادگیری تقلیل دهیم و از شئون مهم دیگر آن مانند ایجاد اتّحاد و اشتراک در خاطرات یکسان یادگیری و قدرت ارجاع و پیوند دهندگی آن غافل شویم. ✔کتاب درسی برای یک ملّت خاطرات یکسان میسازد و آنها را به هم نزدیک میکند. مثلا کتاب فارسی و درسهای آن صرفا برای یادگیری زبان نبود. یک عامل قوی پیوند دهنده هم بود. 🔹سابقا کتابی به نام «پژوهش و نگارش کتاب درسی» اثر یکی از پژوهشگران غربی در این عرصه به نام یان میک میخواندم. نکات مهمی در همین زمینه میشد از آن کتاب استفاده کرد. مثل اینکه جایی گفته بود: 📖«نباید از ظرفیت کتاب درسی در انتقال ارزشها و نگرشها غفلت شود که بهترین ظرفیت بوده است» 👈و یا اینکه جایی خاطر نشان میکرد: 📖«برای تحول به جای کارهای دشوار و پر هزینه دوره تربیت و توجیه معلم و متحول سازی شیوه ی تدریس معلم و... باید به فکر تحول در کتاب درسی بود» 👈یا اینکه در موضع دیگری گفته بود: 📖«کتاب درسی از برنامه ریزی آموزشی یا معلم مهمتر است چون همه چیز بر محور آن است و مهمترین ابزار آموزشی و قلب مراکز آموزشی است» 👈در موضع دیگر هم اینگونه گفته بود: 📖«بسیاری در تحلیل ضعف آموزشی انگشت اتهام را به شاگرد یا معلم میگردانند ولی نادرا این تشخیص را میدهند که کتاب درسی نقش بسیار زیادی در این امر میتواند داشته باشد» 👈شاید مهمترین و تکان دهنده ترین فرازی که در این کتاب به یاد دارم این مطلب بود که: 📖«از آنجا که گاهی ۶۰ درصد عمر دانش پژوهان با کتاب درسی میگذرد سرنوشت یک ملت را کتاب درسی او تعیین میکند» 🔹البته لزوما مدّ نظرم نیست که یک دسیسه ای در این زمینه رخ داده است. نه! گاهی حتّی با نیّتهای خوب میشود چنین لطمه های بزرگی زد. اساسا باید یک اصل اساسی را تأسیس کرد. آن هم اینکه در کتب درسی که همه ی انسانها یا یک گروه خاص با آن در مراحل رشدشان ارتباط برقرار میکنند باید اصل را بر عدم تغییر قرار داد مگر ضرورتی رخ دهد. 👈اصلا نباید به تغییر مدام و کوتاه مدّت این کتب خوش بین بود. مخصوصا کتب اصلی که همه به نوعی با آن پیوند عاطفی برقرار کرده و در ظروف تأثیر گذار عمر انسان آنها را فرا میگیرد. 👈ما وقتی دچار گسست فرهنگی و تاریخی با پیشینه ی خود شدیم که یادگیری کتب فاخری مانند گلستان سعدی را از ما گرفتند! نسل نوین با کتبی جدید که خزانه ی تصوّرات آنها را تشکیل میداد پرورش یافت که باز تا حدودی چند دهه باعث اشتراک نسبی میان آنها شد. 👈متأسّفانه در دوران ما با برخی اغراض فاسد یا کم بصیرتی ها یا ... مدام کتابهای درسی مخصوصا در مقاطع حساس تغییر میکند. این امر باعث نوعی گسست اجتماعی بین ما شده است. 👈ما اگر مانند همیم به خاطر همین اشتراکاتمان است. بسیاری از این اشتراکات را از وحدت در متون درسی که عمرمان را با آن گذرانده ایم حاصل میشود. 👈در همین فضای طلبگی هم این را تجربه کرده ایم. وقتی به هم میرسیم عمدتا به خاطر کتبی واحد که آن را آموخته ایم احساس قرابت و پیوند خاصی داریم. کتبی مانند صمدیه و سیوطی و شرح لمعه و... . نمیگویم نباید کتاب درسی را متناسب با ضرورتها تغییر داد، ولی باید بدانیم چقدر مسأله خطیر است. 👈اگر واقعا دیدیم اثری مطلوبتر بعد از مدّتها پیدا شده یا تولید شده، حساب شده آن را وارد گردونه کنیم. در این امر بی باک نباشیم. الآن با طلابی که کتابهای دیگری یاد میگیرند تا حدودی گاهی احساس گسست میکنیم. باید خیلی مراقب بود و نسبت به کتاب درسی سهل انگار نبود.
باسمه تبارک و تعالی (۸۷۴) «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‏ تَحَبَّبَ‏ إِلَيَّ وَ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي‏» 🔹یکی از فرازهای دعای ابوحمزه که عجیب آدم را متأثّر میکند این فراز از دعای زین العابدین علیه السلام است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‏ تَحَبَّبَ‏ إِلَيَّ وَ هُوَ غَنِيٌّ عَنِّي‏» 🔸حمد و ثنا مخصوص آن خدایی است که با وجود اینکه ذرّه ای نیاز و چشم داشتی نداشت به من ابراز محبّت میکند. محبّتی نه از روی لذّت یا منفعت! محبّتی ناب آن هم از غنیّ علی الاطلاق! مالک آسمانها و زمین! قادر متعال! ذو الجلال و الاکرام! 🔹همانکه در ماست و با ماست و محیط بر ماست! محبّت به چه کسی؟! به من گنهکار و غافل و بی مقداری که حتّی به اندازه ی ذرّه ای هم در میان اقیانوس مخلوقات او نیست! 😢این همه کرامت و بزرگواری را وقتی انسان تصوّر میکند حیران میشود! دوست دارد از شرمندگی اصلا نباشد. 😭خدای من! تو کجا و من کجا؟! من پست و بی مقدار کجا و نگاه تو کجا؟! من بیچاره کجا و نظر کریمانه و محبّت آمیز تو کجا؟! 🔸یک ذکری برای قنوت و دیگر حالات هست که خیلی دل انگیز و زیباست. در چند موضع آن انوار پاک به ما یادش داده اند: 📖«الهی حَبِّبْ الِيَّ لِقَاءَكَ وَ أَحْبِبْ‏ لِقَائِي‏ وَ اجْعَلْ لی فِي لِقَائِكَ الرَّاحَةَ وَ الرَّحْمَةَ وَ الْكَرَامَة وَ أَلْحِقْنِي بِصَالِحِ مَنْ مَضَى وَ اجْعَلْنِي مِنْ صَالِحِ مَنْ بَقِي‏»
باسمه تبارک و تعالی (۸۷۵) «دندان درد فرزند» «خواب غفلت و سکر طبیعت» 🔹فرزندم دندان درد گرفت! اوّل نق میزد و بعد ناله و دیگر اواخر شب که اشتغالات آدم به پیرامون کمتر شده و توجّهش به درد بیشتر به گریه افتاده بود. دلداری اش دادم و مسکّن دادم ولی با گریه گفت: شما متوجّه نیستید! اینها روی من اثر ندارد! 💭با خود گفتم بهترین مسکّن در این حالت «نیروی اشتغال و غفلت» است! همینکه گفتم بیا با گوشی مادرجون بازی کن –که قبلا اجازه آن را نداشت- دیدم انگار یک دفعه دردها را فراموش کرد!😊 🔸مقداری که بازی کرد دوباره گریه اش شروع شد که دندانم درد میکند و این بازی ها هم تکراری است. دو تا بازی جدید اجازه دادم پیدا کند و نصب کند که واقعا دیگر دردش یادش رفت و ساکت و خوشحال مشغول بازی شد! 🔹رفقا داستان «سکر طبیعت» و «خواب غفلت» که اولیاء الهی مدام به ما تذکّر داده اند همین است! همه مان مبتلا به درد رذائل و مهمتر از آن درد دوری از خداوندیم! ولی فعلا با زنجیرهای تعلّقات و شهوات و آمال و امانی خود را به غفلت کشانده ایم! 🔸همینکه مقداری برخی از اینها تکراری میشود و آن درد واقعی مان اندکی ظاهر میشود تا ما را به فکر معالجه بکشاند سریع دوباره یک بازی جدید و یک آروزی جدید و یک ماجرای جدید در ذهنمان نصب میکنیم! به جای آنکه به فکر معالجه ی درد باشیم به دنبال مسکّنیم! 🔹چرا برخی، از اولیاء الهی بدشان می آید؟! چون وجود آنها و کلام آنها این انسانها را به یاد دردشان انداخته و غفلتها را کنار میزند! آنها را متوجه نواقصشان میکند. همین است که دیدنشان برایشان درد آور میشود. اثر مسکّن غفلتشان را از بین میبرد!
باسمه تبارک و تعالی (۸۷۶) «شبهای قدر با طعم ولایت مولا علی» 💔ای جانها به فدای سر شکافته ات ای مولا جان! ای آنکه در شهادتت هم به فکر ما بیچارگان بودی! اجازه دادی خون فرق سرت در محراب عبادت جاری شود تا شبهای قدر ما بیچارگان را با یاد و خاطره ات آباد کنی! 💔و چه سرّی است پیوند خوردن شبهای قدر با نام و یاد تو ای مولا! مولا جان! راستی اگر از ابتدای زندگی تا انتهایش سر به سجده آوریم و خداوند را برای توفیق آشنایی با تو و اولاد طاهرینت شکر کنیم باز کم است! 🙏خدایا شکرت که در این سرای فانی ما را با این انوار پاک عرش نشین آشنا کردی! خدایا شکرت که از همان ابتدا محبّت مولایمان را در قلبمان قرار دادی! 💗راستی که توجّه به همین نعمت کافی است که دیگر همه غم و غصه ها را فراموش کنیم. 📖«خَلَقَكُمُ‏ اللَّهُ‏ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ‏ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ‏ وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا» 🌸خدا رحمت کند جابر بن عبد الله انصاری را که در کوچه های انصار در مدینه راه میرفت و صدا میزد: 📖«عَلِيٌّ خَيْرُ الْبَشَرِ فَمَنْ أَبَى فَقَدْ كَفَرَ يَا مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ أَدِّبُوا أَوْلَادَكُمْ عَلَى حُبِ‏ عَلِيٍ‏ فَمَنْ أَبَى فَانْظُرُوا فِي شَأْنِ أُمِّه»
خلاصه پیرامون اجنّه در حکمت اسلامی.pdf
547.9K
باسمه تبارک و تعالی (۸۷۷) «خلاصه ای پیرامون جن از منظر حکمت اسلامی» 🔹چندی پیش بدون مناسبت خاصی متنی در مورد اجنّه در کتب فلسفی نگاشتم. الآن به مناسبتی به یادش افتادم و به ذهنم آمد بذلش کنم تا بین نوشته ها از بین نرود. شاید به درد کسی خورد. 👈در این نوشته از راه های اثبات اجنّه و نقدهای آن گزارشی میشود. مثلا از این بحث شده که آیا دلیل عقلی برای اثبات وجود اجنّه تا کنون اقامه شده است؟ 👈همینطور در مورد این نسبت بحث میشود که آیا واقعا ابن سینا و حکمای اسلامی منکر وجود اینها بوده اند یا فقط آنها را موجوداتی خیالی دانسته اند؟ 👈در ادامه از نظریّات چهارگانه حکما در تبیین ماهیت اجنّه صحبت میشود. همینطور از چرایی این نکته بحث شده که چرا اجنّه در اماکن خاص عمدتا دیده میشوند؟ 👈در ادامه از ازدهار بحث از این موجودات با اثبات عقلی عالم مثال مجرّد در فلسفه اشراق سخن گفته شده است. بحثی هم در این زمینه آمده که آیا ارتباط با اجنّه نشانه ی قوّت نفس است؟ 👈همینطور بحث مهمی در این عنوان که چرا اجنّه مانند انسان امکان ترقّی روحی به مدارج بلند را ندارند؟ همچنین توصیفی از نظامات اجنّه در کلام برخی حکما آمده است.
باسمه تبارک و تعالی (۸۷۸) 🌸«حُبُ‏ عَلِيٍ‏ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ»🌸 🔹در محفلی بودیم که استاد محترم این روایت را خواندند که: «حُبُ‏ عَلِيٍ‏ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ» با توجّه به قطعی بودن ترغیب به عمل و پرهیز از گناهان و مضامینی مانند اینکه: «أَنَّ وَلَايَتَنَا لَا تُنَالُ‏ إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَاد» 👈تبیین ایشان این بود که این محبّتی که باعث میشود دیگر هیچ گناهی به انسان آسیب بزند همان محبّت کاملی است که با وجود آن دیگر گناهی از انسان سر نمیزند. یعنی جمله از باب سالبه به انتفای موضوع است. 👈یکی از عزیزان بعد از جلسه نظر حقیر را خواست. در هر حال وجوهی در این زمینه میتوان گفت. ورای اینکه این مضمون از حیث سندی چقدر قابل دفاع است میتوان خود این مضمون را با قطع نظر از سند مورد بررسی قرار داد. 👈مثلا ممکن است گفته شود محبّت از آن حسناتی است که اگر با انسان به آن عالم آورده شود هیچ سیئّه ای نمیتواند آن را از بین ببرد. برخلاف دیگر حسنات که ممکن است در جرح و تعدیلها با سیئّات از بین بروند و دیگر اثری نداشته باشند. 👈محبّت علامت یک گرایش اصیل و واقعی است و محبّت ولیّ الله نیز به خاطر متعلَّق آن منشأ آثار عظیمه در حیات انسان خواهد بود. ولی اشکال این است که ظاهر تعبیر این روایت این نیست که این محبّت باقی میماند بلکه گویا میخواهد بگوید وقتی این باشد دیگر گناه اثری بر انسان نمیگذارد. 👈این وجه تنها مبیّن همین اندازه است که گناهان نمیتواند این محبّت را از بین ببرد. وجوه دیگر هم ممکن است بیان شود. ⬇
💡ولی آنچه به ذهن خطور کرد آن است که میتوان گفت حقیقتا اگر محبّت مولا و بالاتر از آن شیعه بودن و ولایت ایشان در وجود کسی باشد دیگر گناهان نمیتوانند مانع او شوند. اگر سرتاپا گناه هم باشد باز هیچ ضرری به او نمیرساند. ✋ولی مگر میشود؟! پس این همه دستور به پرهیز از گناهان برای چیست؟! 👈پاسخ این است که ضرر گناهان در مانع شدن از وصول انسان به مقام برتر است. ولی انسانی که اهل محبّت و ولایت است آنچنان گوهری در وجودش است که این گناهان هر چند برای او مشکلاتی به بار خواهند آورد ولی در نهایت همگی شکست خورده و نمیتوانند ضرر نهایی خودشان که مانع شدن از وصول این شخص به مقام عالی انسان است را به او برسانند. 👈این محبّت آنقدر ریشه دار و اصیل است که در نهایت انسان را به سرچشمه میرساند. ضرر همه ی گناهان و معاصی را ولو بعد از مدّتها خنثی میکند و به مسیر خود تا رسیدن به چشمه ادامه میدهد. همان چشمه ای است که هیچ مناسبتی با این گناهان ندارد. در بذل الخاطر ۷۵۹ نکته ای در این باره گذشت. 👈چیزی شبیه تفسیری برخی روایات در مورد: فوقاه الله سیئات ما مکروا نسبت به مومن آل فرعون که هر چند به شکل فجیعی شهید شد ولی باعث نشد ضرری به ایمانش برسد. در اینها هم خداوند آن ضرر نهایی این معاصی را که مانع شدن کامل از رسیدن به سرچشمه است را میگیرد. 🔹قرینه ی این برداشت ادامه ی همین نقل است که دارد: «وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة» یعنی کسی که بغض ایشان را دارد ولو سر تا پا ثواب باشد اساسا اقتضاء وصول به جایگاه برتر را ندارد. اصلا آن گوهر را ندارد که با آن عروج کند. 👈قرینه ی دیگر این برداشت روایت سوّم از «بَابُ مَا يَنْطِقُ بِهِ مَوْضِعُ الْقَبْر» کتابِ کافی است که راوی از امام صادق علیه السلام میپرسد که از شما شنیدم که فرمودید تمام شیعیان بدون استثناء هر چند اهل معصیت هم باشند اهل بهشت هستند. حضرت فرمودند درست گفتم! «قَالَ صَدَقْتُكَ كُلُّهُمْ وَ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ» 👈راوی میگوید گناهان زیادند و برخی گناهان کبیره اند! حضرت فرمودند منظور من آن است که در قیامت همه ی شما با شفاعت پیامبر و وصی او اهل بهشتید ولی به خدا سوگند من از برزخ شما هراس دارم! 📖«لَكِنِّي وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ‏ عَلَيْكُمْ‏ فِي الْبَرْزَخِ قُلْتُ وَ مَا الْبَرْزَخُ قَالَ الْقَبْرُ مُنْذُ حِينِ مَوْتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» 👈این روایت هم نشان میدهد آن محبّت و تشیّع و ولایت آنچنان اقتضائی است که همه‌ی زنجیرها را ولو بعد از مدّتی عذاب پاره کرده و در نهایت انسان را به موطن نورانی خودش میرساند. قرینه ی دیگر برای این برداشت همین نقل در تفسیر منسوب به امام عسکری ع است که در هر حال میتواند مؤیّدی برای این برداشت باشد: 📖«إِنَّ وَلَايَةَ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا شَيْ‏ءٌ مِنَ السَّيِّئَاتِ وَ إِنْ جَلَّتْ إِلَّا مَا يُصِيبُ أَهْلَهَا مِنَ التَّطْهِيرِ مِنْهَا بِمِحَنِ الدُّنْيَا، وَ بِبَعْضِ الْعَذَابِ فِي الْآخِرَةِ إِلَى أَنْ يَنْجُوَ مِنْهَا بِشَفَاعَةِ مَوَالِيهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ» 👈از همینجاست که محب امیر المؤمنین و شیعه ی اهل بیت در نهایت اهل سعادت بزرگ است که جز با چنین محبّت و ولایتی قابل دسترسی نیست. نباید به شیعیان هر چند اهل معصیت با دیده ی تحقیر نگریست. 🚫فقط باید بدانند این گناهان سه اثر دارند؛ 1⃣یکی اینکه راه آنها را دور میکند 2⃣و دیگر اینکه اگر زیاد شد نعوذ بالله این محبّت را از آنها میگیرند! 3⃣سوّم آنکه مراتب محبّت و درجات اهل ولایت بسیار است و شاید بی پایان و باید شیعیان با طاعت و عبادت در این درجات سبقت بجویند؛ در روایت امام صادق علیه السلام به ابو بصیر همین مطلب بیان شده که: 📖«وَ اللَّهِ مَا بَعْدَنَا غَيْرُكُمْ وَ إِنَّكُمْ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى فَتَنَافَسُوا فِي‏ الدَّرَجَات» 👈و همین امر مفاد روایت دیگر امام صادق علیه السلام است که: «إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْت‏ ... مِنْ قَلِيلِ الْخَيْرِ وَ كَثِيرِهِ فَإِنَّهُ‏ يُقْبَلُ‏ مِنْك‏»
باسمه تبارک و تعالی (۸۷۹) «الدَّالُ‏ عَلَى‏ الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ» «حلاوت صلوات جلوی ضریح» 🔹یک روایتی هست که هم شیعه از اهل بیت علیهم السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را نقل کرده اند و هم اهل سنّت با اسانید مختلفی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که: «الدَّالُ‏ عَلَى‏ الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ» 🔸از آنهایی است که تقریبا از مسلّمات روایی است. مرحوم شیخ صدوق در ابتدای کتاب ثواب الاعمال میگوید اصلا به خاطر همین روایت این کتابش را نوشته است. 🔹آدم گاهی برخی چیزهای خوب را تجربه میکند دوست دارد دیگران هم آنها را تجربه کنند. مثلا یک شیرینی فروشی پیدا میکند به دیگران هم میگوید از آن خرید کنند. یک ویژگی طبیعی و شایع بین همه هست. 🔸در امور معنوی هم همینطور است. خوب است گاهی اگر چیزهایی تجربه کردیم به دیگران هم آدرسش را بدهیم. تک خور نباشیم! همین بهره مند کردن دیگران از آن بخشی از لذّت روح است. 🌷یکی از این شیرینی های معنوی که بارها در حرم امام رضا علیه السلام تجربه شده این است که در موضعی مقابل ضریح با توجّه زیارت جامعه را بخوانیم و حسابی با ذکر فضائل و عظمت این انوار پاک دم بگیریم! 🌷همینکه تمام شد با همین حرارت و شوری که از این زیارت گرفته ایم به ضریح و بالای آن نگاه کنیم و شروع کنیم با تمام وجود صلوات بفرستیم و در این ذکر شریف فرو رویم و غرق شویم! 🌷همه چیز را-حتی حوائجمان را-فراموش کنیم و غرق عظمت این بارگاه و خدایی شویم که چنین انواری را آفرید و با صلوات فرستادن با زبان حال بگوییم خدایا از ما بیچارگان که گذشت ولی عجب نورهای پاکی آفریدی! «فتبارکَ الله أحسنُ الخالقین!»