eitaa logo
بدون مرز
226 دنبال‌کننده
192 عکس
84 ویدیو
1 فایل
اینجا قرار است از آنسوی مرزهایمان بنویسیم؛ از داستان بیداری ملت‌های جهان
مشاهده در ایتا
دانلود
💢دلت برای چه چیز ایران تنگ شده است؟ 🔹به نظرم اسلام در لوزان هیچ جلوه‌ای ندارد. ‌نمی‌دانم به‌خاطر نبود مسجد در شهر است که این احساس را دارم یا به‌خاطر تعداد کم زنان باحجاب که آن هم اغلب سیاه پوستند و با لباس‌های عجیب و غریب و گل و گشاد می‌گردند. تا حالا به جز خودم و هدی که با مانتو و روسری می‌گردیم تنها یک زن محجبه دیده‌ام که کت‌ودامن گرانی پوشیده و روسری ساتن براقش را از پشت گره زده بود. به نظرم ترکیه‌ای بود. خیلی دوست دارم بدانم که مردم شهر درباره من که با حجاب معمولی می‌گردم چطور فکر می‌کنند. نه آن‌قدر شیکم و نه آن‌قدر شلخته. اصلاً درباره مسلمان‌ها چه می‌دانند؟ نکند اینجا هم اسلام هراسی اپیدمی باشد و همان‌ها که توی اتوبوس و فروشگاه به رویم لبخند می‌زنند توی دلشان فکر کنند کمربند انتحاری بسته‌ام و یا بالاخره یک روزی خواهم بست. بعضی وقت‌ها از این فکرهای خودم خنده‌ام می‌گیرد. گاهی هم دلم می‌گیرد از این همه ناهمگونی محیط. چند روز پیش عمه‌ام زنگ زده بود به موبایلم. حال و احوال می‌کرد. پرسید بیشتر از همه دلت برای چه چیز ایران دلت تنگ شده؟ رویم نشد بگویم صدای اذان. گفتم: نان سنگک. 🔹با علیرضا (پسرم) آمده‌ایم میدان دهکده کاهوی مدل ایرانی بخریم. انگار کمی دیر رسیده‌ایم. سبزی فروش‌ها بساطشان را جمع کرده‌اند و در حال رفتن‌اند. کاهو گیرمان نمی‌آید. در عوض با دوربین موبایلم صحنه‌ای شکار می‌کنم که از هزار کیلو کاهو بیشتر می‌ارزد. یک عده مرد و زن و بچه دور میدان دهکده جمع شده‌اند و شعار می‌دهند. اتفاقاً خیلی هم جاندار و غیرنمایشی. هر چند دقیقه جوان بوری با یکی از آن بلندگوهای دستی سال ۵۷، که سه تا باطری بزرگ شش ولتی می‌خورند شعارها را نو می‌کند. نمی‌دانم موضوع شعارهایشان چیست و چه چیزی این مردم همیشه خونسرد بی‌طرف سوئیسی را این‌قدر عصبانی کرده است. برای همین نزدیک نمی‌روم. می‌ترسم نکند بر ضد اسلام و این‌ها باشد و جلو رفتنم جلوه خوبی نداشته باشد. ولی به محض اینکه نوشته «LIBY LIBRE» (لیبی آزاد) را دست خانمی که توی جمعیت است می‌بینم، دوزاری‌ام می‌افتد که در حمایت از مردم لیبی است. می‌روم بین جمعیت و ادای شعار دادن در می‌آوردم. دهانم را الکی تکان می‌دهم چون نمی‌دانم دقیقاً چه کلمه‌ای را تکرار می‌کنند. یک چیزی شبیه تباکی کردن برای امام حسین! هرچه گردن می‌کشم و اطراف را نگاه می‌کنم نه یک دانه خبرنگار و دوربین صداوسیما هست و نه حتی یکی از این شهروند خبرنگارها که از تصادف و قتل هم فیلم می‌گیرند. با ترس‌ولرز موبایلم را از جیبم درمی‌آورم. نکند مجوز تجمع را به شرط نبود عکس و فیلم داده باشند؟ شعار دادن به سخنرانی حماسی تبدیل شده. دوربین موبایل را آهسته از میان کتف دو مرد هیکل داری که جلویم ایستاده‌اند روی سخنران زوم می‌کنم تا تنها رسانه‌ای باشم که گریه‌کردن پسر بور اروپایی برای مردم لیبی را ثبت می‌کند. آن هم پشت بلندگوی دستی و روی پلهٔ میدانک اصلی شهر کوچکی در مرکز اروپا. 🟢پ.ن: متن بالا برشی‌ست از کتاب «دهکده خاک بر سر»؛ روایت‌هایی از یک سال زندگی در لوزان سوئیس از زبان فائضه غفارحدادی 📚کتاب: دهکده خاک بر سر ✍نویسنده: فائضه غفارحدادی 🔘ناشر: سوره مهر 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz