eitaa logo
بداهه های #روح _الله_عمران
87 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نواب صفوی 30آبان 97 🍃🌷 اندیشه ام ، شکسته و بی لنگر آمده ست چونان قلم که در کف من پرپر آمده ست 🍃🌷 یک نکته ای ست هر چه که کردم ز سر نرفت از در که راندم او زِ درِ دیگر در آمده ست 🍃🌷 شیطان مگر نبود که با نور مطلقِ ذات ربوبی از در صحبت در آمده ست 🍃🌷 خفّاش هم، چنین رُخش از نور میگرفت؟! این خصم تا کجای شقاوت بر آمده ست 🍃🌷 او را شناخت ، با همه ی کبریائیش باز از منیّت آمد و کور و کر آمده ست 🍃🌷 گفتا : «ز آتشم من و طبعم لطیف و پاک» آیا حسود بود که صبرش سر آمده ست ؟! 🍃🌷 من کیستم برابر آن عالمی که او بر جنّ و بر ملک به سخن مصدر آمده ست 🍃🌷 من کیستم مقابل چندین هزار سال طاعات او که حبط شد و ابتر آمده ست 🍃🌷 « شیطان» بگوی گر چه «عزازیل» بوده است شیطان بگوی هر چه به گل نشتر آمده ست 🍃🌷 خواهی بگوی « کلب سرای خدای بود» یا که بگوی «در قدَر داور آمده ست» 🍃🌷 یا گوی « آمده ست تجلّی دهد به نور» باشد ولی چو که در چنبر آمده ست 🍃🌷 از هر کرانه سنگ روانه کن شاید افاقه کرد و یکی بر سر آمده ست 🍃🌷 شیطان چه از اجنّه ، چه حکّام جور و هر چیزی که در مقابلت افسونگر آمده ست 🍃🌷 نبود؟! المیزان جلد ۱۲صفحه بعد از ۵۰۰ بر گو چگونه شیعه ی تن پرور آمده ست 🍃🌷 "هر ملّتی ست مستحق والیان خویش" این دُرّ ناب از لب آمده ست 🍃🌷 چون جان کشید در برِ خویش این حدیث را جان، که شیعه ی چون حیدر آمده ست 🍃🌷 من مات استقامت مانده ام آن را به دوش داشت ، چو شیر نر آمده ست 🍃🌷 باور نمود و حرکت ناباوری نمود چون صخره رفت، ذوب شد و گوهر آمده ست 🍃🌷 آخر بگو جوانک یک لا قبا کجا چون عالمان صفشکن و صفدر آمده ست 🍃🌷 گویا که جوان شده ست یا خود است که بر منبر آمده ست 🍃🌷 آوای چون دوران شنید و چون باازی پی شکار و پی باور آمده ست 🍃🌷 تا یاد مردمان نرود روشنی چه بود، شمع بود که روشنگر آمده ست 🍃🌷 خود را « فدائیان به اسلام » خوانده اند انگار باز کاوه ی آهنگر آمده ست 🍃🌷 کولاک می کنند و نگر خاک می کنند چونان را که به دین آذر آمده ست 🍃🌷 در حلقه ای ز تیغ و ز شیشه شکسته هاش ذکری هم ار که بود به لب « مادر » آمده ست 🍃🌷 در پای تیربار و اذان گوی دوست بود گویا نَمی ! شبیه علی اکبر آمده ست 🍃🌷 "چونان خلیل باش ! به یار اعتماد دار " حتی اگر گلوی پسر خنجر آمده ست 🍃🌷 بر ظلم ظالمان زمانه شریک بود (عبیدالله حر جعفی) حتّی اگر به اسب و سپر یاور آمده ست 🍃🌷 ما ملّتیم ملت مولایمان آنی که نه به و نه با لشکر آمده ست 🍃🌷 فریاد داد مرگ از ذلّت ست و آن از غرب تا به شرق، جهان گستر آمده ست 🍃🌷 دشمن اگر هزار ، یکی مرد باش مرد عباس گر چه نیست ، علی اصغر آمده ست 🍃🌷 ست نه شعر @bedaheh_110
بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 بر در آمد سر بر آورد از نگاهش آفتاب طوطیا بر چشم کرد از خاک پایش آن عقاب 🌹 صبر از صبرش خجل تا کی برون آید ز غیب تا که روشن گردد از ماه جمالش آفتاب 🌷 ابر بارید از فراقش سخت چون سیلی ز کوه تا که برگیرد ز رویش مهر، سبزینه نقاب 🌹 غنچه ی یاس مطهّر کی به گلشن گُل دهد تا که خواند بهر او از غنّود ناب 🌷 آید آن سبطِ موعود ختم المرسلین وارث خمّ ، آن آخرین نجم الثّقاب 🌹 آید آن روزی که از سر تا به پا احیا شویم آید آن منجی اکبر، آن دعای مستجاب 🌷 آید آن نور فروزان ، کز طلوعش کوه ها آب گردند از جمال و هیبت و حُسن خطاب 🌹 و و آیند از درگاه غیب فاش می گویند : « ای مهتاب ! بر ما هم بتاب» 🌷 تا که گردد عدل _ آن یکتا ندای عالمِین _ خوی ها ریزد ز روی و خون به سر گردد خضاب »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»» 🌹 ماجرای آن آنگه توان دریافتن تا گذارد وارثِ خونِ پا در رکاب 🌷 از چاه ضلالت پیشگان سر بر کُنَد نور بر ابصار آیدش زان ماهتاب 🌹 گوش بسپارید هان ای وارثان بر زمین بر دمید آن جلوه ی نیکو خصال آفتاب 🌷 ساحل آن کشتی بشکسته ی دشت بلاست ذوالفقار ست آنچه در دستان او ؟! یا که شهاب ««««««««««««««««««««««««« 🌹 برکه ی دشت آنگه شود دریای نور نور گردد، نور ؛ نورِ ناب ایمان و صواب 🌷 قطره قطره برکه چونان ابر غسّالی شود استعاری در طراز آن اگر باشد ؛ بیاب 🌹 خواهد آمد منجی ادیان عالم ، مهد نور رجعتی خواهد نمود آن آفتاب آن 🌷 فجر خواهد دید دنیا با طلوع مِهر یار بال بگشاید همای رحمت از اوج سحاب 🌹 « لا فتی الّا لا سیف الّا ذوالفقار» گشت هفت اعجاب عالم هشت ؛ زین شیءٌ عُجاب »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»» 🌷 کیستم من ! جان جانان جهانم ، جلوه ای از جلوه ی ؛ به غیر من سراب 🌹 من ید و سیف و عیون و وجه ربّ العالمم اوّلم ، آخر منم ،ماء مَعینم ؛ نی سراب 🌷 جز من آن ی! ز طوفانی چنان ! آرد برون؟! جز به دست خویش خاک دادم لعاب؟ً! 🌹 هان بگوی آن کیست را ز چاه آرد برون؟ ننگتان بادای ! اگر جز من بگوییدم جواب 🌷 « بودم » و « هستم» ؛ « نبودم» « نیستیّ» عالَم است هستم اکنون ، کاینچنین عالم بگردد با شتاب 🌹 آی ذرّات وجود ماسِوَی اللَه ! هان ! منم پایه ی لطف و عنایات و عطایا و عتاب 🌷 « نیست » می بودید گر نبود هین نبود او گر نبودم گام گامِ مستطاب 🌹 دست من بالای دستان رفت ؛ انکارش کنید؟! من ! ، گشتم از حق انتخاب 🌷 آی دنیای مسلمان! اوّلین مُسلِم منم یک پی از ثِقلینم ای یاران ! و دیگر پی کتاب 🌹 فکر کردید آن در بُود اعجاز من؟ را یکباره از جا بر کَنم با یک خطاب 🌷 من صراط المستقیمم ؛ شیعیونی مسلمون! راه من وادیّ سِلم ست و بجز راهم عذاب نه شعر @bedaheh_110
سلام بر و سلام بر: و ۵۴۸۹۹۹ جانبازان ایران اسلامی ۵۹۹۳۸ شیمیایی ۲۱۲۳ جانباز قطع نخاعی ۳۲۰۰۰ جانباز ترور ۷۰۰ جانباز دو چشم نابینا ۸۰۰ جانباز قطع دو پا ۱۵۳جانباز قطع دو دست ۵۰۰۰ جانباز روی ویلچر 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 بگو به سقف اتاقت که عشق پا برجاست و چین صورت اگر هست باز هم زیباست تمام حسرت امروزِ من نبودن هاست تمام حسرت امروز تو ندیدن هاست دگر ندیدن مهتابهای خاکی جنگ دگر ندیدن دیروز تا به فرداهاست دو گام تا به قدوم طلوع فاصله بود طلوع از تو از چشمهای تو پیداست تراکم غم و درد ست و استخوان و گلو و خس خسی ست اگر هم در این میانه ، بجاست چگونه ترک کند ترکشی که شعرم را به بر گرفته و رخسار خویش می آراست تو هر چه داشته ای در طبق گذاشته ای « و یؤثرون علی أنفس» از لبت گویاست(۱) به روی دوش تو بارِ نجات ادیان است که آیه های چهل تا به بعد «حج» اینجاست(۲ و ۳) ترنمم غزل دردمند یک مرد است و ناله های بریده ست و ناله های رهاست خوشا رفیق ! خوشا دیده را به دل دادی به دل ببین خجل از دیده های ما... دریاست دلم عجیب هوای صدات را کرده امان اگر بدهد سرفه های از چپ و راست شنیده ام که به نای قلم شده نایت(4) و هی هی ست غم سینه ی تو و هیهاست شنیده ام که طبیبت سری تکان می داد و می نوشت شفایش فقط به دست خداست نگو نه هیچ نگو از نفس زدنهایت که اشک گوشه ی چشمان دخترت گویاست براش جام شرابی ز خون دل داری برات ذکر میان تبسمش "بابا"ست قلم ز نای "قلم گشته"ات به چنگ بگیر بگیر مَرد! بگیر این قلم یدِ "موسی"است قلم بگیر و بگوی از تظاهر و تزویر قلم بگیر به دست. این سکوت تا به کجاست بگو رفیق! ازین نارفیق ها امروز که هر غروب ، غمم از مصیبت فرداست بگو ز زهری "جام" و بگو ز " "ش یکی دو عربده دادند هر چه را می خواست قلم بگیر و نترس این زمان ، زمانه ی توست قسم به "نون و قلم" بی قلم نمانَد راست نترس ! پای بکوب و بگوی از دلِ درد بگیر دست برافشان که ست رها کن این همه راز از هزار نایِ گلوی بیا و بشکن از امروز هر چه را برجاست به قدر چند نماز از "حسین" فاصله است سحر ز روشنی اشک دیده ات پیداست 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 : (۱) 🌹و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة (۲) 🌹سوره الحج الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ [40] آنهايى كه به ناحق از ديارشان رانده شده‌اند جز آن بود كه مى‌گفتند: پروردگار ما خداى يكتاست؟ و اگر خدا بعضى را به وسيله بعضى ديگر دفع نكرده بود، ديرها و كليساها و كنشتها و مسجدهايى كه نام خدا به فراوانى در آن برده مى‌شود ويران مى‌گرديد. و خدا هر كس را كه ياريش كند، يارى مى‌كند و خدا توانا و پيروزمند است. (40) (۳)🌹 حجت الاسلام والمسلمین دکتر مصطفی جعفرطیار 🔹سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران همان ابزار الهی در برابر دشمنان بشریت است که خداوند در آیه 40 سوره حج به آن‌ها اشاره کرده و آنان را موجب نجات ادیان و انسان‌ها می‌داند (4)🌹 نای جانبازان شیمیایی بعضا تا یک پانزدهم یک نای معمولی است ..... یعنی به اندازه میله خودکار.... لذا نیروی زیادی را باید صرف تنفس کند ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ @adyan_uni ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @bedaheh_110 ┗━━━🍂━
هَذا الّذي تَعرِفُ البَطْحاءُ وَطْأتَهُ وَالبَيْتُ يعْرِفُهُ وَالحِلُّ وَالحَرَمُ هذا ابنُ خَيرِ عِبادِ الله كُلّهِمُ، هذا التّقيّ النّقيّ الطّاهِرُ العَلَمُ هذا ابنُ فاطمَةٍ، إنْ كُنْتَ جاهِلَهُ بِجَدّهِ أنْبِيَاءُ الله قَدْ خُتِمُوا وَلَيْسَ قَوْلُكَ: مَن هذا؟ بضَائرِه العُرْبُ تَعرِفُ من أنكَرْتَ وَالعَجمُ كِلْتا يَدَيْهِ غِيَاثٌ عَمَّ نَفعُهُمَا يُسْتَوْكَفانِ، وَلا يَعرُوهُما عَدَمُ سَهْلُ الخَلِيقَةِ، لا تُخشى بَوَادِرُهُ يَزِينُهُ اثنانِ: حُسنُ الخَلقِ وَالشّيمُ حَمّالُ أثقالِ أقوَامٍ، إذا افتُدِحُوا حُلوُ الشّمائلِ، تَحلُو عندَهُ نَعَمُ ما قال: لا قطُّ، إلاّ في تَشَهُّدِهِ، لَوْلا التّشَهّدُ كانَتْ لاءَهُ نَعَمُ عَمَّ البَرِيّةَ بالإحسانِ، فانْقَشَعَتْ عَنْها الغَياهِبُ والإمْلاقُ والعَدَمُ إذا رَأتْهُ قُرَيْشٌ قال قائِلُها إلى مَكَارِمِ هذا يَنْتَهِي الكَرَمُ يُغْضِي حَياءً، وَيُغضَى من مَهابَتِه فَمَا يُكَلَّمُ إلاّ حِينَ يَبْتَسِمُ بِكَفّهِ خَيْزُرَانٌ رِيحُهُ عَبِقٌ من كَفّ أرْوَعَ، في عِرْنِينِهِ شمَمُ يَكادُ يُمْسِكُهُ عِرْفانَ رَاحَتِهِ رُكْنُ الحَطِيمِ إذا ما جَاءَ يَستَلِمُ الله شَرّفَهُ قِدْماً، وَعَظّمَهُ جَرَى بِذاكَ لَهُ في لَوْحِهِ القَلَمُ أيُّ الخَلائِقِ لَيْسَتْ في رِقَابِهِمُ، لأوّلِيّةِ هَذا، أوْ لَهُ نِعمُ مَن يَشكُرِ الله يَشكُرْ أوّلِيّةَ ذا؛ فالدِّينُ مِن بَيتِ هذا نَالَهُ الأُمَمُ @bedaheh_110
روضه حضرت زهرا روضه نبش بدن مطهر جعفر بن ابی طالب روضه کربلا 🔷 دیدم بهار سوخت و پاییزِ پرپر ست آغاز گوشه گیری محراب و منبر ست واژه به واژه دور سرم چرخ می زنند باز این چه شورش ست که بر جان دفتر ست عمری اگر گذشت از این ژنده پیر دهر آن روز روز دیگر و آن، گاهِ دیگر ست است که آورده در کتاب این است کدامش نکوترست آنگه که ابرهای سیاه از هزار سوی کج کرده راه و روی به دامان آن در ست 🔷 فریاد می زد او که پس کجاست.. این فریاد آن فراری از بدر و خیبرست خورشید را صدا زد و ماه آمد از محاق فرمود کیست ، آنکه مناداش حیدر ست این خانه را هوای غریبی' گرفته است آرام تر که خاطر طبعم مکدّر ست کجاست خلایق معطلند یا بیعت ست یا که... خدایا چه در سرست هیزم بیاورید... ولی ست او حتی اگر که در پشت آن درست ! بخوان که دل ابرها گرفت آخر نه نای گفتن و نه جای باور ست ما در میان خانه و مادر به پشت در میخی درون سینه و داغی به پیکر ست گلبرگهاش بین دو مژگان یار ریخت هرم حرارت ست که بر روی مادر ست 🔷 ای کاش... کاش کسی"آه"میکشید این چوبِ دربِ خانه ی دخت پیمبر ست بی اجازه نزد دست بر رُخش رخسار در، چگونه به خاشاک آذر ست دیدم که اشک بر رُخ بابا نشسته است خالی ست جای و هم جای ست "بگشای بال خویش برادر نگاه کن اسلام لَنگِ یک، دو جگر دار دیگر ست یا کدام از تبار توست باز آ نگر ست که بی یار و یاور ست 🔷 وقتی که لرزه بر دل می نشست دیگر چه انتظار ز اصحاب ست گفتا" ! خلیفه ی پیغمبرست این دستت دراز دار ، که این، روز دیگر ست" گفتا"اگر نه" گفت که چشمت در آوریم "پس کشته اید آنکه نبی را برادر ست" رو سوی قبر کرد و دلش سوی خانه بود این صبر با کدام ثوابی برابر ست فرزند مادرم منم و زخم دیگرم دستان من چگونه به بندی معطر ست به چنگ افتاد عاقبت گوساله ای خدای چنین قوم ... رسید و معجرِ خود را کشید و گفت "او را رها کنید!" چه رخ داده؟ محشرست؟! ⬛️ دیوارها به لرزه در افتاده و ستون ⬛️ از جای کنده ؛ غرق غباری مکدرست.. ⬛️الباقی قضیه که حضّار واقفند ⬛️آخر نه نای گفتن و نه جای باورست ⬛️ما داغدار سرخیِ آن دربِ خسته ایم ⬛️آن در.. دری که هر چه کشیدیم از آن درست 🔷 بعد از هزار و چهارصد و سی بهار باز آهِ برادر ست بجان برادر ست اصلا بعید نیست اگر گِرد آتش ست گر نوبتی ست ، نوبت بیت برادر ست پرواز کن ز بیا سوی بنگر که تاول ست که بر پای دختر ست آتش گرفت، تا که بداند چه می کشد طفلی که بی قرار به دنبال معجر ست "وا " ست از پی "واغربتا"یشان وقتی که دیده اند که خنجر به حنجر ست 🍃👇👇🌹 این برسد به روح مقدس استادِ اساتید حوزه رحمت الله علیه ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
روضه حضرت زهرا روضه نبش بدن مطهر جعفر بن ابی طالب روضه کربلا 🔷 دیدم بهار سوخت و پاییزِ پرپر ست آغاز گوشه گیری محراب و منبر ست واژه به واژه دور سرم چرخ می زنند باز این چه شورش ست که بر جان دفتر ست عمری اگر گذشت از این ژنده پیر دهر آن روز روز دیگر و آن، گاهِ دیگر ست است که آورده در کتاب این است کدامش نکوترست آنگه که ابرهای سیاه از هزار سوی کج کرده راه و روی به دامان آن در ست 🔷 فریاد می زد او که پس کجاست.. این فریاد آن فراری از بدر و خیبرست خورشید را صدا زد و ماه آمد از محاق فرمود کیست ، آنکه مناداش حیدر ست این خانه را هوای غریبی' گرفته است آرام تر که خاطر طبعم مکدّر ست کجاست خلایق معطلند یا بیعت ست یا که... خدایا چه در سرست هیزم بیاورید... ولی ست او حتی اگر که در پشت آن درست ! بخوان که دل ابرها گرفت آخر نه نای گفتن و نه جای باور ست ما در میان خانه و مادر به پشت در میخی درون سینه و داغی به پیکر ست گلبرگهاش بین دو مژگان یار ریخت هرم حرارت ست که بر روی مادر ست 🔷 ای کاش... کاش کسی"آه"میکشید این چوبِ دربِ خانه ی دخت پیمبر ست بی اجازه نزد دست بر رُخش رخسار در، چگونه به خاشاک آذر ست دیدم که اشک بر رُخ بابا نشسته است خالی ست جای و هم جای ست "بگشای بال خویش برادر نگاه کن اسلام لَنگِ یک، دو جگر دار دیگر ست یا کدام از تبار توست باز آ نگر ست که بی یار و یاور ست 🔷 وقتی که لرزه بر دل می نشست دیگر چه انتظار ز اصحاب ست گفتا" ! خلیفه ی پیغمبرست این دستت دراز دار ، که این، روز دیگر ست" گفتا"اگر نه" گفت که چشمت در آوریم "پس کشته اید آنکه نبی را برادر ست" رو سوی قبر کرد و دلش سوی خانه بود این صبر با کدام ثوابی برابر ست فرزند مادرم منم و زخم دیگرم دستان من چگونه به بندی معطر ست به چنگ افتاد عاقبت گوساله ای خدای چنین قوم ... رسید و معجرِ خود را کشید و گفت "او را رها کنید!" چه رخ داده؟ محشرست؟! ⬛️ دیوارها به لرزه در افتاده و ستون ⬛️ از جای کنده ؛ غرق غباری مکدرست.. ⬛️الباقی قضیه که حضّار واقفند ⬛️آخر نه نای گفتن و نه جای باورست ⬛️ما داغدار سرخیِ آن دربِ خسته ایم ⬛️آن در.. دری که هر چه کشیدیم از آن درست 🔷 بعد از هزار و چهارصد و سی بهار باز آهِ برادر ست بجان برادر ست اصلا بعید نیست اگر گِرد آتش ست گر نوبتی ست ، نوبت بیت برادر ست پرواز کن ز بیا سوی بنگر که تاول ست که بر پای دختر ست آتش گرفت، تا که بداند چه می کشد طفلی که بی قرار به دنبال معجر ست "وا " ست از پی "واغربتا"یشان وقتی که دیده اند که خنجر به حنجر ست 🍃👇👇🌹 این برسد به روح مقدس استادِ اساتید حوزه رحمت الله علیه ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️