16.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢وقتی سید حسن نصرالله برای آزادی اسرایی از همه اقوام و احزاب لبنان، از شیعه و سنی و دُروزی و حتی یهودی با اسرائیل جنگید!
🔹برشی از روایت رضا ابوالحسنی، پژوهشگر مقاومت، از تاریخچه حزبالله لبنان
🔘برنامه چاووش، شبکه چهار
#بدون_مرز
#سید_حسن_نصرالله
#حزب_الله
#لبنان
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢اسرائیل پیروز جنگ سوم لبنان نخواهد بود!
🔹در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۶ در دیداری که همراه جمعی از دوستان در تهران با آقای سید حسن نصرالله رهبر حزبالله لبنان داشتیم، ایشان فرمود: دو سه سال پیش از رحلت حضرت امام خمینی، شخصی به نام «الحارس» که از نیروهای استشهادی حزبالله بود، گفت: با اتومبیل از بیروت خارج میشدم. شخصی را با لباس و هیئت عربی دیدم که حدود شصت سال سن داشت. او را سوار کردم. در راه با روشن شدن ضبط صوت اتومبیل، صدای شعار مردی شنیده شد که میگفت: «حتی ظهور المهدی اِحفظ لنا الخمینی» و در ادامه آن میگفتند: «اِحفظ لنا المنتظری خلیفة الخمینی».
🔹آن شخص وقتی شعار نخست را شنید، گفت: شما تصور میکنید که پرچم جمهوری اسلامی به دست امام خمینی تحویل حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه میشود؛ ولی اشتباه میکنید... در مورد شعار دوم هم گفت: (مرحوم) منتظری، خلیفه خمینی نخواهد شد؛ اما انقلاب ایران مشکلی پیدا نمیکند، جانشین ایشان، سیّدی خواهد آمد. همچنین اضافه کرد: شما فکر میکنید جنگ ادامه پیدا میکند و سپاه ایران برای فتح قدس به لبنان خواهد آمد؛ اما اشتباه میکنید. جنگ ایران و عراق پایان مییابد و میان سربازان آنها گُل رد و بدل (صلح) میشود. او گفت: در عراق، حکومت اسلامی برپا نمیشود؛ ولی حکومتی روی کار میآید که گویا عراق، جزئی از ایران است... وی افزود: سه جنگ میان حزبالله و اسرائیل پیش میآید که در دو جنگ، حزبالله پیروز میشود؛ و در جنگ سوم، پیروزی حزبالله خیلی گسترده است!
🔹شما در چه تاریخی این مطالب را از «الحارس» شنیدید؟ ایشان پاسخ داد: من دو سه سال پس از آن پیشگویی (یعنی سیدحسن نصرالله این موارد را قبل از اتمام جنگ ایران و عراق، شنیده است)؛ ولی دیگران، همان موقع، این مطالب را از وی شنیده بودند. وی بیان میکند: همه پیشگوییهای وی تحقق یافته است و دو مورد البته باقی مانده است.
🟢متن بالا برشیست از کتاب «خاطرههای آموزنده»؛ خاطرات آیتالله ری شهری
📚کتاب: خاطرههای آموزنده
✍نویسنده: محمد محمدی ری شهری
🔘ناشر: دار الحدیث
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#سید_حسن_نصرالله
#حزب_الله
#لبنان
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
17.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢وقتی مقاومتِ یک گروه کوچک برابر اسرائیل در ضاحیه، پایهگذار سازمان عظیم حزبالله لبنان شد!
🔹برشی از روایت رضا ابوالحسنی، پژوهشگر مقاومت، از تاریخچه حزبالله لبنان
🔘برنامه چاووش، شبکه چهار
#بدون_مرز
#سید_حسن_نصرالله
#حزب_الله
#لبنان
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
اندیشه نامه پایداری.pdf
659.5K
💢یادداشت فاطمه سنگری بر کتاب «لهجههای غزهای» در دو فصلنامه اندیشهنامه پایداری
🔘در این یادداشت میخوانیم:
🔹لهجههای غزهای ترجمه شانزده روزنوشت از دو نویسندهٔ شاعر به نامهای یوسف القدره ساکن خانیونس در باریکهٔ غزه و فاتنه الغره بانوی فلسطینیتبار بلژیک
🔹ادبیات ابزار و رسانهای مؤثر در روشنگری و برانگیختن عواطف انسانی
🔹لهجههای غزهای روایتی از تابآوری و ایستادگی مردم غزه در رویارویی با مصائب
🔹تنظیم حوادث کتاب در بازهٔ زمانی چهارماهه، از جمعه ۳ نوامبر ۲۰۲۳ (۲۸ روز پس از طوفان الاقصی) تا ۱۱ فوریه ۲۰۲۴
🔹وجه تمایز یادداشتروزانه با خاطره
🔹ارزشمند بودن روزنوشتهای کتاب از منظر جامعهشناسانه و روانشناسانه
🔹تحلیل و تبیین روزنوشتها به مثابهٔ «سند» و «مرجع قابل استفاده»
🔹تفاوت قلم و نگاه دو نویسنده از نظر جنسیتی
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢وعدهی نصر خدا بود، به آن وعده رسید...
🔹هزار جاشو در سرم دمام میزنند، هزار مرد بلوچ چوچاپ میکنند، هزار عاشیق ترکمن رقص خنجر... من لالم، سر انگشتهایم صفر کلوین است... آنقدر یخ که عرضه ندارد پلاسمای زیر گلس گوشی را گرم کند بشود:«س» بشود: «ی» بشود:«د». کمرم شکستهمثل همین دال... سنگینم شبیه روضههای گودال...گنگ خواب دیدهام، لالم و هزار بار لعنت میفرستم به ذهن جزیی نگرم: به آن لبادهی معمولا سرمهای ... و پهنای سینهای که انگار هزار به آن دستهای کپل، به آن انگشترها و آن تلفظ دلبرانهی «ر» که نمیشود نوشتش و فقط مهدیهمت میتواند خوب تقلیدش کند و ضعف کند دلمان ...
🔹لعنت به دقتم به آن عینک درآوردن و آن تک «بشکن» معروف... آن گوشهی داخلی چشم، را فشردن و کیفور شدن، میبینید آقا سید؟ لاطائلات میریسم عین چی... ما ایرانیها وقت رفتن بعضیها میگوییم: خداییامرز راحت شد ...راحت هم خرجش میکنیم. ولی شما راحت شدید، خدا گلدانتان را عوض کرد ...خاکتان را عوض کرد، حالا یک شب آن انگشتهای کپل خاک از موهای گوریدهی دخترکی در غزه میگیرد و در ادلب بند یک لنگه کفش دهسالگی سمیر را ببندد و برای آن پای روی مین جاماندهاش آه بکشی... شما آن طرف دستتان بازتر است... بیدربان و حاجب و محافظ میشود با شما چای نوشید و گپ زد و شعرخواند..
🔹ما هنوز ساکنان غارهای تاریک و مرطوبیم... و این صفحات گوشهای از دیوار همان غار... بعدها نوادگانمان این خطخطی ها را میدهند به هوش مصنوعی و او ترجمه خواهد کرد: مردی بوده چهل و چندساله، در سوگ مردی شصت و سهساله، چندمین مرد شصت و سهساله ... اسم مرد: سیدهسننسرولاح !!! بوده و بزرگ بوده و عمیق بوده هرو بوده قهرمان بوده بطل بوده استرانگمن بوده عزیز بوده عزیز بوده و «ر» ش میزده در سرزمینی به نام لوبنان!!
🔹خرابیم سید این پریشانگوییها را ببخش...
برای اسماعیل نوشته بودم:
قبل آن نام مبارک بنویسید : شهید...
مصرع دومش مانده بود و حالا باید بگویم:
وعدهی نصر خدا بود، به آن وعده رسید...
پلک که روی هم میگذارم پشت پلکهایم نشستهاید و لبخند میزنید و زمزمه میکنید:
تا خدا هست و بال پروازی
بامهای یخی خداحافظ...
آسمان نوشجانتان...
ما زمینیها را
🟢پ.ن: متن بالا یادداشت حامد عسکریست در رثای سیدحسن نصرالله، منتشرشده در صفحه شخصی اینستاگرام ایشان
#بدون_مرز
#حامد_عسکری
#سید_حسن_نصرالله
#لبنان
#وعده_صادق
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
26.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢این کتاب یک تفسیر معاصر از زندگیست، زندگیای که حتی در زیر موشک و بمب و خونریزیهای فراوان ادامه پیدا میکند
🔹معرفی کتاب «لهجههای غزهای» توسط محمدعلی حامد رضوی، کارشناس کتاب
🔘برنامه صبحانه ایرانی، شبکه دو
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#کتاب_لهجه_های_غزه_ای
#غزه
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
18.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢حزبالله اینگونه توانست از کاتیوشا که سلاح ویژهای حساب نمیشد، یک سلاح استراتژیک بسازد!
🔹برشی از روایت رضا ابوالحسنی، پژوهشگر مقاومت، از تاریخچه حزبالله لبنان
🔘برنامه چاووش، شبکه چهار
#بدون_مرز
#سید_حسن_نصرالله
#حزب_الله
#لبنان
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz
💢ماجرای هدایای ارزشمند سیدحسن نصرالله به شهید طهرانیمقدم بعد از جنگ ۳۳ روزه چه بود؟
🔹تابستان سال ۱۳۸۵، شرارهٔ آتش جنگ ارتش غاصب اسرائیل با نیروهای مقاومت حزبالله در لبنان، بازهم دنیا را متوجه زخم خفتهٔ خاورمیانه کرد؛ زخمی که برای بسیاری از مردم دنیا تکراری شده بود. مستکبران دنیا میکوشیدند نامش را عوض کنند و برای دولت غاصب اسرائیل، بهانهٔ بقا فراهم کنند. تلاش مقاومت لبنان برای به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی، بهعنوان امتیازی برای تبادل اسرایشان، بهانهای بزرگ به دست دشمن غاصب داده بود. جنگی از زمین و آسمان و دریا آغاز شد و برای نخستین بار، شمار روزهای جنگ بین ارتش مسلح رژیم اسرائیل با رزمندگان جبههٔ مقاومت حزبالله لبنان از یک هفته و دو هفته فراتر رفت. (جنگ ۳۳ روزهٔ لبنان با رژیم غاصب اسرائیل، از ۲۱ تیر تا ۲۳ مرداد ۱۳۸۵ جریان داشت.) مردم مقاوم و مظلومی که زیر بمب و موشک بودند و رزمندگانی که مؤمنانه در خطوط نبرد میجنگیدند، هیچیک از سرنوشت جنگ مطمئن نبودند، اما با تأسی به سیدشان، میدانستند «مقاومت» قیمتی است که باید برای عزت زندگیشان بپردازند. سید حسن نصرالله با ایمان و اطمینان، همه را به مقاومت میخواند و وعدهٔ الهی را یادآوری میکرد. صدها کیلومتر دورتر، حسن مقدم که از ده سال پیشتر، سلاحی برنده و کارآمد در دستان حزبالله گذاشته بود، ایمان داشت حزبالله لبنان، تواناتر از هر زمان قدرت ایستادگی در نبرد را دارد.
🔹الهام مثل میلیونها زن در سراسر جهان از دیدن تصاویر شهدای بمبارانها و ویرانی خانهها، قلبش به درد میآمد. تنها تفاوت او با دیگران این بود که حدس میزد همسرش از سالهای پیش، به فکر چنین روزهایی بوده و برای فرزندان مقاومت، موشک ساخته است. فکر میکرد حرفی یا حرکتی از همسرش در این ایام میبیند، اما حسن، در سکوت، روی مبل نشسته و پا روی پایش انداخته بود و به اخبار نبرد لبنان در تلویزیون خیره بود؛ آرام و فکور.
«حسن آقا!»
«هوم!»
«حواست کجاست؟!»
حتی بچهها هم حساس شده بودند. زینب و حسین نوجوان بودند و از دیدن تصاویر شهادت مردم بیگناه و ویرانیها در جنوب لبنان ناراحت میشدند و مدام از پدرشان میپرسیدند: «بابا، شما کاری نمیخوایین بکنین؟! بابا! اونجا از کارای شمام هست؟»
«چی؟»
حسن در خانه چنان خونسرد و عادی بود، انگار از چیزی خبر ندارد. برای آرام کردن بچهها، میگفت: «نگران نباشید، بچهها! اسرائیل نمیتونه این جنگو ببره.» هرچه از جنگ میگذشت مقاومت سلاحهای جدیدتری رو میکرد و صحنهٔ جنگ تغییر مییافت.
🔹حاج حسن از آموزش و تجهیزات آنها مطمئن بود، مخصوصاً از ایمانی که برتر از هر سلاحی بود. بارها مواضعشان را دیده و نظراتش را به برادرانش در موشکی حزبالله رسانده بود، اما فکری بزرگتر در ذهنش داشت که همهٔ جانش را تسخیر کرده بود.«دیر یا زود، این جنگ هم پایان خواهد یافت، اما برای جنگ بزرگ و نامتقارن با دشمن اصلی، باید تا نقطهٔ آخر برویم و موشکی بسازیم که حتی اسمش بتواند دشمن اصلی را منکوب کند.» چند ماه بعد، یک شب، حاج حسن بسیار شاد و شنگول به خانه آمد. الهام از حال خوش همسرش فهمید که باید اتفاق جدید و عجیبی افتاده باشد. تا نشست، از کیفش یک قرآن و بستهٔ کوچک درآورد و باز کرد.
«اینها هدیه سید حسن نصرالله است.»
در صفحهٔ اول قرآن، با خط خودشان عباراتی نوشته بودند و یک انگشتر و تسبیح عقیق اصل هم هدیه داده بودند. حاج حسن آن هدایا را که بهعنوان قدردانی از زحماتش در کمک به مقاومت لبنان دریافت کرده بود، خیلی دوست داشت.
🟢متن بالا برشیست از جلد سوم کتاب «مرد ابدی»؛ روایتی مستند از زندگی سردار شهید طهرانیمقدم
📚کتاب: مرد ابدی
✍نویسنده: معصومه سپهری
🔘ناشر: شهید کاظمی، تسنیم
#بدون_مرز
#معرفی_کتاب
#مرد_ابدی
#لبنان
#حزب_الله
#سید_حسن_نصرالله
#ادبیات_بیداری
🌍با بدون مرز همراه باشید!
@bedun_e_marz