#پیام_مخاطبین
الحمدلله از سال ۱۴۰۰ بخشنامه ای کشوری به تصویب رسیده مبنی بر استفاده از مرخصی زایمان در زمان بارداری که خانوم های کارمند مشمول این قانون هستن
بسته به صلاح دید و نظر پزشک و کمسیون حتی امکان اینکه ۹ ماه مرخصی زایمان رو در زمان بارداری استفاده کرد وجود داره.
همین ابتدا باید بگم که متاسفانه بعضی از مسئولین و نهاد ها در این زمینه مخالفت میکنند اما به هیچ عنوان به راحتی از این حق قانونی نگذرید و جهت اِعمال قانون پافشاری کنید.
بنده کارمند آموزش و پرورش هستم و از این قانون استفاده کردم. هر چند که با وجود اینکه متن بخشنامه تمام و کمال همراه با تبصره و ضمیمه ها در سامانه بارگزاری شده بود، باز مسئولین مربوطه کم لطفی و مخالفت هایی داشتند اما با پیگیری های زیاااااد، مسئله حل شد و با این پروسه طولانی و سخت الحمدلله مسیر برای سایر همکارانم هموار شد و خیلی راحت تر از این امتیاز استفاده کردند.
زایمان بنده بهمن ماه بود از طرفی بخاطر مسائل و شرایط بارداری از ابتدای مهر همون سال رو مرخصی استعلاجی استفاده کردم اما خب اون تاریخ شرایط و اوضاع مملکت به صورتی بهم ریخته شده بود و تعطیلی مراکز دولتی در بعضی شهر ها مزید برعلت و این وسط تاریخ برگزاری کمسیون پزشکی جهت تصمیمگیری در مورد مرخصی استعلاجی عقب میفتاد و بنده توان تحمل استرس و رفت و آمد بین محل کمسیون و محل کار و نامه گرفتن و نامه بردن رو نداشتم و این بود که تصمیم گرفتم از مرخصی زایمانم زودتر استفاده کنم.
تا هم استرس این مورد رو از خودم و جنینم دور کنم و هم استرس زمان اتمام مرخصی و محل خدمت جدید چون طبق روال طبیعی اوایل آبان مرخصی زایمانم تمام میشد و اون زمان، زمان مناسبی واسه پست بندی جدید نبود و بنده بالاجبار محکوم میشدم به ماندن در محل خدمت قبلی( شهر اطراف محل زندگیم) اما با استفاده ی زودتر از مرخصی زایمان شرایط انتقالی هم فراهم شد(طبق قانون و طبق تجربه ی قبلی که داشتم در زمان بارداری و یا مرخصی زایمان عملا انتقال و جابه جایی نیرو صورت نمیگیره )
این بود که هم ماه های آخر بارداری رو در مرخصی به سر بردم، هم شرایط انتقالی فراهم شد. هم از ابتدای مهرماه به محل کارم برگشتم.
معلمین بزرگوار میدونند که شروع و یا پایان مرخصی زایمان اگر با شروع سال تحصیلی هماهنگ و یکی نباشه عملا پست جدید طبق خواسته ی قلبی نخواهد بود و مواردی مثل دروس غیر تخصصی و یا در خدمت دفتر و یا ساعت های پراکنده در پیش هست.
#بارداری
#مرخصی_زایمان
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
من توی خانواده ی شلوغی بزرگ شدم.بالطبع رابطه با خواهرام زیاد بود و موارد قهر هم پیدا میشد. یادمه خواهرای بزرگتر همیشه تو دعوا بحث و جنجال و کتک کاری داشتند اما ما آخری ها بین خودمون یه قانون نانوشته داشتیم، وقتی به مشکلی می خوردیم، قهر نمی کردیم فقط کم حرف میشدیم و ابراز محبت و بگو بخندمون کم میشد، اما همون موقع با جدیت تمام هم وظایفمون را انجام میدادیم هم از دیگران وظایفشون را می خواستیم. مثلا اگه قرار بود این آخرهفته من با یکی دیگه از خواهرا لباس ها را بشوییم. کاملا با هم در مورد شستن لباس صحبت می کردیم و... اصلا یجوری بودیم که پدرومادر و اطرافیان متوجه نمیشدن، چون اعتقاد داشتیم بیش از سه روز قهر عبادات انسان قبول نیست.
خلاصه اینجوری سروسنگین بودیم تا یه جایی دیگه یخمون وا می رفت و یا خندمون می گرفت و تمام.
این مدل برای ما جا افتاده بود، بعد ازدواج اجراش راحت بود. به همسرم گفتم قهر ممنوع، البته شوهرم بلد نبود و قهر میکرد و می رفت از خونه بیرون و حتی رفتار من براش عجیب بود، من اصلا قهر نمی کردم مثلا سروسنگین میشدم اما می گفتم پنیر نداریم، یا شب زود بیا بریم خونه ی پدرت یا پدرم و...
اوایل به نفع خودش استفاده می کرد، می گفت دیدی تقصیر من نبود و خودت فهمیدی و... اما کم کم دستش اومد که این مدل منه و قهر ندارم و.... فقط از شور و هیجان و ابراز عشقم کم میشد. بالاخره یجایی هم یا خنده مون می گرفت یا .... چیز عادی میشد، بعد توی یه زمان مناسب که حال هردومون خوب بود منطقی در مورد مشکل صحبت می کردیم.
دوسه سالی طول کشید تا همسرم هم یاد گرفت و دیگه قهر نکرد و مثلاً از خونه بره بیرون و... ولی بعد دو سه سال نتیجه گرفتم و حالا دیگه شوهرم بود که برای شروع ارتباط بعد از دلخوری ها پیش قدم می شد با وجود اینکه گاهی می دونستم واقعا مقصر من بودم.
واقعا خانم ها توی قهر داغون میشند، مردها میرن بیرون و...ذهنشون آزاد میشه ولی خانم نمی تونه ذهنش را آزاد کنه،تازه خدا نکنه مثلا یه جا دعوت داشته باشند و...غالبا تو قهرهای نادرست این مواقع معضل بزرگتر میشه و گرو کشی و...و منجر به مشکلات بعدی.
پس لطفا یاد بگیریم قهر نکنیم، سخته ولی شدنیه اگه تا حالا قهر میکردی،از الان اعلام کن به طرف که مثلا دیگه بچه داریم یا بچه ها بزرگ شدند و ازمون الگو میگیرند و...من می خوام دیگه قهر نکنم، نه از روی ضعف به خاطر اینکه اینقدر فهیم شدم که دست ازاین بچه بازی ها و کارهای کودکانه بردارم.
اینجوری می تونی بدون متهم شدن رفتارت را اصلاح کنی و از طرفم انتظار اصلاح رفتار داشته باشی. اما خیلی به طرف امید نداشته باش و بدون، قهر نکردن حتی یه طرفه هم سوده.
در مورد قهر کردن برای زوج های جوون، ۲ تا مدل خیلی قشنگ دیدم از زندگی شهدا. اول مدل شهید جواد محمدی، در کتاب "دخترها بابایی اند" بخونید.
دوم مدل شهید محمد خانی در کتاب"سر دلبری". البته بجز مورد قهر، من کلا این کتاب را فقط به آقایون توصیه می کنم، ایشون جزء اون دسته مردهای فوق العاده خاص بودند، پسرها خوبه ازشون الگو بگیرند اما دختر خانم ها نباید انتظارشون از مرد مثل ایشون باشه. ایشون جزء اون عده مرد خاص و فهیم و همه چیز تموم بودند که متاسفانه تو جامعه خیلی مصداق ندارند. پس نباید با این کتاب توقع خانم ها از شوهرشون زیاد بشه ولی آقایون می تونند خیلی ازشون یاد بگیرند.
هردوشهید از شهدای مدافع حرم هستند. شادی روحشون صلوات
#آداب_همسرداری
#خانواده_مستحکم
#معرفی_کتاب
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
من توی خانواده ی شلوغی بزرگ شدم.بالطبع رابطه با خواهرام زیاد بود و موارد قهر هم پیدا میشد. یادمه خواهرای بزرگتر همیشه تو دعوا بحث و جنجال و کتک کاری داشتند اما ما آخری ها بین خودمون یه قانون نانوشته داشتیم، وقتی به مشکلی می خوردیم، قهر نمی کردیم فقط کم حرف میشدیم و ابراز محبت و بگو بخندمون کم میشد، اما همون موقع با جدیت تمام هم وظایفمون را انجام میدادیم هم از دیگران وظایفشون را می خواستیم. مثلا اگه قرار بود این آخرهفته من با یکی دیگه از خواهرا لباس ها را بشوییم. کاملا با هم در مورد شستن لباس صحبت می کردیم و... اصلا یجوری بودیم که پدرومادر و اطرافیان متوجه نمیشدن، چون اعتقاد داشتیم بیش از سه روز قهر عبادات انسان قبول نیست.
خلاصه اینجوری سروسنگین بودیم تا یه جایی دیگه یخمون وا می رفت و یا خندمون می گرفت و تمام.
این مدل برای ما جا افتاده بود، بعد ازدواج اجراش راحت بود. به همسرم گفتم قهر ممنوع، البته شوهرم بلد نبود و قهر میکرد و می رفت از خونه بیرون و حتی رفتار من براش عجیب بود، من اصلا قهر نمی کردم مثلا سروسنگین میشدم اما می گفتم پنیر نداریم، یا شب زود بیا بریم خونه ی پدرت یا پدرم و...
اوایل به نفع خودش استفاده می کرد، می گفت دیدی تقصیر من نبود و خودت فهمیدی و... اما کم کم دستش اومد که این مدل منه و قهر ندارم و.... فقط از شور و هیجان و ابراز عشقم کم میشد. بالاخره یجایی هم یا خنده مون می گرفت یا .... چیز عادی میشد، بعد توی یه زمان مناسب که حال هردومون خوب بود منطقی در مورد مشکل صحبت می کردیم.
دوسه سالی طول کشید تا همسرم هم یاد گرفت و دیگه قهر نکرد و مثلاً از خونه بره بیرون و... ولی بعد دو سه سال نتیجه گرفتم و حالا دیگه شوهرم بود که برای شروع ارتباط بعد از دلخوری ها پیش قدم می شد با وجود اینکه گاهی می دونستم واقعا مقصر من بودم.
واقعا خانم ها توی قهر داغون میشند، مردها میرن بیرون و...ذهنشون آزاد میشه ولی خانم نمی تونه ذهنش را آزاد کنه،تازه خدا نکنه مثلا یه جا دعوت داشته باشند و...غالبا تو قهرهای نادرست این مواقع معضل بزرگتر میشه و گرو کشی و...و منجر به مشکلات بعدی.
پس لطفا یاد بگیریم قهر نکنیم، سخته ولی شدنیه اگه تا حالا قهر میکردی،از الان اعلام کن به طرف که مثلا دیگه بچه داریم یا بچه ها بزرگ شدند و ازمون الگو میگیرند و...من می خوام دیگه قهر نکنم، نه از روی ضعف به خاطر اینکه اینقدر فهیم شدم که دست ازاین بچه بازی ها و کارهای کودکانه بردارم.
اینجوری می تونی بدون متهم شدن رفتارت را اصلاح کنی و از طرفم انتظار اصلاح رفتار داشته باشی. اما خیلی به طرف امید نداشته باش و بدون، قهر نکردن حتی یه طرفه هم سوده.
در مورد قهر کردن برای زوج های جوون، ۲ تا مدل خیلی قشنگ دیدم از زندگی شهدا. اول مدل شهید جواد محمدی، در کتاب "دخترها بابایی اند" بخونید.
دوم مدل شهید محمد خانی در کتاب"سر دلبری". البته بجز مورد قهر، من کلا این کتاب را فقط به آقایون توصیه می کنم، ایشون جزء اون دسته مردهای فوق العاده خاص بودند، پسرها خوبه ازشون الگو بگیرند اما دختر خانم ها نباید انتظارشون از مرد مثل ایشون باشه. ایشون جزء اون عده مرد خاص و فهیم و همه چیز تموم بودند که متاسفانه تو جامعه خیلی مصداق ندارند. پس نباید با این کتاب توقع خانم ها از شوهرشون زیاد بشه ولی آقایون می تونند خیلی ازشون یاد بگیرند.
هردوشهید از شهدای مدافع حرم هستند. شادی روحشون صلوات
#آداب_همسرداری
#خانواده_مستحکم
#معرفی_کتاب
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🍃🍃🍃🍃🌸
#پیام_مخاطبین
برای اون عزیزی که درباره از شیرگرفتن پرسیده بودن میخواستم بگم خداروشکر بچه ها خودشونو با شرایط وفق میدن...
اول از همه خود مادر روحیه شو حفظ کنه و اگه تصمیم میگیرید که از شیر بگیرید، دوباره با گریه کودک سست نشید و شیر بدید.
خیلی از روانشناس ها میگن با قطع شیر شب شروع کنید اما خیلی خوبه که مادر شرایط خودش و فرزندشو ببینه و تصمیم بگیره، من چون دخترم حتما با شیر میخوابید، قطع شیر رو از صبح و ظهر شروع کردم.
هر وقت درخواست میکرد بهش خوراکی و نوشیدنی دیگه میدادم و باهاش بازی میکردم که حواسش پرت بشه و اصلا از کلمه نیست و تموم شده و...استفاده نمیکردم.
بعد چند روز شیر بعدازظهر قطع کردم، دخترم بعدازظهر احتیاج داشت با شیر بخوابه اما می ذاشتمش روی پام و دوباره بغلش میکردم دوباره روی پام، انقد اینکارو میکردم تا از خستگی بیهوش میشد.
البته که خیلی گریه هم میکنن ولی تموم میشه صبوری کنید. وابستگی به یک شرایط روتین و جدایی ازش سختی داره.
بعد از یک هفته ونیم که عادت کرد خواب بعداز ظهر رو بدون شیر بخوابه، رفتم سراغ خواب شب، دوسه شب اول خیلی سخت بود و بی تاب اما به خدا توکل کنید، کودک خودشو وفق میده. کم کم دخترم یاد گرفت که شب ها هم میشه بدون شیر خوابید
برا دختر من یک ماه طول کشید که کامل دیگه شیر ندادم. فرصت بدید به کودکتون
تمام این مدت بعضی از اطرافیان تاکید روی این داشتن که صبر بمال زودی تموم بشه اما خداروشکر خودم صبوری کردم و اون ماده تلخ رو نزدم و از کلمات منفی نیست و لولو برده و ... استفاده نکردم.
موفق باشید.
#از_شیر_گرفتن
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
https://eitaa.com/dotakafinist
https://eitaa.com/dotakafinist
#پیام_مخاطبین
✅ میراث پدر و مادر...
یادم میاد وقتی به سن تکلیف رسیدم، ماه رمضون کاملا توی تابستون بود و ما هم که ساکن خوزستان و هوا به شدت گرررم🥵
از دوستام خبر نداشتم که روزه میگیرن یا نه، ولی پدر و مادرم حسابی برنامه ریزی کرده بودن که من بتونم اون سال رو روزه بگیرم و حتی یه روز رو از دست ندم
چون بچه ی خوش خوراکی نبودم و قوت غالبم سیب زمینی بود😆 مامانم هر روز سحر و افطار برام سیب زمینی سرخ میکرد تا رغبت کنم بیدار بشم و روزه بگیرم.
در طول روز که گاهی بی تاب میشدم مادر و پدرم نهایت همدلی رو باهام داشتن و تشویق میکردن که دووم بیارم و روزه مو نخورم.
گاهی ازین بابت حرص میخوردم که چرا نمیذارن روزه مو بخورم ولی الان میفهمم که با این کار بهم تاب آوری و صبر رو آموزش دادن
سال های بعد که دو خواهر کوچیک ترم هم به سن تکلیف رسیدن و باز تابستون بود، پدرم اجازه میدادن تا صبح بیدار بمونیم و تلویزیون ببینیم و غذا بخوریم و به جاش کل روز رو بخوابیم😍 ( چون خواب روزه دار هم عبادته ) کاری که به حالت عادی تو خونه ی ما ممنوع بود😁
این وسط کلییی هم به مادرم سفارش میکردن که هر چی دوس داریم برامون آماده کنه تا جون داشته باشیم ۱۷ ساعت روزه بمونیم.
کلا خیلی برای روزه گرفتن ما ارزش قائل بودن و حتی بابت روزه های مستحبی و قضایی که طول سال میگرفتیم هم کلی تشویقمون میکردن و التماس دعا میگفتن و موقع افطار سرمونو می بوسیدن❤️ و به همه میگفتن که دخترام روزه میگیرن و اینجوری تبلیغ هم میکردن تا روزه خوار های فامیل خجالت بکشن😄
عیدی عید فطر که اصلا یکی از مهم ترین بخش ها بود😍 حتی زمانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بودیم برامون عیدی میگرفتن، چون خواهر بزرگ ترم روزه گرفته بودن و اکثر هدیه ها هم طلا بود ( اون موقع طلا ارزون بود😁) و بعدا تبدیل شد به پول نقد
سال های آخری که پدرم به دلیل بیماری اجازه ی روزه گرفتن نداشتن خیلییی ناراحت بودن😞 و همش میگفتن اذیتم که شما روزه میگیرید و من نه، مادرم همش بهشون دلداری میداد و میگفت شما نون حلال سر سفره ی روزه دارا میذارید و چی با ارزش تر از این👌 ولی دلشون آروم نمیگرفت.
امسال اولین ماه رمضون هست که پدر عزیزم در کنارمون نیست و به رحمت خدا رفتند😞💔 میخواستم به بهونه ی خوندن این تجربه ازتون بخوام براشون صلوات و فاتحه ای هدیه کنید🌹 همچنین برای همه ی پدرهای آسمونی که با رزق حلالشون و مادر های آسمونی که با شیر پاکشون مارو دوست دار اسلام و قرآن و اهل بیت تربیت کردند🙏
#خانواده_مستحکم
#سبک_زندگی_اسلامی
#ماه_رمضان
#روزه_اولی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
.
#پیام_مخاطبین
شوهر من خرج عروسی قرض کرده بود و از همون اول ازدواج قرض داشتیم. مستاجر بودیم و ماشین نداشتیم. پشتوانه مالی نداشتیم. پدرو مادر من فوت کرده بودن، خواهر برادر نداشتم. تنهای تنها...
دختر اولم که باردار شدم. فامیل خوشحال شدن. دختر دومم که باردار شدم همه میگفتن دیوانه شدی نه خونه نه ماشین نه پول چه خبره فقط بچه میاری! زمان ما حتی بهداشت هم میگفت فقط یه بچه ..
خدایی میترسیدم بچه بیارم ولی خدا چیز دیگه ای در سرنوشت من قرار داده بود و در کمال ناباوری دختر سومم هم باردار شدم. خدا می دونه چه روزایی بهم گذشت، نه کسی داشتم که درد دل کنم، حرف دور بری ها هم داشت داغونم میکرد. شب و روز کارم گریه بود.
دختر سومم یک ساله بود که با اینکه خیلی مواظبت میکردیم ولی خدا صلاح دونست و دختر چهارمی رو بهمون هدیه داد. شوهرم بیکار، وضع مالی خراب خراب...
به خدا میگفتم بچه هام بزگ یشن من چطوری لباس و چادر و روسری بخرم براشون ...
حتی دور بری ها میگفتن روزی یکی میاری چه خبره مواظب باش دیگه😒😒 همین وضع ادامه داشت تا دختر بزرگم کلاس دوم شد و دختر چهارمم دو سه ماهه باور کنین یک جوری خدا درهای رحمتش به روی ما باز کرد، خونه خریدیم ماشین خریدیم خداروشکر☺️
من که غصه چادر و حجاب بچه هام رو داشتم، میگفتم دخترن چطوری این چیزا رو براشون بخرم، جوری بود هر دخترم دوتا سه تا چادر داره. چطوری درست شد کار ما بقول شوهرم میگه انگار خوابم من... خدا روزی بچه را بهمون داد و روزی مالی رو هم فراوان بهمون داد.
خداروشکر خداروشکر الان چهارتا داماد دارم، هم اهل مسجد، هم اهل زندگی ..
همین فامیل که هی مسخره میکردن
حالا میگن خوب بچه هات با حجاب و خوشگلن، عجب داماد هایی هم داری ...
دوست عزیزی هم که ناخواسته چهارمی رو باردار شدی، توکل به خدا کن. هیچ کار خدا بدون مصلحت نیست و دلیل این بارداری هم در سال های آینده متوجه میشین و مثل من از صمیم قلب تون روزی هزار بار میگین خدایا شکرت بابت چهارتا دست گلم😘😘
به نظر شما خدا نمیتوانست به شما دوتا بچه بده، عوضش اون دوتا بچه دیگه شمارو بده به اون زوج هایی که در بدر دنبال بچه هستن. حتما یه حکمتی هست که خدا درهای رحمتشو به روی شما باز کرده.
من یه چیزی را یقین دارم که ما هر لحظه در حال امتحان هستین. شاید هم شما دری امتحان میشی، هم به واسطه شما اطرافیان شما دارن امتحان میشن. شب و روز دعا کنین که خدایا مارا در امتحال الهی سربلند کن.
سوره واقعه هر روز بخونین برای برکت خیلی خوبه، شما در دوران بارداری در نزدیکترین حالت به خدا قرار دارین برای عاقبت بخیری بچه هاتون و رزق و روزی زندگیتون خیلی دعا کنین. ذکر استغفار رو زیاد بگین و شیطان رو لعنت کنین
#باردار_خداخواسته
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
https://eitaa.com/dotakafinist
https://eitaa.com/dotakafinist
.
#پیام_مخاطبین
در مورد پیام مخاطبین با موضوع "دخالت بی جا ممنوع" میخواستم بگم دوست عزیزم من هم شرایطی مشابه شما داشتم و دارم.
دو سه سال بعد از ازدواج بخاطر دخالت های زیاد و البته آسایشی که دیگه بابت همون دخالت های خانواده همسرم برام باقی نذاشته بودن تا دادگاه و طلاق پیش رفتم ولی از اون جایی که لطف خدا شامل حالم بود، برگشتم و آشتی کردم، اما همچنان دخالت ها پا برجا بود😔
سال بعدش باردار شدم و باعث دلگرمیم شد اما دخالت ها تموم شدنی نبود تا اینکه خداوند فرزند دومم رو بهم داد و همچنان فکر میکردم با این شرایط و تاثیر بدی که روی همسرم داشت، احتمال جدایی هست بخاطر همین دیگه برای بارداری اقدام نکردم.
چند سال خوب و تکرار نشدنی رو با اشتباهم از دست دادم و بعد از یک دوره افسردگی یک روز که برنامه حسینیه معلی رو میدیدم دلم شکست و از امام حسین خواستم کمکم کنه و دوباره بتونم مادر بشم😊
لطف خدا شامل حالم شد و با سختی های فراوان از جانب همسرم باردار شدم. با وجود فرزند سوم همچنان دخالت هست اما خانواده همسرم متوجه شدن که من فقط همسر پسرشون نیستم و مادر سه فرزندش هستم خودشون رو کمی کنار کشیدن و تا حدودی دیگه میدونن باید رعایت کنن و البته با اومدن هر بچه جایگاهم محکم تر شد و الان خود بچه اگر مشکلی پیش بیاد به پدر و خانواده پدرشون تذکر میدن و از من حمایت میکنن😃
مطمئن باشید دیوارکوبی که با چندتا میخ به دیوار نصب میشه خیلی محکم تر از دیوارکوبی هست که با تعداد کمتری میخ به دیوار نصب میشه درست مثل زندگی و فرزندآوری...
من روزهای خیلی بد زیادی داشتم و همچنان گاهی دارم اما به بچه ها که نگاه میکنم امیدی دوباره میگیرم، توی این دنيا هیچ کس خوش به حالش نیست و یک جور امتحان میشه ولی امیدتون رو از دست ندید و برای فرزندآوری تردید نکنید تا خدا هم الطافش رو شامل حالتون کنه و شور و شوق به زندگیتون برگرده😍
از تمام کسایی که عضو این کانال خوب هستن التماس دعا دارم. لطفا دعا کنید خدا لطفش رو شامل حالم کنه و دوباره مادر بشم من هم برای شما دعا میکنم.
#فرزندآوری
#خانواده_مستحکم
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
https://eitaa.com/dotakafinist
https://eitaa.com/dotakafinist
#پیام_مخاطبین
✅ تربیت فرزندانی از جنس حاجی زاده و طهرانچی و باقری...
منم یه مامان دهه هشتادی هستم،
با یه وروجک یک سال و نیمه که الان داره تو بغلم شیر میخوره...از موقعیتم بخوام بگم ساعت نزدیک دوازده شبه و دارم سعی میکنم بخوابونمش...چرا؟ چون زندگی جریان داره و من فردا یه امتحان سخت دارم!
آهان یادم رفت بگم، پسرکوچولوم اسمش حیدره و یه پسرخالهی ناز هشت ماهه داره، علاوه بر اون جالبه بدونید یه دایی یا خالهی تو راهیم داره.
خلاصه بخوام بگم...
چند وقتی یاد گرفته بود میگفت: حیدر حیدر...
ولی الان که همه دارن میگن: حیدر
حسابی کیف میکنه، مشتاشو بالا میبره و به زبونی که نمیدونم مال کدوم کشوره مرگ بر اسرائیل میگه
من و مادران هم نسل من و حتی مادران هم نسل مادرم، و خود مادرم، تو این بحبوحهی جنگ آخرالزمانی فرزندانی تربیت میکنیم تا با افتخار، حاجی زاده و طهرانچی و باقریهای دیگری تحویل عالم اسلام بدیم.
برای فرزندم و عاقبت بخیریش دعا کنید
دعا کنید به درد بخوره
به درد بخوریم...
دعا کنید خداوند از گناهان من حین بارداری و شیردهی و غفلتم چشم پوشی کنه که حسابی از دست خودم عاصیام و به حرمت نام مقدس پسرم _حیدر_ اونو عاقبت بخیر و وقف اسلام کنه...
ممنونم هموطن🌹
#مادری
#فرزندآوری
#ایران_قوی
#روایتهای_مادرانه_از_جنگ | عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ مقر فرماندهی من...
لوبیا قرمزها منتظرند تا شسته و تمیز در قلب قابلمه مسی جا خوش کنند. بوی پیاز داغ بلند شده است. گوشت ها را میریزم کمی تفت میدهم. سبزی قورمه را که اضافه میکنم؛ عطرش در همان دوسه دقیقه ی اول، فضای خانه را پر از حس زندگی میکند.😍
خیالم از بابت نهار ظهر راحت شده است؛ چای را دم میکنم و نان تازه را در سبد میگذارم. میز را با ظرافت زنانه ای میچنم که چشم نواز باشد و میل عزیزانمان را به خوردن صبحانه دوچندان کند.😋
همسر جان و محمد مهدی زودتر از همه باید بروند. این روزها سرشان شلوغ است و میدانم تا ساعت های پایانی شب باید مشغول باشند. چند تخم مرغ محلی نیمرو میکنم تا قوت جانشان باشد برای دویدن های این ایام.
صدقه را به نیت سلامتی حضرت صاحب الزمان عج و آقاجانمان، همسر و تمام فرزندان ایران عزیزم و نصرت و پیروزی اسلام، کنار میگذارم سعی میکنم یادم بماند و در طول روز بازهم صدقات متعدد ولو کم کنار بگذارم.
"اللهم اجعلهم فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید"
الله لااله الاهو الحی القیوم... میخوانم تند تند ... میروند و من برمیگردم به مقر فرماندهی ام 😊☺️
بچه ها هنوز در خواب نازند و فرصت خوبی است تا سوره ی فتح را زمزمه کنم. آرامش خاصی دارد این آیات پر از حس استقامت و پیروزی.✌️
موفق شده ام امروز مقاومتم را بیشتر کنم و کمی دیرتر سر از اخبار و گوشی و فضای مجازی در بیاورم.😉🤪
گشتی کوتاه میزنم و تلاشم را دوچندان میکنم برای خواندن هرآنچه پر از حس خوب و مثبت است.😌
محمدحسین یک ساله سرک میکشد سمتم. چشمانش هنوز پف کرده و خواب آلود است. میدانم گرسنه است. در آغوشم میچلانمش. قربان صدقه هایم هنوز تمام نشده که زینب بانو دستانش را از پشت دورگردنم حلقه میکند و آویزانم میشود. دستش را میگیرم و حالا هردوتایشان مخاطب بوسه باران های مادرانه ام میشوند.😘😘
علی آقا و فاطمه بانو هنوز خوابن. تابستان است و دلیلی ندارد این حال خوبشان را با بیدار باش صبحگاهی خراب کنم.😊
کارهایم را مینویسم. برنامه ی هفته ام را رصد میکنم. ذهنم اما هنوز با شرایط این ایام تراز نشده است. چیزی درونم سعی دارد مرا به اضطراب بکشاند. بترساندم از جنگ و آینده ی بعد آن.
دنبال خوراک روحی هستم. فایل صوتی استاد عالی را میگذارم تا لابه لای شستن ظرفها روحم را بشویم از هرچه بوی استرس و ناامیدی میدهد.
کارهای خانه تمام شده است. لختی مینشینم. تلویزیون شبکه خبر پیامی زیرنویس میکند. چشمانم قلبی میشود.
آخ جون بازهم دم مسیحایی حضرت پدر ...😍
منتطر میمانم تا پیام تلویزیونی پخش شود. چقدر آرامش در بند بند کلامتان جاری است آقای مهربانم. وظایف تک تک مان را مشخص میکنید. من نیز در آن بند آخر جایم را می یابم. همان جایی که باید زندگی را جریان دهم. جاری کردن روال عادی زندگی اول از همه دست مرا میبوسد و تمام مادران و زنان سرزمینم را.
چایم را با یک تکه کوچک شکلات شیرین سرمیکشم و بلند میشوم. زن مقاوم درونم که اکنون تمام نداهای ذهنی ام را به سکوت وا داشته است، به منبر میرود...
در این نبرد آخر الزمانی، هر کسی جایگاهش را سریع پیدا می کند. وظیفه ات را پیدا کن. فرمانده ی همین سنگر باش👌💪 بجنگ برای فتح قله های آرامش در خانه ات.
مردانت که از هیاهوی کارزار فرهنگی و رسانه ای و میدانی به خانه می آیند زخم ها و خستگی هایشان را همین سکون و حس پر از زندگی جاری در خانه که محصول لطافت زنانه ی توست، التیام می بخشد.
👌همین بوی خوش قورمه سبزی، همین پاکیزگی نشسته در قلب خانه، همین طره های بافته شده و لبخندهای گرم، همین یک لیوان شربت سرد، همین ساده های به ظاهر کوچک...
بانو جان زندگی ات را جریان بده.
و این روزها را روایت کن.
تا بماند برای آیندگان.
✍ مامانِ ۵فرشته
#مادری
#ایران_قوی
#روایتهای_مادرانه_از_جنگ | عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075