eitaa logo
بذل الخاطر
1.5هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت خطورات است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Saghorb :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
خلاصه پیرامون اجنّه در حکمت اسلامی.pdf
547.9K
باسمه تبارک و تعالی (۸۷۷) «خلاصه ای پیرامون جن از منظر حکمت اسلامی» 🔹چندی پیش بدون مناسبت خاصی متنی در مورد اجنّه در کتب فلسفی نگاشتم. الآن به مناسبتی به یادش افتادم و به ذهنم آمد بذلش کنم تا بین نوشته ها از بین نرود. شاید به درد کسی خورد. 👈در این نوشته از راه های اثبات اجنّه و نقدهای آن گزارشی میشود. مثلا از این بحث شده که آیا دلیل عقلی برای اثبات وجود اجنّه تا کنون اقامه شده است؟ 👈همینطور در مورد این نسبت بحث میشود که آیا واقعا ابن سینا و حکمای اسلامی منکر وجود اینها بوده اند یا فقط آنها را موجوداتی خیالی دانسته اند؟ 👈در ادامه از نظریّات چهارگانه حکما در تبیین ماهیت اجنّه صحبت میشود. همینطور از چرایی این نکته بحث شده که چرا اجنّه در اماکن خاص عمدتا دیده میشوند؟ 👈در ادامه از ازدهار بحث از این موجودات با اثبات عقلی عالم مثال مجرّد در فلسفه اشراق سخن گفته شده است. بحثی هم در این زمینه آمده که آیا ارتباط با اجنّه نشانه ی قوّت نفس است؟ 👈همینطور بحث مهمی در این عنوان که چرا اجنّه مانند انسان امکان ترقّی روحی به مدارج بلند را ندارند؟ همچنین توصیفی از نظامات اجنّه در کلام برخی حکما آمده است.
باسمه تبارک و تعالی (۸۷۸) 🌸«حُبُ‏ عَلِيٍ‏ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ»🌸 🔹در محفلی بودیم که استاد محترم این روایت را خواندند که: «حُبُ‏ عَلِيٍ‏ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ» با توجّه به قطعی بودن ترغیب به عمل و پرهیز از گناهان و مضامینی مانند اینکه: «أَنَّ وَلَايَتَنَا لَا تُنَالُ‏ إِلَّا بِالْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَاد» 👈تبیین ایشان این بود که این محبّتی که باعث میشود دیگر هیچ گناهی به انسان آسیب بزند همان محبّت کاملی است که با وجود آن دیگر گناهی از انسان سر نمیزند. یعنی جمله از باب سالبه به انتفای موضوع است. 👈یکی از عزیزان بعد از جلسه نظر حقیر را خواست. در هر حال وجوهی در این زمینه میتوان گفت. ورای اینکه این مضمون از حیث سندی چقدر قابل دفاع است میتوان خود این مضمون را با قطع نظر از سند مورد بررسی قرار داد. 👈مثلا ممکن است گفته شود محبّت از آن حسناتی است که اگر با انسان به آن عالم آورده شود هیچ سیئّه ای نمیتواند آن را از بین ببرد. برخلاف دیگر حسنات که ممکن است در جرح و تعدیلها با سیئّات از بین بروند و دیگر اثری نداشته باشند. 👈محبّت علامت یک گرایش اصیل و واقعی است و محبّت ولیّ الله نیز به خاطر متعلَّق آن منشأ آثار عظیمه در حیات انسان خواهد بود. ولی اشکال این است که ظاهر تعبیر این روایت این نیست که این محبّت باقی میماند بلکه گویا میخواهد بگوید وقتی این باشد دیگر گناه اثری بر انسان نمیگذارد. 👈این وجه تنها مبیّن همین اندازه است که گناهان نمیتواند این محبّت را از بین ببرد. وجوه دیگر هم ممکن است بیان شود. ⬇
💡ولی آنچه به ذهن خطور کرد آن است که میتوان گفت حقیقتا اگر محبّت مولا و بالاتر از آن شیعه بودن و ولایت ایشان در وجود کسی باشد دیگر گناهان نمیتوانند مانع او شوند. اگر سرتاپا گناه هم باشد باز هیچ ضرری به او نمیرساند. ✋ولی مگر میشود؟! پس این همه دستور به پرهیز از گناهان برای چیست؟! 👈پاسخ این است که ضرر گناهان در مانع شدن از وصول انسان به مقام برتر است. ولی انسانی که اهل محبّت و ولایت است آنچنان گوهری در وجودش است که این گناهان هر چند برای او مشکلاتی به بار خواهند آورد ولی در نهایت همگی شکست خورده و نمیتوانند ضرر نهایی خودشان که مانع شدن از وصول این شخص به مقام عالی انسان است را به او برسانند. 👈این محبّت آنقدر ریشه دار و اصیل است که در نهایت انسان را به سرچشمه میرساند. ضرر همه ی گناهان و معاصی را ولو بعد از مدّتها خنثی میکند و به مسیر خود تا رسیدن به چشمه ادامه میدهد. همان چشمه ای است که هیچ مناسبتی با این گناهان ندارد. در بذل الخاطر ۷۵۹ نکته ای در این باره گذشت. 👈چیزی شبیه تفسیری برخی روایات در مورد: فوقاه الله سیئات ما مکروا نسبت به مومن آل فرعون که هر چند به شکل فجیعی شهید شد ولی باعث نشد ضرری به ایمانش برسد. در اینها هم خداوند آن ضرر نهایی این معاصی را که مانع شدن کامل از رسیدن به سرچشمه است را میگیرد. 🔹قرینه ی این برداشت ادامه ی همین نقل است که دارد: «وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة» یعنی کسی که بغض ایشان را دارد ولو سر تا پا ثواب باشد اساسا اقتضاء وصول به جایگاه برتر را ندارد. اصلا آن گوهر را ندارد که با آن عروج کند. 👈قرینه ی دیگر این برداشت روایت سوّم از «بَابُ مَا يَنْطِقُ بِهِ مَوْضِعُ الْقَبْر» کتابِ کافی است که راوی از امام صادق علیه السلام میپرسد که از شما شنیدم که فرمودید تمام شیعیان بدون استثناء هر چند اهل معصیت هم باشند اهل بهشت هستند. حضرت فرمودند درست گفتم! «قَالَ صَدَقْتُكَ كُلُّهُمْ وَ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ» 👈راوی میگوید گناهان زیادند و برخی گناهان کبیره اند! حضرت فرمودند منظور من آن است که در قیامت همه ی شما با شفاعت پیامبر و وصی او اهل بهشتید ولی به خدا سوگند من از برزخ شما هراس دارم! 📖«لَكِنِّي وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ‏ عَلَيْكُمْ‏ فِي الْبَرْزَخِ قُلْتُ وَ مَا الْبَرْزَخُ قَالَ الْقَبْرُ مُنْذُ حِينِ مَوْتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» 👈این روایت هم نشان میدهد آن محبّت و تشیّع و ولایت آنچنان اقتضائی است که همه‌ی زنجیرها را ولو بعد از مدّتی عذاب پاره کرده و در نهایت انسان را به موطن نورانی خودش میرساند. قرینه ی دیگر برای این برداشت همین نقل در تفسیر منسوب به امام عسکری ع است که در هر حال میتواند مؤیّدی برای این برداشت باشد: 📖«إِنَّ وَلَايَةَ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا شَيْ‏ءٌ مِنَ السَّيِّئَاتِ وَ إِنْ جَلَّتْ إِلَّا مَا يُصِيبُ أَهْلَهَا مِنَ التَّطْهِيرِ مِنْهَا بِمِحَنِ الدُّنْيَا، وَ بِبَعْضِ الْعَذَابِ فِي الْآخِرَةِ إِلَى أَنْ يَنْجُوَ مِنْهَا بِشَفَاعَةِ مَوَالِيهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ» 👈از همینجاست که محب امیر المؤمنین و شیعه ی اهل بیت در نهایت اهل سعادت بزرگ است که جز با چنین محبّت و ولایتی قابل دسترسی نیست. نباید به شیعیان هر چند اهل معصیت با دیده ی تحقیر نگریست. 🚫فقط باید بدانند این گناهان سه اثر دارند؛ 1⃣یکی اینکه راه آنها را دور میکند 2⃣و دیگر اینکه اگر زیاد شد نعوذ بالله این محبّت را از آنها میگیرند! 3⃣سوّم آنکه مراتب محبّت و درجات اهل ولایت بسیار است و شاید بی پایان و باید شیعیان با طاعت و عبادت در این درجات سبقت بجویند؛ در روایت امام صادق علیه السلام به ابو بصیر همین مطلب بیان شده که: 📖«وَ اللَّهِ مَا بَعْدَنَا غَيْرُكُمْ وَ إِنَّكُمْ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى فَتَنَافَسُوا فِي‏ الدَّرَجَات» 👈و همین امر مفاد روایت دیگر امام صادق علیه السلام است که: «إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْت‏ ... مِنْ قَلِيلِ الْخَيْرِ وَ كَثِيرِهِ فَإِنَّهُ‏ يُقْبَلُ‏ مِنْك‏»
باسمه تبارک و تعالی (۸۷۹) «الدَّالُ‏ عَلَى‏ الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ» «حلاوت صلوات جلوی ضریح» 🔹یک روایتی هست که هم شیعه از اهل بیت علیهم السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را نقل کرده اند و هم اهل سنّت با اسانید مختلفی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که: «الدَّالُ‏ عَلَى‏ الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ» 🔸از آنهایی است که تقریبا از مسلّمات روایی است. مرحوم شیخ صدوق در ابتدای کتاب ثواب الاعمال میگوید اصلا به خاطر همین روایت این کتابش را نوشته است. 🔹آدم گاهی برخی چیزهای خوب را تجربه میکند دوست دارد دیگران هم آنها را تجربه کنند. مثلا یک شیرینی فروشی پیدا میکند به دیگران هم میگوید از آن خرید کنند. یک ویژگی طبیعی و شایع بین همه هست. 🔸در امور معنوی هم همینطور است. خوب است گاهی اگر چیزهایی تجربه کردیم به دیگران هم آدرسش را بدهیم. تک خور نباشیم! همین بهره مند کردن دیگران از آن بخشی از لذّت روح است. 🌷یکی از این شیرینی های معنوی که بارها در حرم امام رضا علیه السلام تجربه شده این است که در موضعی مقابل ضریح با توجّه زیارت جامعه را بخوانیم و حسابی با ذکر فضائل و عظمت این انوار پاک دم بگیریم! 🌷همینکه تمام شد با همین حرارت و شوری که از این زیارت گرفته ایم به ضریح و بالای آن نگاه کنیم و شروع کنیم با تمام وجود صلوات بفرستیم و در این ذکر شریف فرو رویم و غرق شویم! 🌷همه چیز را-حتی حوائجمان را-فراموش کنیم و غرق عظمت این بارگاه و خدایی شویم که چنین انواری را آفرید و با صلوات فرستادن با زبان حال بگوییم خدایا از ما بیچارگان که گذشت ولی عجب نورهای پاکی آفریدی! «فتبارکَ الله أحسنُ الخالقین!»
باسمه تبارک و تعالی (۸۸۰) «وَجَدَها تَغْرُبُ‏ فِي‏ عَيْنٍ‏ حَمِئَة» 🔹بعد از ظهر از مشهد با وسیله شخصی عازم قم شدیم. غروب آفتاب از شهر نیشابور گذشته بودیم و به سمت سبزوار یا همان بیهق قدیم میرفتیم. این صحراهای بین نیشابور تا بیهق را میدیدم و در ذهنم تاریخ عظیمی را مرور میکردم که بر این مناطق گذشته؛ واقعا خیلی خبرها در سینه دارد. 👈 چیز جدیدی که تا کنون اینگونه ندیده بودم را در این صحراها مشاهده کردم. آفتاب مستقیم از جلو به چشممان میزد! خانواده گفت گویا ما با خورشید در حال مسابقه هستیم تا غروب نکند! تشنه هم بودیم و منتظر افطار! 👈گفتم برویم تا نماز در جوار امام زادگان خسروجرد بعد از سبزوار توقّف کنیم. همین که میرفتیم دیدم خورشید مدام در این صحرای بزرگ از ما دورتر میشد و این سفید نورانی مدام به زمین نزدیکتر میشد! 👈کم کم رنگش سرخ شد طوری که آسمان نزدیک خود و زمینی که گویا میخواست در آن فرو برود را هم سرخ نشان میداد. به شکل خیره کننده و زیبا و وجد آوری دیدم کم کم با همان سرخی در دل آن صحرای بزرگ دارد غروب میکند و در خاک سرخ آن صحرا فرو میرود! 🌸صحنه ی زیبا و پر شکوهی از خلقت بود. تا کنون به این شکل ندیده بودم. به یاد ذو القرنین و این آیه افتادم که: 📖«حَتَّى إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ‏ فِي‏ عَيْنٍ‏ حَمِئَة» 💡به ذهنم خطور کرد یک همچنین حالتی را شاید ایشان در جایی مانند یک منطقه آبی یا اقیانوسی در مغرب تجربه کرده که اینگونه خورشید آرام در دل آبی که غروب تیره رنگ دیده میشده فرو میرفته و عظمت غریبی را تداعی میکرده! فهمش برایم آسانتر شد. تعبیر آیه لطافت خاصی دارد.
باسمه تبارک و تعالی (۸۸۱) «علی الدُّنیا بعدَک العَفا ...» 🔹جوانی با صفا برای مشورت پیشم آمد. یک حزن خاصی در نگاهش بود و یک وقار ویژه ای در رفتارش! به خاطر برخی آداب دینی از او و دیار و احوالش پرسیدم و گفتم چند تا فرزند هستید؟! 😢نگاه محزونی کرد و گفت برادری داشتم! چند ماه پیش پدر و مادر و برادرم برای زیارت اربعین رفته و تصادف کردند و همگی رحلت کردند! 💔این را که گفت گویا غم دنیا را در چشمانش دیدم! ترحّم و دلسوزی خاصی نسبت به او پیدا کردم! گفتم کجا زندگی میکنی؟! گفت یک حجره ای مسئول مدرسه بعد از آن واقعه در اختیارم گذاشته در آنجا زندگی میکنم! 🔸گفتم تو یادگار آن عزیزانت هستی! دور نیست تو و من و همگی نیز برویم! ولی سعی کنیم با روی سفید برویم! هر چه تو در علم و تقوایت افزوده شود نفعش به آنها هم به نوعی ان شاء الله خواهد رسید. 🔹نوعی زهد و رمیدگی از دنیا را در وجناتش میدیدم! گویا دلش را کنده اند و برده اند! گویا حال دلش این است که علی الدنیا بعدکم العفا! با خود گفتم واقعا برای این برادر عزیز دیگر دنیا چه زیبایی باید داشته باشد؟! 🔸خوشا به حالت که این عروس دنیای ما را عجوزه ای زشت رو و بد ذات یافته ای! بعد از رفتن همه عزیزان دیگر ای خاک بر سر دنیا و همه مال و منالش! به یاد کلام مولایمان ابا عبدالله بر بالین فرزند اربا اربایش افتادم که: 💔«قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ يَا بُنَيَّ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ‏ الْعَفَا»💔 🔹رفقا واقعا دنیایی که از آن پیامبر و فاطمه و علی و حسن و حسین آنگونه رفتند دیگر جای دل بستن دارد؟! ای خاک بر سر همه ی زیبایی هایش اگر بخواهد آخرت را از یادمان ببرد!
باسمه تبارک و تعالی (۸۸۲) «چه چیزی را ببخشم؟!» «درک عمیقتری از مسأله معصیت و مغفرت و رضایت» 🔹بعد از یک رانندگی طولانی از مشهد به قم دیگر خستگی زیادی داشتم. کم خوابیده بودم. بلند شدم دیدم بچه ها خانه را سرشان گذاشته بودند. وسایل زیادی را همینطور در خانه ریخته بودند. این حجم از ریخت و پاش واقعا روح آدم را خسته و آزرده میکند. 🔸هنوز خستگی و کم حوصلگی همراهم بود. با ناراحتی به بچه ها گفتم چرا اینها را اینطور ریختید و جمع نکردید؟! یکی گفت ببخش! من هم با ناراحتی گفتم چه چیزی را ببخشم؟! مگر مسأله بخشیدن من و ناراحتی شخصی من است؟! 🔹باشد من بخشیدم و تنبیه نمیکنم ولی این حجم از آشفتگی که با بخشیدن و یا اینکه خودم اینها را تمییز کنم حل نمیشود! بخشیدن واقعی این است که خودشان درک کنند نباید اینطور رفتار کنند و یا اگر کردند خودشان با دست خودشان تمییز کنند! تا این شلوغی توسّط خودشان جمع نشود این اضطراب و آشفتگی که به خاطر بی انضباطی اینها خانه را گرفته از بین نمیرود! 💡اینها را میگفتم مطلبی برایم روشنتر میشد. اینکه نسبت ما و گناهانمان با مغفرت خدا چگونه است. 🔻میگوییم خدایا ببخش! آخر خدا چه چیزی را ببخشد؟! خصومت شخصی که ندارد. این شلوغی و زشتی را باید با درک و اراده خودمان جمع کنیم تا خدا راضی شود! اصلا آن جناتی که تحتها الانهار است چشمه وجودی اش همین درکها و انتخابهایمان است. رضایت خدا وقتی است که ما در خط غرض خلقتمان که عبودیت است بیافتیم. آن هم با انتخاب و اراده ی خودمان! خودمان باید این شلوغی ها را از خانه ی وجودمان جمع کنیم تا مصداق «رضی الله عنهم و رضوا عنه» شویم🔺
باسمه تبارک و تعالی (۸۸۳) «پاسخ های کلّی به شبهاتی پیرامون معماری و هنر اسلامی» «جدی میفرمایید؟! پس ما اینا رو از کجا آوردیم؟!»😀 «امتداد بخشی به علوم انسانی کار حوزه ها نیست» 🔹آخر شبها بعد از زیارت در صحن مسجد گوهرشاد رو به قبله مینشستم و نگاهم به عظمت این بنای با شکوه می افتاد. شکوه معنوی بارگاه رضوی با این شکوه معماری پر معنا عجین میشود و ترکیبی اثرگذار در انسان ایجاد میکند. 👈این بنای با شکوه شاهکار قوام الدّین شیرازی معمار بزرگ اسلامی در قرن نهم و به دستور گوهرشاد عروس تیمور و همسر شاهرخ است. زنی از اشراف سیاستمدار و فرهنگ دوست، ترک تبار و از سنیان حنفی مذهب. 👈البته دقت در معماری این مسجد به وضوح آثار اهل سنّت را نشان میدهد. طوری است که گویا انسان احساس میکند این بارگاه حرم بزرگ اهل سنّت بوده و شیعه در حاشیه‌ی آنها برای زیارت می آمده! 👈خود گوهرشاد در هرات دفن شده ولی مادرش در حرم امام رضا مدفون است. همسرش شاهرخ هم برخلاف تیمور که از دین فقط صوفیان را میشناخت واقعا متشرّع بوده است. همو بود که به جای قوانین یاسای چنگیزی، فقه اسلامی را حاکم کرد. به طور منظّم برای پابوسی امام رضا مشرّف میشد. 💖امام رضا به نوعی در آن زمان هم قطب صوفیه بود و هم بزرگ و امام سنّیان دوازده امامی آن زمان و هم امام شیعه! یک نقطه اشتراک فرهنگی بین همه طوائف بود💖 🔹القصّه! شنیدم برخی اخیرا باز هم مدّعی شدند معماری اسلامی نداریم! وقتی شکوه مسجد گوهرشاد را نگاه میکردم دوست داشتم با جمله خاصی که اخیرا مشهور شده و خوب حس آدم را منتقل میکند بگویم: «جدی میفرمایید؟! پس ما اینا رو از کجا آوردیم؟!»😒😀 ⬇
✔بله. یک چیزی هست که شاید همان منشأ این مغالطه شده است: مغالطه ی عدم تفکیک بین علم اجمالی و علم تفصیلی. این مطلب صحیحی است که بگوییم به شکل مدوّن و کتابی، چیزی تحت عنوان فنون معماری اسلامی و نظریّات آن نداشته ایم! ولی نداشتن چنین علم تفصیلی در زمینه معماری اسلامی به معنای نداشتن یا پیدا نکردن نوعی علم اجمالی و ذوق دینی در فضای معماری نيست؛ البته ذوقی دینی که به شکل خودآگاه و تفصیلی تبدیل به کتاب نشده است. 👈دلیل روشنش ظهور آثار این علم اجمالی و ذوق دینی در زمینه معماری در قالب این بناهای شکوهمند است که تناسب و تلائم دلنشینی با فضای دینی و تولید فضای معنوی و سوق یافتن به عالم درون و عظمت عالم غیب دارد. ✔مغالطه ی دیگر در زمینه ی معماری اسلامی این است که بین وجود صریح گزاره های اسلامی در منابع دینی در زمینه معماری و بین وجود ضمنی چنین رهنمودها و الهام بخشی هایی در قالب پیامدها و آثار طرز نگاه های اسلامی در طبع لطیف معماران و هنرمندان که ذوقی دینی پیدا میکنند و آن را در آثارشان جلوه میدهند تفکیک نمیشود. شاید چون برخی چنین ذوقهای لطیفی ندارند یا آن را پرورش نداده و به آن توجّه نکرده اند عمق الهام بخش بودن و راهبری قرآن و روایات را برای طبع نازک شعرا و معماران و هنرمندان درک نکنند! ✔ما آنچه عمدتا در زمینه ی معماری اسلامی مدّعی هستیم الهام بخشی و اثر پذیری نانوشته ولی واقعی هنرمندان متعهد و مؤمنان این دین از اغراض و فضای اسلامی است که در فضای معماری با توجّه به امکانات و اصول فرهنگی جلوه های خاصی پیدا میکند. اموری که هر چند بسیار با ضابطه و معنادار است ولی هنوز تبدیل به علم و خودآگاهی نشده است تا عمق این اثر پذیری و کیفیتش را بدانیم. شاید خود هنرمند با ذوق هم برخی ظرایف کارش را نداند ولی ندانستن تفصیلی به معنای نبودن و ندانستن اجمالی و ذوقی نیست. 👈البته در بین متون دینی برخی کلّیات و خطوط صریح هم هست که خیلی واضحتر به شکل گیری برخی ضوابط برای معماری کمک میکند. مثل لزوم پرهیز از اختلاط بین زن و مرد اجنبی و نکوهش بلند مرتبه سازی و... که اثر واضحی در نوع معماری میگذارد. 🔹نکته ی دیگری که در این زمینه باید گفت این است که اصلا ما قائل به کامل بودن و یا تنها شکل مفروض بودن آنچه از معماری در تمدّن اسلامی ظهور کرده نیستیم. معماری و هنر اسلامی می‌شد و می‌تواند به ازدهار و شکوفایی بسیار بیشتری برسد. ما هیچ وقت مدّعی نیستیم آنچه تا کنون رخ داده همه ی آن چیزی است که میشده یا خوب بوده که رخ دهد! آنچه از هنر اسلامی و از آن جمله معماری اسلامی تا کنون رخ داده تنها بخشی است که متناسب با استعداد و ایمان و تعهد هنرمندان و امکاناتشان و همینطور بسترهای فرهنگی پر قدمت این مرز و بوم و ظرفیتهای آن بوده است. 👈با رشد امکانات و همینطور تعهد و ایمان هنرمندان و همینطور تکمیل ظرفیتهای فرهنگی و علوم بشری و دینی، معماری می‌تواند رشد یافته و صورتهای با شکوه تری به خود گرفته و به معماری اسلامی نزدیکتر شود. نباید در مورد معماری و هنر اسلامی صفر و صدی نگاه کرد. میتوان از یک مسیر سخن گفت و از مدل نمره دادن استفاده کرد. 👈از طرفی ممکن است بسته به ابزارها و زمینه های فرهنگی صورتهای دیگر متناسب با مادّه ی خارجی هم یافت شود که تا کنون آن را ندیده ایم! در شرایط خاصی برای چنان هنرمندان متعهدی متون دینی با توجّه به ظرفیتهایشان الهام بخشی خاصی داشته باشد که هنوز ظهور پیدا نکرده است. خلاصه عرصه در این زمینه خیلی بازتر از آن است که برخی گمان میکنند. ⬇⬇
🔴مشهد به دعوت برخی از برادران دینی برای افطار جایی رفتم. یکی از مؤمنین بود که در زمینه انیمیشن سازی تخصص ویژه ای داشت و استاد برخی از دانشگاه های اروپایی بود. نمیدانم چرا می‌خواست یا کسی به او تحمیل کرده بود در این زمینه گفت‌وگو کنیم. گفتم من چیزی در این زمینه ها نمیدانم ولی نکاتی گفتم! به دنبال این بود که طرح های اسلامی برای تولید انیمیشن و قالبهای مورد تأیید را پیدا کند. معتقد بود این قالبهای رایج که با آن فیلشاه و انیمیشنهای مذهبی تولید میشود بازی در زمین دشمن است. 👈گویا از وقتی به خارج رفته بود با عمق دشمنی غرب بیشتر آشنا شده و به عمق نگاه های راهبردی رهبر عزیزمان بیشتر واقف شده بود. نکاتی را عرض کردم که دیدم بد نیست کلّیاتش را بذل کنم. تخصصش ابتدا معماری و سپس طراحی انیمیشن بوده است. 👈میگفت هر چه میبیند از قالب ساختار و طراحی میبیند. وقتی در کوچه های مشهد راه میرفت میگفت این طراحی ها نویز دارد و آدم سردرد میگیرد! ولی فهمیده بود یک معماری و طراحی اسلامی داشته ایم که در بناهای بزرگ آن را گاهی دیده بود، به دنبال این بود که آیا در حوزه های علمیه اینها استخراج شده؟! آیا اصول دینی مدلها و ساختارها و معماری ها استنباط شده؟! 🔹عرض کردم اینکه میگویید طراحی ساختمانها و منازلمان نویز دارد، مطلب بالاتر از صرفا یک نویز و ضعف در علم طراحی است. نویز را درست میگویید! ولی مگر نمیدانید امری کاملا طبیعی است؟! مگر توقع چیز دیگری را باید داشته باشیم؟! اتفاقا این نشانه خوبی است. نشانه ی زنده بودن تمدّن و فرهنگ ماست. اینکه هنوز در حال مقاومت است. و اینکه تمدّن مادّی رقیب نتوانسته هنوز به شکل یک دستی خودش را بر ما تحمیل کند! 👈اصلا وقتی از این کوچه ها عبور میکنم احساس یک جنگ و خونریزی عمیق تمدّنی را دارم. در قالب همین معماری ها و طراحی ها! بسیاری از این ساختمانها اثر بمب و انفجار و جراحات این جنگ عظیم فرهنگی است. در عمق عمق این امر هم جنگ بزرگتر بین جنود عقل و جهل است! ✋دیدم برایشان قابل تصدیق است. اینها را آنهایی که علمش را دارند بهتر درک میکنند. برای برخی دیگر بگویی اصلا نمیفهمند از چه داری حرف میزنی! 👈گفت وقتی دبی میروم این ساختمانها پیامش روشن است ولی اینجا خیلی متفاوت هستند. به این مضمون عرض کردم خب آنجا آن تمدّن توانسته خودش را تقریبا به شکل واضحتری در قالب معماری ظهور دهد! در قلب تمدّنها فلسفه ها و پرسشهای اساسی نهفته است. 👈در لایه ی بعدی، نرم افزار آنها در قالب علوم انسانی ظهور میکند و در لایه ی بعد، ریزش این باطنها در قالب معماری ها و سخت افزارها و آثار تمدّنی خودش را نشان میدهد. البته تأثیر این لایه ها در همدیگر طرفینی است. 👈عرض کردم دیده ای وقتی وارد دبی میشوی طراحی ساختمانها و برج ها چگونه است؟! معنای مندمج در این صورتها نوعی اصالت دادن به دنیا و غرور و تکبر و نخوت و نوعی سرکشی نسبت به عالم غیب است. برخلاف مسجد گوهرشاد و آن معماری های اصیلی که تو را به عالم غیب دعوت کرده و نوعی تواضع و کرنش معنوی نسبت به هیمنه ی یک نیروی برتر را به انسان القاء میکند. 👈عرض کردم در قرآن کریم این حقیقت تحت عنوان مکالمه فرعون و وزیرش هامان آمده که از او خواست صَرح و بنای بلندی بنا کند تا به آسمانها سربکشد و خدای موسی را از بین ببرد! پیام باطنی این برج خلیفه ها اظهار همین تفرعن پنهان است. 🔹در پاسخ درخواستشان از کارهای حوزه برای کشف ساختار صحیح اسلامی برای معماری و تولید انیمیشن دینی گفتم. راستش نمیدانم، ولی عرض کردم به شکل کلّی هدف آن است که ما برخلاف غربی‌ها به فطرت دعوت کنیم. با انسانها صادق باشیم و به آنها با تدلیس دنیا دروغ نگوییم. آنها را به یاد آخرت و مرگ بیاندازیم: 📖«فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِه‏» 👈دیده ای این فیلمها چطور همگی در مورد دنیا دروغ میگویند؟! آن را زیبا جلوه میدهند؟! دیده ای آخر فیلمها همیشه به خوشی تمام میشود؟! هیچ فکر کرده ای این به خاطر نوعی کفر و انکار پنهان معاد در نفس ماست؟! 👈دوست داریم اول و آخر را همین دنیا بدانیم و چون طبع عدالت طلب و سرشت نیکی داریم آن را در پایان همین دنیا تصویر میکنیم. اساس طرح شیطان در دست گذاشتن روی همین تمایلات فطری و آدرس اشتباه دادن است. طراحی بزرگ و طراح بزرگ همین است. سابقا مطلبی در این زمینه نوشته بودم. ⬇️⬇️⬇️
🔹عرض کردم لزوما اینطور نیست که بگوییم این مدلها و طراحی ها ذاتشان بد است. ممکن است بتوانیم از آن استفاده ی اسلامی هم برای تحقق اغراض خودمان داشته باشیم. عمده آن اجتهاد ساختاری و استفاده از این مؤلّفه ها در یک نظام و مزاج نوینی است که کنترلش در دست ما و در خدمت اهداف اسلامی و در رأس آن توحید و ربوبیت الهی است. ما لزوما جنگی با تکنیکها و این ابزارها هم نداریم. شاید با برخی هم مشکل داشته باشیم. مثلا بمب اتم دیگر روشن است که نقض غرض است. دفاع و جهاد که به معنای نسل کشی نیست! ✔️عمده حرفم با این برادر عزیز این بود که شما خودتان را معطل حوزه نکنید. این جهاد وظیفه ی خود شماست. فقط اگر میخواهید از سرداران این راه پر افتخار و این جنگ تاریخی بین جنود عقل و جهل باشید باید واقعا به پیام این دین ایمان بیاورید و اهل طهارت و خلوت و سحر و تلاوت قرآن و ارتباط قلبی با اهل بیت علیهم السلام باشید. فاقد الشیء لا یُعطی الشیء. باید اهل تلاوت زیاد قرآن باشید تا به مرور در جانتان اثر کند! اهل زیارت و تهجّد و محبّت باشید. اهل زهد باشید تا اسیر طرح کلان شیطان در محبّت دنیا نشوید. 👈ولی بعدش چه میشود؟! بعدش دیگر بعدش است! از آنجایی که نمیدانید در روح لطیف شما که هنرمند هستید اثر میگذارد و برایتان الهام بخش خواهد بود. امواج هنری را درک خواهید کرد. اگر واقعا جهاد کنید لنهدنیّنهم سبلنا می‌شوید. اینها دیگر در کتابی نوشته نشده است. 👈گفتم دل و ذوق انسانها گاهی خیلی جلوتر از علوم نظری اش شکار میزند! این را که دیگر هنرمندان باید خوب فهمیده باشند. منتظر کاستی های علوم نظری ننشینید. هنرمند باید شکارچی باشد. فقط باید شرح صدر ایمانی پیدا کند و به شکارگاه صورتهای راستین معنوی برود تا شکارش را پیدا کند. 👈باید انسانهای مؤمن و متعهد مثل خود شما آینه روحتان را صیقل دهید و آن را در برابر تابش انوار این دین پاک قرار دهید. اینها دیگر کار یک آخوند و روحانی مثل من نیست. من که طرّاح و معمار نیستم. اینها کار فقیه نیست. کار شما مؤمنین است. 🔹ایشان میگفت ولی با کدام دانش؟! چیزی که به ما آموخته اند اینها نیست. آنچه هست روحش همان نمود شیطان در قالب آن تمدّن است. پاسخش روشن بود. تو بیا و اهل طهارت و مجاهدت باش، خود راه بگویدت که چون باید رفت! با انسانهای فقیه و حکیم دینی هم در ارتباط باش! 🔴ولی یک نکته ای بعدا به یکی دیگر از عزیزان حاضر در آن جلسه عرض کردم. آن هم این بود که اساسا این امتداد بخشی ها به خودی خودش کار حوزه ی علمیه نیست. اینها دیگر کار دانشگاه هاست. ولی مسأله این است که دل اینها را تمدّن غربی برده و دانشگاه متأسّفانه فرزند تمدّن غربی است و از همان ابتدا به شکل مشروعی در دار الفنون متولّد نشد! خیلی توقّعی از فضلای دانشگاهی ندارم به دو دلیل: 1️⃣یکی اینکه اینها در بهترین فرض معمولا شاگردان برتر همان طرز تفکّرها میشوند. 2️⃣ دیگر اینکه آن عقبه و پشتوانه ی اصیل اندیشه ورزی که حوزه های علمیه از آن برخوردار است و سابقا تحت عنوان عقل فاخر حوزوی مطالبی در موردش نوشته بودم را ندارند. حتّی اگر دغدغه اش را هم داشته باشند نمیتوانند. ✔️مشکل این است که اساسا از همان ابتدا باید دانشگاه در دل حوزه تأسیس میشد. از همان ابتدا همه با قرآن و سنّت به شکل مرتبط میشدند و فضای دینی و معنوی پیدا میکردند و سپس با نظام خاصی از دل آن به علوم و فنون دیگر میرسیدند، نه اینکه در عرض هم باشند! نه اینکه فضلای دانشگاهی ما در مورد امور دینی گاهی اُمّی باشند! 👈وقتی انقلاب شد این همه سرود زیبای دینی و انقلابی درست شد که بعد از سالها معمولا نمونه ندارد. آیا علمی در این زمینه وجود داشت؟! نخیر! اینها اثر محبّت عمیق بخشی از هنرمندان و مؤمنان به شخصیت امام خمینی و انقلاب اسلامی بود که اینگونه در روح آنها چنین آثار فاخر و ارزشمندی را جلوه میداد. اینگونه برایشان الهام بخش بود. 👈مسأله آن است که گاهی آن تعهّد و محبّت و باور عمیق به دین و همینطور آن عقل فاخر نقّاد در دانشگاه ها که موطن امتداد بخشی به این امور هست شکل نگرفته است. اگر شکل میگرفت خودشان این امتدادها را ولو با برخی نواقص محقّق میکردند. 👈این علوم ریشه در این امیال و گرایشات و حبّ و بغضها دارد. به مرور علمش هم کشف میشد! نظریّاتش هم می آمد! این بحث سر درازی دارد ... 👈این امتداد بخشیها کار اصلی حوزه ها نیست. اگر هم وارد شده اند عمدتا به شکل ضرورت عارضی است. چون متاسفانه در دانشگاه و روشنفکری دینی مشکل وجود دارد. و یا به شکلی نوعی دانشگاه در حوزه در حال تاسیس است. حالا این هم خودش بحثی دیگر است. اینکه دقیقا حوزه چیست و دانشگاه چه؟!