❤️ #دخترپیامبر ـ بخش چهارم
🔹جنگ قدرت
این سه نفر که «سالم مولی ابی حذیفه» و «عبدالرحمن بن عوف» نیز بعد به آنها افزوده شدند، به سرعت جریان سخن را در #سقیفه به دست گرفتند.
🔸در ابتدا #عمر می خواست سخن بگوید که #ابوبکر او را از این کار بازداشت و خود در مدح انصار سخنها گفت و آیاتی که در فضیلت آنها نازل شده بود را قرائت کرد و کلماتی که پیامبر در مورد ایشان گفته بود را یادآور شد. آنگاه در مورد مهاجران سخن گفت که:
🌸اینان اولین کسانی هستند که خداوند را در روی زمین عبادت کرده، به رسولش ایمان آورده اند و آنها وابستگان، خویشاوندان و #عشیره ی پیامبر هستند؛ پس، از همه کس سزاوارتربه تصاحب قدرت بعد از او هستند و
جز ظالمان، کسی با آنها در این مسأله مقابله و منازعه نخواهد کرد.
🔸 اما سخنی که معتبرترین مآخذ نقل کرده و اصلی ترین حرف ابوبکر نیز بود، این است که:
عرب حکومت #غیرقریش را نمی پذیرد. زیرا اینان از بهترین
نسب و بهترین سرزمین برخوردارند.
🔸سپس گفت:
بعد از اولین مهاجرین، هیچ کس در مقام شما انصارنیست. پس ما #امیران خواهیم بود و شما #وزیران.
🔸این آخرین نظرتازه واردان بود. اما این چیزی نبود که خزرج آن را بپسندد و یا قبول کند. لذا بلافاصله «باب بن منذر» از خزرجیان در برابر ایشان برخاست و چنین گفت:
❌ای گروه انصار! زمام قدرت را از دست ندهید؛ زیرا این مردم در سرزمین شمایند و زیر سایه تان زندگی می کنند. لذا هیچ کس نمی تواند بر شما جسارت ورزد و اختلاف نکنید که خواسته ی شما» از بین می رود و کارتان شکسته خواهد شد. اگر اینان آنچه ما می خواهیم نپذیرند، از ما امیری باشد
و از آنان هم امیری.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۳
@beha_togham_alfaraez
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش پنجم
▪️.. سخنان ادامه یافت و اختلاف بالا گرفت. از سوی دیگر می دانیم که #عمر بعدها گفته بود:
آنگاه که اختلاف زیاد شد و من از سرانجام کار ترسیدم،
به #ابوبکر گفتم: دستت را باز کن تا با تو #بیعت کنم. اما قبل از اینکه بتواند دست بیعت با ابوبکر بدهد، «بشیر بن سعد» با عجله خود را به ابوبکر رسانید و با او بیعت کرد. به این ترتیب #اول_بیعت_کننده، رقیب خزرجي سعد بن عباده بود.
➖ حباب به او گفت:
خیلی در قطع رحم کوشش می کنی، آیا به ریاست پسرعموی خود رشک ورزیدی؟
🔸اوسیان نیز از ترس عقب
ماندن به سرعت به #بیعت آمدند.
▪️ مسلّماً همه ی افراد خزرج صغیر، همچنین افراد أوس در بیعت سقیفه نبودند ولی محققان بعدها تعداد بیعت کنندگان را پنج تن از اهل (حل و عقد، دانسته اند. اما آیا دیگرانی نبوده اند یا به حساب نیامده اند؟
🔹 در واقع اطلاعات موجود مشکل دارد. زیرا همه ی جوانب امر آشکار نیست و آن اطلاعاتی که در دست است، به طور دقیق از نظر زمانی روشن نمی باشد. یعنی دقیقاً نمی دانیم فلان سخن چه زمانی گفته شده و فلان عمل چه وقت اتفاق افتاده است؟! در هر صورت طبق اخباری که در دست داریم، در #سقیفه بر اساس رقابتی که بین اوس و خزرج و بین خزرج صغیر و کبیر بود و در اوج یک #هیجان برخاسته از #تعصبات_قبیله ای، بیعت با ابوبکر انجام شده
است...
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۴
@beha_togham_alfaraez
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ششم
🔹فرصت طلبی
🔸... در اوج یک #هیجان برخاسته از #تعصبات قبیله ای، بیعت با #ابوبکر انجام شد. خزرجیان صغیر می دانستند که اگر خزرجیان کبیر به قدرت برسند، آنها برای همیشه از قدرت بی بهره خواهند بود و اوسیان هم می دانستند اگر خزرجیان به حکومت نائل شوند، آنها نیز برای همیشه از قدرت محروم خواهند ماند.
در اینجا بود که بشیر رئیس خزرج صغير با ایراد سخنرانی کوتاه اما پر از کلمات زیبا، با ظاهری کاملاً دینی در تقویت جانب مهاجران
قریشی، #اولین کسی بود که بیعت کرد. بعد از او #عمر، #ابوعبیده و دیگران #بیعت نمودند.
🔸در اینجا اوسیان نیز که در هر صورت خود را بی نصیب می دیدند و از سوی دیگر، ریاست رقیبان خود را نمی توانستند تحمل کنند، در صحبتی خصوصی که از سوي رئیس قبیله
در جمع افراد آن مطرح شد، گفتند:
➖ اگر یک بار ولایت امر به دست خزرجیان بیفتد، برای همیشه بر شما برتری می یابند و هرگز از این امر برای شما
نصیبی قرار نخواهند داد. #برخیزید و با ابوبکر #بیعت کنید.
❌ برخاستند و با او بیعت کردند.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۵
@beha_togham_alfaraez
🌹 #دخترپیامبر ـ بخش هفتم
🔹خلیفه در #سقیفہ
❌ اینجا دیگر سعد، و خزرجیان کبیر شکست خورده بودند و اتفاقی که در ابتدای امر درمیان انصار به وجود آمده بود، شکسته شده بود.
🔸حاضران از هر سو برای #بیعت شتاب کردند. تا آنجا که سعد در خطر زیر دست و پا رفتن قرار گرفت. به این ترتیب #اولین_بیعت با افرادی که تعداد آنها را نمی دانیم، انجام شد.
🔸 گردانندگان سقیفه، #ابوبکر را پیش انداخته و به سوی #مسجد روانه شدند. #عمر در پیش روی این جمعیت جلوی ابوبکر هروله کنان، در حالی که کمربند خود را محکم کرده و دامن به کمر زده بود، میدوید و فریاد برمی آورد:«همه بدانید! مردمان با ابوبکر بیعت کرده اند.»
💢در راه نیز #هرکس را می دیدند، می گرفتند و نزدیک می آوردند تا #دست او را به دست ابوبکر #بکشند و این گونه از او #بیعت بگیرند. سرانجام جمعیت طرف دار این بیعت به همین شکل به مسجد وارد شدند.
🔹 #بیعت ناتمام
🔆هنوز اهل بیت #پیامبر و از کار #غسل و کفن ایشان فارغ نشده بودند که صدای تکبیری که بیعت کنندگان در #مسجد سر داده بودند، به گوششان رسید.
⭕️این #بیعت که به تناوب انجام می شد؛ تا شب ادامه داشت. در حالی که ابوبکر بر #منبررسول خدا را نشسته بود، اما هنوز بسیاری از مردم شهر #مدینه به بیعت نیامده بودند.
#ادامه_دارد....
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۶
@beha_togham_alfaraez
❤️ #دخترپیامبربخش۸
🔹 بیت عام: سیاهی لشکر اسلم
🔸فردای آن روز، یعنی روز سه شنبه، بار دیگر #ابوبکر به مسجد آمد و بر
#منبررسول خدا (ص) نشست.
🔸عمر هم در کنار او ایستاده بود و مردم
را به #بیعت دعوت می کرد. آن روز مسجد مملو از جمعیت بود. مردم حاضر در مسجد به طور عمومی بیعت کردند.
🔶اما به نظر می رسید که مردم #مدینه و اصحاب رسول خدا نبودند که مسجد را پر کرده بودند؛ زیرا مورخان گفته اند یک قبیله ی عربی به نام «اسلم» که در اطراف مدینه زندگی می کردند، برای تهیه ی آذوقه به مدینه آمده بودند. #عمر بعدها چنین گفت:
➖ من با دیدن اسلم به #پیروزی اطمینان پیدا کردم.
🔸 حضور اسلم شهر را شلوغ کرده بود. آنها طبق رسم قبایل صحرانشین همه جا دسته جمعی با هم می رفتند. حال به مدینه آمده بودند و در معابر و کوچه های شهر منزل داشتند.
🔹 مردان این قبیله در آن روز بخش وسیعی از #مسجد را اشغال کرده
بودند و جمعیتی متشکل از #مردم_اصلی_مدینه (مهاجر و انصار) و مردان قبیله: ی اسلم کار بیعت را تمام کردند. وقتی اجتماع مسجد به تمامی با #ابوبکر بیعت کردند، پیروزی #حزب قریشی مسلم شد و دولت بعد از پیامبر و برای همیشه به دست #قریشیان افتاد.
🔸مخالفان حكومت جديد
بر سر راه این دولت جدید چند مشکل بزرگ وجود داشت که در آغاز کار، دوتا از آنها فوریت یافته بود...
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۷
@beha_togham_alfaraez
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش دهم
🔸 #سرانجام_سعد:
🔹 وقتی که جواب سعد و عدم بیعت او به ابوبکر گفته شد، عمر حضور داشت و به #ابوبکر
گفت:
سعد را رها مکن تا با تو بیعت کند.
🔸 اما «بشیر بن سعد» (رقیب خزرجی سعد) به آنها گفت:
«او به لجاجت افتاده و با شما بیعت نمی کند؛ اگرچه جانش را بر سر این کار بگذارد. اما کشتن او به سادگی انجام نخواهد شد. زیرا او وقتی کشته خواهد شد که تمامی خانواده، فرزندان و گروهی از قبیله اش با او کشته شوند. او را رها سازید و به حال خودش واگذار کنید که رها کردنش برای شما زیانی نخواهد داشت. زیرا او در این مخالفت
یک تن بیش نیست.»
🔹 نظر مشورتی بشیر پذیرفته شد. آنها #سعد را به حال خودش رها کردند. سعد در هیچ یک از اجتماعاتشان شرکت نمی کرد. در نماز جمعه و جماعت ایشان حاضر نمی شد. در ادای مناسک حج با آنها همراه نبود. تا پایان #خلافت_ابوبکر وضع به همین منوال گذشت.
🔸در عصر خلافت #عمر، روزی سعد با خلیفه در یکی از کوچه های مدینه برخورد کرد. خلیفه به او گفت:
این تو نبودی که چنین و چنان می گفتی؟!
🔹سعد جواب داد:
آری! من بودم که آن سخنان را می گفتم. به خداوند سوگند که رفیقت را از تو بیشتر دوست می داشتم و از همسایگی
با تو بیزارم!
🔸 عمر گفت:
هر کس از همسایه ای ناخشنود است، محل سکونت خود را عوض می کند.
🔹سعد گفت:
آری! به همسایگی کسی می روم که از تو بهتر باشد.
🔸 به زودی سعد از #مدينه کوچ کرد و راهی دیار #شام شد. آنجا قبایل يمن زندگی میکردند و خویشاوندان سعد بودند.
🔹بلاذری و دیگر مؤرخان نوشته اند که سعد بن عباده با #ابوبکربیعت_نکرد و به شام رفت. عمر کسی را به دنبال او به شام فرستاد و به او گفت:
«سعد را به بیعت دعوت نما و به هر نحو ممکن او را به این کار وادار کن. ولی اگر در زیربار بیعت نرفت، از خدا
#کمک بگیر و او را #بکش!»
🔹 مأمور خلیفه به شام رفت و در «حُوّارين» با سعد ملاقات کرد و او را به بیعت دعوت نمود. سعد همچنان بر مواضع خود پافشاری
مینمود.
فرستاده ی عمر او را تهدید کرد..
🔸سعد جواب داد:
حتی اگر جانم هم در خطر باشد، تن به #بیعت نخواهم داد.
🔹سرانجام هم مأمور #عمراو را در خلوتی یافته و با تیری به عمرش خاتمه داد. این حادثه در سال پانزدهم هجرت (سال سوم خلافت عمر) اتفاق افتاد و عموم مورخان جز چند تن از بازگفتن و افشای آن خودداری کرده اند و اصولاً چیزی در این زمینه نگفته اند.
مسأله ی سعد و مشکل مخالفت او با حکومت قریشیان در ابتدا مسکوت ماند و سرانجام به این شکل حل شد.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۲۹و۳۰
@beha_togham_alfaraez
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ۱۲
🔹 #خانه و #آتش
اما طبری آورده است:
🔸 #عمر بن خطاب به در خانه ی علی السلام آمد. در آن خانه، طلحه و زبیر و مردانی از مهاجران نیز بودند. عمر این چنین تهدید کرد:
به خداوند سوگند یا از خانه بیرون می آیید و #بیعت می کنید، با اینکه خانه را با #اهلش به آتش خواهم کشید.
🔹در «عقد الفريد» کمی توضیح بیشتر است. «ابن عبد ربه ، احمد بن محمد» نقل می کند:
#ابوبکر به #عمربن خطاب مأموریت داد که برود و آنها
(بنی هاشم و چند تن از صحابه) را از خانه ی فاطمه بیرون بیاورد.
➖ به او گفت:
چنانچه زیر بار نرفتند، با آنها مقابله کن.
▪️عمر با آتشی که به همراه آورده بود، به دنبال مأموریت رفت و قصد داشت خانه را آتش بزند. فاطمه (ع) چون این وضع را مشاهده کرد و عمر را به آن شکل در کنار خانه اش دید، فرمود:
«ای فرزند خطّاب! آیا آمده ای خانه ی ما را آتش بزنی؟»
عمر پاسخ داد:
آری! مگر اینکه با امّت همراه شوید و #بیعت کنید.
▫️گوشه ی دیگری از توضیح حادثه در عبارت منسوب به «ابن قتیبه» نقل شده که در جای دیگر نیامده است:
➖ #ابوبکر گروهی را در هنگام #بیعت خویش مشاهده نکرد. آنها همگی نزد على (علیهالسلام) جمع بودند. #عمر را به نزد آنها فرستاد. عمر به کنار آن خانه رفت و آنان را به بیرون آمدن
امر کرد. ولی آنها از خارج شدن امتناع ورزیدند.
#عمر_هیزم_خواست و گفت:
به خدایی که جان عمردردست اوست سوگند یاد میکنم که یا از خانه بیرون می آیید یا خانه را با کسانی که در آنهستند آتش خواهم زد.
به او گفته شد:
در این خانه، #فاطمه است.
عمر جواب داد:
حتی اگر او هم باشد.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص ۳۲ و ۳۳
@beha_togham_alfaraez
❤️ #دخترپیامبر - بخش ۱۳
🔹اعتراف در #وصیت
مصادر تاریخی وحتّی حديثي رسمي عالم اسلام از حادثه ی هجوم به خانه ی حضرت #علی و #زهرا بیش از این سخن نگفته اند. به درستی در تاریخ معلوم نیست بعد از این، چه اتفاقی افتاده است.
البته در مآخذ شیعی از حوادث مربوط به ورود به خانه و آنچه در خانه اتفاق افتاد و حوادث بعد از آن اطلاعات بیشتری در دست است. اما در حوادث دو سال و اندی بعد، یعنی در جریان #آخرروزهای_زندگی_ابوبکر، وصیتی از او در مصادر رسمي عالم اسلام به جا مانده که نشان می دهد جریان #هجوم به خانه، در #کناردرب خانه پایان نپذیرفته است؛ بلکه حوادث به شکلی #اسف_بار ادامه یافته که خلیفه در آخرین روزهای عمرش از آن #اظهارپشیمانی و ندامت می کند.
البته نمی دانیم این اظهار پشیمانی به خاطر شکستی است که دولت خلافت در این عمل تحمل کرده است یا ندامت از رنج هایی است که برای #بیت_نبوت ایجاد شده و یا از صدماتی است که بر دختر پیامبر رفته است.
▪️ #هجوم به خانه
طبری نقل می کند:
عبدالرحمن بن عوف در آخرین روزهای حیات #ابوبکر به نزد او رفته، او را غصه دار می بیند. عبدالرحمن او را دلداری می دهد و از او مدح زیاد می گوید. بعد از آن هم سخنانی
میان آن دو رد و بدل می شود.
▪️سرانجام #ابوبکر می گوید:
من بر چیزی از مسائل دنیا تأسف نمی خورم؛ مگر برسه
چیز که دوست میداشتم آنها را ترک گفته بودم:
❌ اول اینکه: ای کاش من خانه ی #فاطمه را نمی گشودم، ولو
اینکه با یک جنگ از آن خانه روبه رو می شدم...
«ابن عبدربه» در «عقد الفريد» نیز همین عبارت را نقل کرده
است.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص ۳۴
@beha_togham_alfaraez
❤ #دخترپیامبر ـ بخش ۱۴
🔹 یعقوبی وصیت #ابوبکر را آنگونه نقل می کند که به عبدالرحمن
می گوید:
من تأسف بر چیزی از امور دنیا ندارم؛ جز بر سه چیز که
انجام داده ام و ای کاش آنها را انجام نداده بودم؛
1⃣ اول اینکه: ای کاش من عهده دار #حکومت نمیشدم و آن را
به دیگری واگذار می کردم واگر من تنها کمک کار بودم،
بهتر از این بود که امیر باشم.
2⃣ دوم اینکه: ای کاش من خانه ی #فاطمه را تفتیش نمی کردم
و مردان را بدان وارد نمی ساختم ولو اینکه درب آن بسته
شده و عليه من اعلان جنگ می شد.
🔹 مسعودی نیز می نویسد: آنگاه که #ابوبکر به ساعات آخرعمرش رسید، گفت:
من بر هیچ چیز از امور دنيا تأسّف نمی خورم؛ مگر برسه چیز که آن را انجام داده ام و دوست می داشتم که آن را ترک می گفتم. من دوست می داشتم که خانه ی #فاطمه را تفتیش
نمی کردم. بعد هم سخنان بسیار دیگری گفت.
▫️در هر صورت از این اسناد به دست می آید که خانه دختر پیامبر مورد #هجوم واقع شده و مردانی با آتش به کنار در آن خانه آمده و سپس به آن وارد شده اند. تنها مقاومتی که مورخان نقل می کنند، بیرون آمدن زبیر با شمشیر زمین خوردن، سپس از دست دادن شمشیر و دستگیر شدن
او است .
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۳۵
@beha_togham_alfaraez
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ۱۷
▪️ گفتیم که دختر پیامبر پس از مدتی بیماری از دنیا رفت، اما چرا بیمار شد؟!
🔹 مهاجمانی که آتش به همراه داشتند و به خانه ی دختر پیامبر حمله بردند و سرانجام هم با زور به آنجا وارد شدند، با این هدف آمده بودند که حضرت علی (علیهالسلام) و دیگر تحصن کنندگان آن خانه را به بیعت وادار کنند.
🔹 امام و یارانش به هیچ وجه قصد مقابله ی مسلحانه نداشتند. وظیفه ی امام این بود که #بیعت_نکند و این بیعت نکردن اگرچه ظاهراً یک عمل سياسي محض به معنای عدم قبول حکومت وقت و مخالفت با آن بود، اما روح خالص مذهبی داشت. یعنی برای نشان دادن نادرستی و عدم مشروعیت آن دولت بود...
🔹 اجبار برای بیعت
«جوهری» حوادث را به روشنی بیشتری تصویر کرده است. ابوبکر گفت:
ای عمر! خالد بن ولید کجاست؟
عمر جواب داد:
او همین جا است.
ابوبکر گفت:
بروید علی و زبیر را به نزد من بیاورید.
عمرو خالد رفتند. عمر به داخل خانه وارد شد. درون خانه افراد زیادی بودند. از اصحاب، مقداد بود. هاشمیان نیزهمه حضور داشتند. اول زبیر را گرفت و با زور به بیرون خانه هل داد و به خالد و مردانی که ابوبکر به کمک ایشان
به کمک ایشان فرستاده بود سپرد. بعد به علی گفت:
برخیز و به #بیعت برو.
#على اعتنایی نکرد.
عمر دست او را گرفت؛ باز به او گفت:
➖بایست! [باید به مسجد بروی و بیعت کنی]
این بار نیز علی از برخاستن و حرکت خودداری ورزید. #عمر اینجا، #علی را به بغل گرفت و همچون زبیربا زور و فشار به دم در آورد و در آنجا به خالد و همراهان او واگذار کرد. آن گاه با کمک مردانی که در بیرون خانه جمع شده بودند، آن دو را به اجبار به مسجد بردند.
🔹 مردم معمولی شهر در کوچه ها جمع شده بودند و شاهد و ناظر این حوادث بودند؛ و تنها فاطمه (سلاماللهعلیها) آنگاه که این وضع را مشاهده کرد، به کنار در خانه آمد و فریاد برآورد:
ای ابوبکر! چه زود به #اهل_بیت_پیامبر هجوم آوردید؛ به خداوند قسم تا وقتی زنده ام با عمر سخن نخواهم گفت.
🔹عدم بیعت
جوهری در نقل دیگر از «عمر بن شُبه» می آورد:
عمر در حالی که یقه ی لباس #علی و #زبیر را گرفته بود، آن دو را با فشار شدید از خانه بیرون آورد و به نزد #ابوبکر برای
#بیعت برد.
در روایت دیگری از او نقل می کند:
#عمر با جمعی که در میان آنها اُسید بن حُضیر و سلمة بن سلامة بن قریش نیز بودند، با زور به خانه وارد شدند. فاطمه فریاد کرد و آنها را به خداوند سوگند داد. سپس عمر آن دو[حضرت علی و زبیر] را از خانه خارج ساخت و با زور به مسجد برد که بیعت کنند.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۳۶ و ۳۷
@beha_togham_alfaraez
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ۱۹
🔹 تهدید به #مرگ
در اینجا لازم، می بینیم که نقلی را از «تاریخ الخلفاء» منسوب به
«ابن قتيبة» اضافه کنیم. او می نویسد:
اینکه امام را به بیعت #اجبار کردند، حضرت فرمود: اگر این کار را نکنم، چه خواهید کرد؟
در جواب گفتند:
قسم به آن خدایی که جز او خدایی نیست، گردنت را
می زنیم.
امام علیه السلام فرمود:
آن وقت گردن کسی را زده اید که بنده ی خدا و برادر
رسول خدا است.
#عمر گفت:
بنده ی خدا بودن، آری؛ اما برادر رسول خدا، نه!
در این میان، #ابوبكر ساکت بود و سخنی نمی گفت. #عمر به او رو کرد و گفت:
چرا در مورد او دستوری نمی دهی؟
ابوبکر گفت:
مادامی که #فاطمه در کنار اوست، او را به کاری اکراه نخواهم کرد.
در اینجا امام اسلام که از دست آنها رهایی یافته بود، به #قبرپیامبر پناه برد و در حالی که اشک از دیدگان مبارکش جاری بود، با صدای بلند می گفت:
«ابن أم إن القوم استضعفوني و كادوا يقتلونني»
ای فرزند مادرم! این جماعت مرا ضعیف و بی یار و معین پنداشتند؛ و برمن غلبه کردند و مرا تنها گذاشتند؛ و نزدیک بود که مرا بکشند!
🔹بعد از بررسی کوتاه جریان #سقیفه، بررسی مسأله مهم دیگری از مسائل آن روز، بلکه هر روز اسلام لازم به نظر می آید و آن، جایگاه امیرالمؤمنین علی (ع) درجامعه اسلامی آن روزگار است.
اسناد نشان میدهد که این جایگاه در ذهنیت و فرهنگ دینی مردم آن روز جایگاهی بی مانند بوده است و مردم به طور عموم ایشان را برای احراز منصب #حکومت_بعدازپیامبر، شخصیتی بی همتا می شناخته اند و هیچ کس جز اندکی، شخص دیگری را برای احراز آن #مقام لایق و هم شأن ایشان نمی دانست.
اولین بار این حرف از زبان انصار در #سقیفه به گوش رسید؛ آن هنگام که مهاجران قریشی وانصار در سقیفه ی بنی ساعده بر سر تصاحب قدرت به احتجاج و جدل مشغول بودند، تاریخ می گوید:
«فضل بن عباس» که او سخنگوی قریش بود، سخنی گفت:
ای گروه قریشیان! راستی خلافت با سیاه کاری و فریب برای شما اثبات نمی شود؛ در حالی که ما اهلیت و لیاقت برای خلافت داریم به شما؛ و #علی از همه ی شما برای این کار سزاوارتر است.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص ۴۰
@beha_togham_alfaraez
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ۲۱
🔹 #بیعت امام
بر اساس اسناد موجود، عثمان به محضر امام رسید و حوادث پیش آمده را عرضه داشت و گفت:
تا شما بیعت نکنید، هیچ کس به مقابله با دشمن نخواهد
رفت.
🔹 بلاذری می نویسد:
چون عرب از دین بازگشتند و مرتد شدند، عثمان نزد علی رفت و گفت:
➖ پسر عمو! تا تو بیعت نکنی، هیچکس به نبرد با این دشمن تن در نمی دهد و همچنان اصرار می ورزید تا اینکه او را
به نزد ابوبکر آورد.
در این مجلــس #علی(ع) با #ابوبکر بیعت کرد و مسلمانان خرسند، برای جنگ همت گماشتند و لشکریان دسته دسته عازم
گشتند.
🔹 #امام خود اینکونه توضیح می دهد:
«آنگاه که #پیامبر به سوی #خدا رفت مسلمانان پس از او در کار حکومت با یکدیگر به اختلاف و نزاع برخاستند. سوگند به خدا، نه در قلبم راه می یافت و نه در خاطرم می آمد که عرب، خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بستاند و به دیگری منتقل سازد؛ یا مرا پس از پیامبر از عهده دار شدن حکومت باز دارد. اما در آن روزگاران تنها چیزی که مرا نگران کرد، شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که با او #بیعت کردند. من دست بازکشیدم و از بیعت #خودداری کردم، تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته، می خواهند دین محمد را نابود سازند. ترسیدم که اگر اسلام
و طرفدارانش را یاری نکنم، رخنه ای در آن ایجاد شود،
یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت برشما است. که این کالای چند روزه ی دنیا است و به زودی ایام آن می گذرد؛ چنانکه سراب ناپدید شود و یا چنان پاره های ابرکه زود پراکنده می گردد.
پس در میان آن آشوب و غوغا به پا خاستم تا آنکه باطل
از میان رفت و دین استقرار یافته، آرام گرفت.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان
@beha_togham_alfaraez
❤ #دخترپیامبر ـ بخش ۲۲
🔺مدینه ی آن روز قبل از بیعت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) تنها نام پایتخت جهان اسلام را داشت و #ابوبکر از مقام خلافت (به معنای حکومت بر جهان اسلام)، تنها #نماز جماعت مسجدالنبی و #امامت نماز جمعه ی آن شهر را به عهده داشت. زیرا مردم، حکومت او را آن طور که باید، پذیرا نشده بودند؛ لذا هیچ کس در تحت فرمان فرماندهان جنگی آن دولت به جنگ نمی رفت.
🔺در خارج از مدینه، دشمنان بزرگ با لشکرهای انبوه در انتظار حمله به شهر و نابود ساختن همه چیز بودند. قبایل فراوانی با اینکه به اسلام وفادار مانده بودند، اما حکومت مرکزی را قبول نداشتند. مردم، دیگر زکات مالشان را که تا دیروز به مدینه می آوردند و پرداخت می کردند، به دولت ابوبکر نمی دادند.
🔺خلاصه
اینکه با توجه به اسناد کهن، کسانی با تکیه بر قریشی بودن، توانستند قدرت و حکومت بعد از پیامبر را به چنگ بیاورند، به هرشکل ممکن، حتی با زور و عنف، رأس خاندان #نبوی یعنی امام عل، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را به نزد
#خلیفه بردند تا از او #بیعت بگیرند.
🔺اما تمام این کوششها ناکام ماند و امام که نباید بیعت می کرد، بیعت نکرده به خانه بازگشت. اما علت #شکست اصحاب حکومت چه بود؟ و چرا آنها نتوانستند به هدف خودشان که #وادار کردن امیرالمؤمنین علی به بیعت بود، برسند؟ اینجا نیز با یک حلقه ی
دیگر از تاریخ روبه رو هستیم. در برابر صاحبان قدرت که و به هدف خود از هیچ چیز ابا نداشتند، پس چطور شد؟
و چه کسی مانع شد؟ که هم بیعت به سرانجام نرسید
و هم امام علی (علیهالسلام) به سلامت به خانه بازگشت.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص۵۳-۵۴
@beha_togham_alfaraez
#دخترپیامبر ـ بخش ۲۴
❤️
🔹اموال #بیت نبوت
شکست خوردن در #هجوم به بیت نبوت، دولت را از انجام نقشه ها و اهداف ظاهراً از پیش تعیین شده اش باز نداشت؛ بلکه چند روز بیشتر از رحلت نبی اکرم نگذشته بود که هجومِ دوباره ی مأموران دولت با #مصادره ی اموال خاندان نبوت ادامه یافت.
اگر مقدار آنچه خاندان نبوت از قبل به عنوان #ملک در دست داشت و آنچه بعداً به صورت #ارث پیامبر نصیب آنها می شد و همچنین #موقوفاتی که تولیت آن به ایشان واگذار شده بود را بدانیم، بزرگی و خطر این هجوم روشن تر خواهد شد.
🔹 سوال:
آیا واقعاً دولت خلفا با کمبود بودجه روبه رو بود و برای
تحرکات جنگی دفاعیِ آینده اش نیاز به این اموال داشت؟
🔸پاسخ:
خیر؛ نظر حکومت این بود که خاندان نبوت #تھی دست باشند تا در #مقابله ای که با دولت جدید خواهند داشت، کاری از پیش نبرند؛ یا اینکه فکر می کردند اگر پولی این چنین در خانه ی نبوت باشد، آنها آن را بین مردم تقسیم نموده، به دست فقرا خواهند رساند و این کار
مردم را به دور ایشان جمع خواهد کرد و حذف آن
ها دیگر ممکن نخواهد بود.
در اینجا آوردن نکته ای ضروری است و آن، اینکه
❌ متأسفانه تمام #مورخان و #فقیهان و #مفسران و حتی #اهل لغت همه ی آنچه را که روزی #مِلک پیامبر بوده است زمان #حیات به دخترشان #بخشیده شده بود و نیز تمام آنچه به عنوان #ارث از آن حضرت باقی مانده بود را #«صدقه» نام نهاده اند.
✓ ما به هرکتاب تاریخی، تفسیر و متن فقهی که مراجعه کنیم و یا به هرکتاب لغت که نگاهی می اندازیم، چیزی جز عنوان «صدقه» مشاهده نخواهیم کرد. این نام گذاری جز روایتی که #ابوبکر در روزهای اولیه ی حکومت خود نقل کرده بود، هیچ #سنددیگری #ندارد. او گفته بود که خود از رسول خدا شنیده است که:
همه ی آنچه از ما پیامبران باقی می ماند، صدقه است!
بنابراین، همه ی کسانی که به نوعی در زمینه ی اموال پیامبراکرم سخن گفته اند، از آنها با عنوان صدقه نام برده اند و لذا ریشه ی این نام گذاری نبایستی از چشم محققان پوشیده بماند و آن را نامی تاریخی و مسلم بدانند...
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان
@beha_togham_alfaraez
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ۲۵
🔹 بررسی #اموال پیامبر
در سال سوم هجرت یک ثروتمند یهودی که تازه مسلمان شده بود، در جنگ احد شرکت کرد و به شهادت رسید. وی قبل از شهادتش همه ی اموال خود را برای پیامبر وصیت کرد. آنچه این یهودي تازه مسلمان داشت، #هفت_باغ بود که همه ی آنها طبق این وصیت به شخص پیامبر منتقل گشت.
🔹 به گفته ی مورخان، سرانجام پیامبر این باغات را در سال هفتم هجری فرمود. اما نمیدانیم که آیا خبر این وقف صحیح است یانه ؟ آیا این باغات بعد از پیامبر توسط دولت خلفا #مصادره شد و یا به عنوان ارث، به وارثان ایشان رسید و آنها آن را #وقف کردند؟
🔹 پیامبر به مدینه که هجرت فرمود، مردم آن شهر تمام #زمین هایی را که به علت عدم دسترسی به آب قابل کشت و زرع نبود، در اختیار آن حضرت قرار دادند. این زمینها نیز بخشی از املاک پیامبر محسوب می شد که مصادره شد.
🔹 طایفه«بنی نضیر» به دلیل توطئه های گوناگون ناچار به ترک مدینه و واگذاشتن سرزمینشان شدند و زمین ها و باغات مزبور به فرمان الهی در قرآن، #ملک_خاص رسول خدا شد؛ ایشان پاره ای از این زمینها را به عنوان ملک به کسانی از اصحاب خویش بخشیدند و بقیه همچنان در دست پیامبر بود تا اینکه ایشان رحلت فرمود.
🔹قلعه های «خیبر» هفت یا هشت قلعه ی نیرومند جنگی بود. تعدادی از قلعه ها با #صلح به دست آمد تعدادی با #جنگیدن؛ و البته به همت و شجاعت امیرالمؤمنین فتح شد.
بنابراین همه ی آنچه با صلح به دست آمده بود، طبق دستور قرآن به تمامی ملک و خالصه ی آن حضرت گردید و یک پنجم آنچه به جنگ فتح شده بود، طبق دستور دیگر قرآن در اختیار پیامبر قرار گرفت.
#قلعه های وطيح وسلالم چون با صلح به دست آمده بودند، ملک و خالصه ی پیامبر شد. این اموال مانند سایر اموال ارزشمند باقی مانده از پیامبر با #مصادره از دست خاندان ایشان خارج شد.
🔹«وادی القری» سرزمین آبادی بود که آب فراوانی داشت. ثلث این سرزمین در اختیار قبیله ای عربی به نام «بنوعذره» و باقیمانده ی آن، ملک یهودیان بود.
پیامبراکرم، یهودیان را به اسلام دعوت کرد و چون نپذیرفتند، با ایشان قرارداد عدم تعرض امضا فرمود و بر نصف زمین هایشان صلح کرد. بنابراین #ثلث وادی القری خالصه ی رسول خداوند بود.
🔹فتح خيبر، یهودیان «#فدک» را بیمناک ساخت. واسطه ای به محضر رسول خدا، فرستادند و پیشنهاد صلح دادند. پس این سرزمین هم باصلح فتح شده بود و فیء و خالصه ی رسول خدا به حساب می آمد؛ و چنان که می دانیم، این سرزمین آبادان را پیامبر چند سال قبل از رحلت به دخترشان #بخشیده بودند؛ ولی قبل از اینکه حتی ده روز از رحلت ایشان بگذرد، به دست مأموران دولت تصرف گشت.
🔹تفصیل این حوادث بسیار بیشتر از آن است که گفته شد. در هرصورت، دولت حاکم اگر در آن روزها نمی توانست با مخالفان بیرونی خود مقابله کند، اما برای مصادره ی اموال باقی مانده از پیامبر و اموال خاندان نبوت توانایی داشت و حتی اندکی در اعمال توانایی خود درنگ نکرد!.
🔹اسناد ما در زمینه ی چگونگی #مصادره ی اموال خاندان نبوت و بسیار اندک است. در یک گزارش می خوانیم:
عمر می گوید:
آنگاه که پیامبراین جهان را ترک گفت، من و#ابوبکر به نزد #علی رفتیم و به او گفتیم در مورد آنچه پیامبر به جای
گذارده است، چه میگویی؟
او (على علیه السلام) گفت:
➖ ما از همه کس به رسول خدا نزدیک تر هستیم [طبق قانون همه ی آنها به ما می رسد]
من گفتم:
-- در مورد آنچه از ماترک ایشان در خیبر به جای مانده است چه میگویی؟
➖ آنچه در خیبر است هم، مال ماست !
-- آنچه در فدک باقی مانده است چه؟
➖ آن هم مال ماست .
من گفتم:
-- به اینها که می گویید نخواهید رسید مگر اینکه از روی
#جنازه های ما عبور کنید.
🔹 این گزارش معتبر بخشی از اهدافی که دولت خلفا در دست اجرا داشت را نشان می دهد. اما درباره ی اینکه آنها چگونه و به چه شکل به طرح خود عمل کردند و به اهداف خود رسیدند، چندان چیزی نمیدانیم؛ ولی هنگامی که به عکس العمل خاندان نبوت و در مقابل اعمال #خلفا نگاه می کنیم، با اینکه باز هم در این مورد به طور جدی با کمبود اطلاعات رو به رو هستیم، متوجه می شویم که مجموعه ی اموال باقی مانده از پیامبر و حتی آنهایی که در زمان
حیات خودشان به دخترشان بخشیده بودند، همه بلافاصله بعد از وفات ایشان به دست دولت خلفا مصادره شده اند.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، خلاصه صفحات ۵۸تا۶۲
@beha_togham_alfaraez
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ۲۸
🌹حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) در مسجد اصلا سخن از #فدک نگفت؛ بلکه به عنوان تنها #وارث باقی مانده از پیامبر، همه ی اموال و املاک پدرش را طبق #قانون_ارث_قرآن ادعا کرد. آنچه در آن روز در سخنرانی بلند و کوبنده ی ایشان آمده بود، راه را از همه سو بر دولت حاکم می بست و چنان که اشاره شد، خليفه ناگزیر بود بازهم در حدّ مقدور، نرمش نشان بدهد و حتّی #گریه کند!
🔹یعقوبی می گوید: #فاطمه، دختر پیامبر نزد #ابوبکر آمد و #میراث پدرش را از او خواستار گردید. اما خلیفه به او گفت که پیامبر خداوند فرموده:
«انّا معاشر الانبياء لا نورث، ما تركنا صدقة»؛ ما گروه پیامبران میراث نمی دهیم.آنچه به جای می گذاریم، صدقهاست.
🌸پس حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) گفت:
«أ في الله أن ترث اباک ولا ارث ابي. اما قال رسول الله المرء يحفظ في ولده»؛ آیا حکم خداست که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم #میراث نبرم؟ آیا پیامبر خدا نگفته
است: حق و حرمت مرد دربارهی فرزندانش رعایت می شود؟
پس ابوبکر گریست.
🔹ما همه ی ابعاد و جوانب آنچه که #دخترپیامبر انجام داد را نمی توانیم به روشنی از تاریخ به دست بیاوریم.
🔰بازار مکاره ای از #دروغ و #جعل در #تاریخاسلام به وجود آمده که حیرت آور است. اما خوشبختانه اسنادی در دست است که جای هیچگونه تردیدی ندارد، ازجمله عایشه طبق نقل بخاری و مسلم می گوید:
🌹فاطمه دختر پیامبر کسی را فرستاد و میراث خودش را از ابوبکر طلب کرد؛ یعنی خالصه ی پیامبر در مدينه شامل اموال
بنی نضیر، سپس «فدک» و باقیمانده ای از خمس «خیبر»...
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص ۶۶-۶۷
@beha_togham_alfaraez
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ۲۸
🌹حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) در مسجد اصلا سخن از فدک نگفت؛ بلکه به عنوان تنها #وارث باقی مانده از پیامبر، همه ی اموال و املاک پدرش را طبق #قانون_ارث_قرآن ادعا کرد.
👌 آنچه در آن روز در سخنرانی بلند و کوبنده ی ایشان آمده بود، راه را از همه سو بر دولت حاکم می بست و چنان که اشاره شد، خليفه ناگزیر بود بازهم در حدّ مقدور، نرمش نشان بدهد و حتّی #گریه کند!
🔸یعقوبی می گوید: #فاطمه، دختر پیامبر نزد #ابوبکر آمد و #میراث پدرش را از او خواستار گردید. اما خلیفه به او گفت که پیامبر خداوند فرموده:
«انّا معاشر الانبياء لا نورث، ما تركنا صدقة»؛ ما گروه پیامبران میراث نمی دهیم. آنچه به جای می گذاریم،صدقهاست.
👈 پس حضرت #زهرا(سلاماللهعلیها) گفت:
«أ في الله أن ترث اباک ولا ارث ابي. اما قال رسول الله المرء يحفظ في ولده»؛
❓ آیا حکم خداست که تو از پدرت #ارث ببری و من از پدرم میراث نبرم؟ آیا پیامبر خدا نگفته
است: حق و حرمت مرد درباره ی فرزندانش رعایت می شود؟
💥 پس #ابوبکر گریست.
🔹ما همه ی ابعاد و جوانب آنچه که #دخترپیامبر انجام داد را نمی توانیم به روشنی از تاریخ به دست بیاوریم.
💥 بازار مکاره ای از #دروغ و جعل در تاریخ اسلام به وجود آمده که حیرت آور است.
☀️اما خوشبختانه اسنادی در دست است که جای هیچگونه تردیدی ندارد، ازجمله عایشه طبق نقل بخاری و مسلم می گوید:
#فاطمه دختر پیامبر کسی را فرستاد و میراث خودش را از ابوبکر طلب کرد؛ یعنی خالصه ی پیامبر در مدينه شامل اموال
بنی نضیر، سپس «فدک» و باقیمانده ای از خمس «خیبر»...
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان، ص ۶۶-۶۷
@beha_togham_alfaraez
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ #دخترپیامبر ـ بخش ۳۱
▪️پس از شدت یافتن بیماری، زنان مسلمان مدینه، به #عیادت ایشان رفته و احوال دختر پیامبر را پرسیدند.
🌹حضرت صدیقه به جای احوال پرسی، از دردها و رنج های خود
سخن گفت. در
واقع ایشان علت بیماری خود را بازگو کرد و فرمود:
به خدا سوگند! دنیای شما را دوست نمی دارم و از مردان شما #بیزارم.
آنها را آزمودم و از آنچه کردند، رضایت ندارم.
وای بر آنها!
❓چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار گیرد و خلافت بر پایه ی نبوت استوار بماند؟ یعنی همان جا که
محل فرود جبرئیل امین بود.
❌عیادت #خلفا
🔸روزها میگذشت و بیماری #دخترپیامبر شدت بیشتری می گرفت.
گردانندگان امور، دیگر تعلل را به مصلحت ندیدند.
شاید به این خاطر که برای مردم این همه بی اعتنایی قابل توجیه نبود.
به نقل ابن قتیبه، #عمر پیشنهاد ملاقات و عیادت دختر پیامبر را به #ابوبکر
می دهد و می گوید:
ما فاطمه را نسبت به خودمان خشمناک کرده ایم. بیا با هم به عیادت او برویم. شاید بتوانیم وی را از خودمان
راضی کنیم؟!
❌ بعد باهم به منزل #دخترپیامبر می روند و از ایشان اجازه ورود می خواهند که جواب رد می شنوند...
به نقل صدوق نه یک بار بلکه بارها برای عیادت می آیند، اما راه نمی
یابند!
نپذیرفتن #ملاقات حاکمان به ویژه وقتی که بارها اتفاق بیفتد، به طور قطع در جامعه انعکاس می یابد و آثاری نامطلوب به بار می آورد و این، همان چیزی بود که دختر پیامبر می خواست.
این خود یک مرحله ی دیگر از مراحل مقابله و #مبارزه ی دختر پیامبر با #صاحبان_قدرت در آن روز بود.
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان ص ۷۳-۷۴
@beha_togham_alfaraez
💝 #دخترپیامبر ـ بخش ۳۵
🔹 آخرین حلقه ی #مبارزه ی دختر پیامبر علیه وضع موجود، وصیت ایشان بود. وصیت به صور مختلف و در مواقع مختلفی از زبان وقلم ایشان صدور یافته و #اصلی ترین نکته ی آن #مقابله با دولت
خلفا است.
🔹فرق این مبارزه با سایر مبارزات ایشان، این بود که آثار آن برای #همیشه می ماند و لکه ی #ننگی بر پیشانی تاریخ آن روزگار به جای می نهاد.
🔹اولین نصّ تاریخی که از آن دوران به جای مانده است و در آن وصیتی از دختر پیامبر وجود دارد، واقعه ای است که امیرالمؤمنین، خود، بی واسطه دیده، شنیده و نقل کرده اند.
❌نکته ی اصلی این وصیت، #مخفی داشتن #تشییع و مراسم #خاکسپاری ایشان است و این نکته ای است که در تمام یا اغلب اسنادی که به شکلی وصیت ایشان را در بر دارد، تکرار می شود.
دختر پیامبر به امیرالمؤمنین می فرماید:
🌹
پسرعمو! من از مرگ نزدیک خود خبر یافته ام و می دانم که هر ساعت ممکن است به پدرم ملحق شوم. لذا میخواهم هرچه در دل دارم، برایت بازگویم و وصیت کنم.
🌹 امیرالمؤمنین فرمود:
هرچه می خواهی، وصیت کن. بعد در کنار سر دختر پیامبر می نشیند و امر می کند تا دیگران از اتاق خارج شوند.
🌹دختر پیامبر می گوید:
پسرعمو! مرا در طول زندگی دروغگو و خائن نیافته ای و در
این مدت هرگز با تو مخالفت نکرده ام! ... سپس سخنانی در مورد ازدواج امیرالمؤمنین بعد از خودش، تشییع خود و تابوتی که برای آن تهیه شده است، فرمود. آن گاه اظهار داشت:
➖ من به تو #وصیت میکنم تا هیچ یک از کسانی که به من ستم کردند و حق مرا گرفتند، در مراسم #تشییع جنازه ی من حضور نداشته باشند. آنها #دشمنان من و دشمنان رسول خدایند. مبادا هیچ یک از آنها و پیروانشان در نماز بر بدن من شرکت کنند! سپس فرمود: مرا در #شب آنگاه که مردمان به خواب
رفته اند، به خاک بسپار.
🔹بخاری، امام محدّثان مکتب خلافت، نقل میکند:
#ابوبکر نپذیرفت که چیزی از میراث پیامبر را به #فاطمه بدهد. به این جهت فاطمه برابوبکر غضب کرد به قهر روی گرداند و با او دیگر سخن نگفت تا آن هنگام که وفات یافت. آنگاه که رحلت کرد، #علی بر او نماز خواند و شب هنگام او را دفن کرد و #ابوبکر را به هیچ وجه از این حادثه خبردار نساخت...
#ادامه_دارد
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان
@beha_togham_alfaraez
❤ #دخترپیامبر ـ بخش ۳۷
▪️مآخذ معتبر آورده اند:
مسلمانان آن روز صبح به #بقیع آمدند و در آن چهل صورت قبر مشاهده کردند.
این مسأله بر آنها گران آمد و یکدیگر را ملامت کردند.
➖ با هم می گفتند:
پیامبر تنها یک دختر از خود باقی گذاشت؛ او از دنیا رفت و به خاک سپرده شد و شما نه در مرگ، نه درنماز ونهدر دفنش حاضر بودید؛ حتی قبر او را (هم) نمی شناسید.
▪️ والیان امور گفتند:
از زنان مسلمان کسانی را بیاورید که این قبرها را بشکافند تا ما دختر پیامبر را پیدا کنیم، بر او نماز بخوانیم و #قبرش را زیارت کنیم.
▪️خبر این حادثه به #امیرالمؤمنین رسید. او غضب آلود از خانه بیرون آمد. چشم هایش از شدت خشم سرخ شده، رگ های گردن برخاسته بود و لباس زردی که در حوادث سخت و جنگ ها می پوشید، در برداشت.
▫️کسانی که این وضع را دیده بودند، خود را به بقیع رسانیده، به مردم خطری را که ممکن بود پیش بیاید هشدار دادند:
على قسم خورده است اگرسنگی از این قبرها جابه جا
شود، شمشیر بر گردن آمران خواهم نهاد.
▪️امام به بقیع آمد.
▫️#عمر و اصحابش به نزد او رفتند و گفتند:
تو را چه میشود؟ به خداوند سوگند، ما #قبر دختر پیامبر را
نبش خواهیم کرد و بر او نماز خواهیم خواند. اینجا هم برخوردهای سخت پیش آمده است.
▪️امیــرالمؤمنین فرمود:
اما #حق خودم را رها کردم؛ زیرا می ترسیدم مردم از اسلام بازگردند. ولی قبر #فاطمه؛ قسم به آن کس که جانم در دست اوست، اگرتو و یارانت به چیزی دست ببرید، زمین را از
#خون شما سیراب خواهم کرد.
▪️ وقتی خطر به این اندازه بالا گرفت، #ابوبکر مجبور شد پا در میانی کند و این جسارت را که می رفت برای آنها شری بزرگ به پا کند، پایان دهد.
آنها دست برداشتند و رفتند. سپس مردم هم پراکنده شدند.
📚دختر پیامبر، استاد محمدعلی جاودان
@beha_togham_alfaraez