#شهید_مصطفی_چمران
✅ عالم محضر خداست...
یک روز مادرم غذای گرم و لذیذی را برای من و مصطفی پخته بود. مصطفی آن شب دیر وقت به خانه آمد. وقتی به او گفتم بیا این غذا را بخور، همین که خواست بخورد از من پرسید که آیا بچه های یتیم خانه هم از همین غذا خوردند؟
گفتم نه بچه ها غذای یتیم خانه را خوردند و این غذا را مادرم برای شما پخته، چمران با تمام گرسنگی و ولعی که برای خوردن غذا داشت، این غذا را کنار گذاشت و گفت ما قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچه ها بخورند.
به او گفتم حالا که بچه ها خوابند و شما هم که همیشه رعایت می کنید این دفعه این غذا را بخورید. دیدم چمران شروع کرد اشک ریختن و گفت بچه ها خوابند، خدای بچه ها که بیدار است.
💥٣١ خرداد، سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران گرامی باد.
#سبک_زندگی_اسلامی
#شهید_چمران
#روایتهای_مادرانه_از_جنگ | عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ تربیت فرزندانی از جنس حاجی زاده و طهرانچی و باقری...
منم یه مامان دهه هشتادی هستم،
با یه وروجک یک سال و نیمه که الان داره تو بغلم شیر میخوره...از موقعیتم بخوام بگم ساعت نزدیک دوازده شبه و دارم سعی میکنم بخوابونمش...چرا؟ چون زندگی جریان داره و من فردا یه امتحان سخت دارم!
آهان یادم رفت بگم، پسرکوچولوم اسمش حیدره و یه پسرخالهی ناز هشت ماهه داره، علاوه بر اون جالبه بدونید یه دایی یا خالهی تو راهیم داره.
خلاصه بخوام بگم...
چند وقتی یاد گرفته بود میگفت: حیدر حیدر...
ولی الان که همه دارن میگن: حیدر
حسابی کیف میکنه، مشتاشو بالا میبره و به زبونی که نمیدونم مال کدوم کشوره مرگ بر اسرائیل میگه
من و مادران هم نسل من و حتی مادران هم نسل مادرم، و خود مادرم، تو این بحبوحهی جنگ آخرالزمانی فرزندانی تربیت میکنیم تا با افتخار، حاجی زاده و طهرانچی و باقریهای دیگری تحویل عالم اسلام بدیم.
برای فرزندم و عاقبت بخیریش دعا کنید
دعا کنید به درد بخوره
به درد بخوریم...
دعا کنید خداوند از گناهان من حین بارداری و شیردهی و غفلتم چشم پوشی کنه که حسابی از دست خودم عاصیام و به حرمت نام مقدس پسرم _حیدر_ اونو عاقبت بخیر و وقف اسلام کنه...
ممنونم هموطن🌹
#مادری
#فرزندآوری
#ایران_قوی
#روایتهای_مادرانه_از_جنگ | عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ مقر فرماندهی من...
لوبیا قرمزها منتظرند تا شسته و تمیز در قلب قابلمه مسی جا خوش کنند. بوی پیاز داغ بلند شده است. گوشت ها را میریزم کمی تفت میدهم. سبزی قورمه را که اضافه میکنم؛ عطرش در همان دوسه دقیقه ی اول، فضای خانه را پر از حس زندگی میکند.😍
خیالم از بابت نهار ظهر راحت شده است؛ چای را دم میکنم و نان تازه را در سبد میگذارم. میز را با ظرافت زنانه ای میچنم که چشم نواز باشد و میل عزیزانمان را به خوردن صبحانه دوچندان کند.😋
همسر جان و محمد مهدی زودتر از همه باید بروند. این روزها سرشان شلوغ است و میدانم تا ساعت های پایانی شب باید مشغول باشند. چند تخم مرغ محلی نیمرو میکنم تا قوت جانشان باشد برای دویدن های این ایام.
صدقه را به نیت سلامتی حضرت صاحب الزمان عج و آقاجانمان، همسر و تمام فرزندان ایران عزیزم و نصرت و پیروزی اسلام، کنار میگذارم سعی میکنم یادم بماند و در طول روز بازهم صدقات متعدد ولو کم کنار بگذارم.
"اللهم اجعلهم فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید"
الله لااله الاهو الحی القیوم... میخوانم تند تند ... میروند و من برمیگردم به مقر فرماندهی ام 😊☺️
بچه ها هنوز در خواب نازند و فرصت خوبی است تا سوره ی فتح را زمزمه کنم. آرامش خاصی دارد این آیات پر از حس استقامت و پیروزی.✌️
موفق شده ام امروز مقاومتم را بیشتر کنم و کمی دیرتر سر از اخبار و گوشی و فضای مجازی در بیاورم.😉🤪
گشتی کوتاه میزنم و تلاشم را دوچندان میکنم برای خواندن هرآنچه پر از حس خوب و مثبت است.😌
محمدحسین یک ساله سرک میکشد سمتم. چشمانش هنوز پف کرده و خواب آلود است. میدانم گرسنه است. در آغوشم میچلانمش. قربان صدقه هایم هنوز تمام نشده که زینب بانو دستانش را از پشت دورگردنم حلقه میکند و آویزانم میشود. دستش را میگیرم و حالا هردوتایشان مخاطب بوسه باران های مادرانه ام میشوند.😘😘
علی آقا و فاطمه بانو هنوز خوابن. تابستان است و دلیلی ندارد این حال خوبشان را با بیدار باش صبحگاهی خراب کنم.😊
کارهایم را مینویسم. برنامه ی هفته ام را رصد میکنم. ذهنم اما هنوز با شرایط این ایام تراز نشده است. چیزی درونم سعی دارد مرا به اضطراب بکشاند. بترساندم از جنگ و آینده ی بعد آن.
دنبال خوراک روحی هستم. فایل صوتی استاد عالی را میگذارم تا لابه لای شستن ظرفها روحم را بشویم از هرچه بوی استرس و ناامیدی میدهد.
کارهای خانه تمام شده است. لختی مینشینم. تلویزیون شبکه خبر پیامی زیرنویس میکند. چشمانم قلبی میشود.
آخ جون بازهم دم مسیحایی حضرت پدر ...😍
منتطر میمانم تا پیام تلویزیونی پخش شود. چقدر آرامش در بند بند کلامتان جاری است آقای مهربانم. وظایف تک تک مان را مشخص میکنید. من نیز در آن بند آخر جایم را می یابم. همان جایی که باید زندگی را جریان دهم. جاری کردن روال عادی زندگی اول از همه دست مرا میبوسد و تمام مادران و زنان سرزمینم را.
چایم را با یک تکه کوچک شکلات شیرین سرمیکشم و بلند میشوم. زن مقاوم درونم که اکنون تمام نداهای ذهنی ام را به سکوت وا داشته است، به منبر میرود...
در این نبرد آخر الزمانی، هر کسی جایگاهش را سریع پیدا می کند. وظیفه ات را پیدا کن. فرمانده ی همین سنگر باش👌💪 بجنگ برای فتح قله های آرامش در خانه ات.
مردانت که از هیاهوی کارزار فرهنگی و رسانه ای و میدانی به خانه می آیند زخم ها و خستگی هایشان را همین سکون و حس پر از زندگی جاری در خانه که محصول لطافت زنانه ی توست، التیام می بخشد.
👌همین بوی خوش قورمه سبزی، همین پاکیزگی نشسته در قلب خانه، همین طره های بافته شده و لبخندهای گرم، همین یک لیوان شربت سرد، همین ساده های به ظاهر کوچک...
بانو جان زندگی ات را جریان بده.
و این روزها را روایت کن.
تا بماند برای آیندگان.
✍ مامانِ ۵فرشته
#مادری
#ایران_قوی
#روایتهای_مادرانه_از_جنگ | عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_میرباقری
✅ روزه اول ماه محرم...
✨ امام رضا [علیه السلام] در حدیث به ریان بن شبیب فرمودند: وقتی زکریا [علیه السلام] مصیبت سیدالشهدا [علیه السلام] را دید، به خدا عرضه داشت: خدایا به من فرزندی بده که از اولیای تو باشد و شبیه شهادت سیدالشهدا [علیه السلام] به شهادت برسد تا من هم در مصیبت نبی اکرم [صلوات الله علیه] شریک شوم، که خدای متعال یحیی [علیه السلام] را به او عطا نمود.
✨ سپس حضرت میفرمایند: اگر فرزند میخواهید، در روز اول محرم روزه بگیرید و دعا کنید، خدا بهتان عطا میکند. حضرت زکریا هم همین کار را کرد و در محراب، آن خطاب به او شد. زکریا گفت: من در کهن سالی هستم و همسرم هم دوران فرزندآوری اش گذشته است اما در پاسخ به او گفته شد که خداوند دعای تو را مستجاب کرده و دیگر جای تردید نیست.
📚 كتاب الامالی شیخ صدوق، روايت جامع امام رضا علیه السلام، معروف به "حدیث ریان بن شبیب"
#رویای_مادری
#فرزندآوری
#روزه_اول_محرم
#روایتهای_مادرانه_از_جنگ | عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
.
✅ فرصت استجابت دعا...
بنا به روایتی معتبر و صحیح از امام رضا علیه السلام که ایشان فرمودند: "روز اول محرم، روزی است که حضرت زکریا دعا کردند که خدواند به او فرزندانی عنایت فرماید، خدواند نیز به او یحیی را بشارت داد." بعد حضرت فرمودند: «پس هر کس این روز را روزه بگیرد و سپس دعا کند، خداوند همان طور که دعاى زکریّا را مستجاب کرد، دعاى او را نیز مستجاب خواهد کرد.»
📚کتاب امالی و کتاب من لا يحضره الفقيه ؛ شیخ صدوق ج۲ ؛ ص۹۱
👈 اقوام و آشنایان و دوستان خود را مطلع کنید تا از این فرصت طلایی استفاده کنند.
#رویای_مادری
#فرزندآوری
#روزه_اول_محرم
#روایتهای_مادرانه_از_جنگ | عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۱۷۹
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
متولد ۷۶ هستم. در خانواده ۴ فرزندی بدنیا آمدم و فرزند اول خانواده هستم. سال ۹۳ با یکی از اقوام نزدیک بصورت سنتی ازدواج کردم.
۳ سال تو عقد بودم و سه سال با سختی و خوشی هاش و کلی خاطره هاش گذشت تا اینکه سال ۹۶ عروسی کردیم. درسم خیلی خوب بود تو مدرسه و شاگرد اول بودم همیشه اما قسمت نبود دانشگاه برم.
اوایل بچه نمیخواستم چون هم سنم کم بود، هم میخواستم درسم رو ادامه بدم. اما چون دانشگاه شهر خودم قبول نشدم، متاسفانه ادامه ندادم.😓 اما همچنان عاشق تحصیل و درسم😊 و دوست دارم بخونم.
بعد از دو سال جلوگیری، در سال ۹۸ با اولین اقدام باردار شدم و بارداری نسبتا خوبی داشتم. دختر قشنگم خرداد ۹۹ دنیا اومد.
بچه داری برام خیلی سخت بود و کلا الان که فکر میکنم لذتی از نوزادی دخترم نبردم🙁 چون کولیکی هم بود. خاطره های خوبی برام نساخته بود از اون روزهای اول و نوزادی. بنابراین فکرم این بود که حالا حالا فکر بچه دوم نکنم😐
تا اینکه سال ۱۴۰۲ باردار شدم و با خوشحالی خبر بارداریمو به خانواده هامون دادیم و اونام خوشحال شدن.
روزا میگذشت و من منتظر اینکه جنسیت بچمو بدونم از ذوق روزها رو می شمردم تا اینکه غربالگری اول رسید. رفتم سونو و دکتر گفتن متاسفانه ان تی بچه خیلی بالاس و احتمال سلامت کامل جنین فقط ۱۰ درصده😞
دنیا رو سرم خراب شده بود خیلی روزهای بدی رو گذروندم یه هفته تمام خوراکم اشک و گریه بود.😭
چندین دکتر و سونوگرافیست خوب رفتم و همگی تایید کردن که بچه سالم نیست و با نامه پزشک قانونی به بیمارستان رفتم و بچه رو سقط کردم😞
حالا تصمیم گرفتم دوباره باردار شم اما ترس تکرار این مشکل رو دارم از همه مخاطبین کانال دوتا کافی نیس عاجزانه خواهش میکنم برا بنده حقیر دعا کنند خداوند به منم بچه های سالم و صالح عنایت کنند. 🤲🤲
لطفا اگر کسی تجربه بارداری بعد از سقط داره و مشابه به اتفاق من براش افتاده به اشتراک بذاره که به سلامت گذشته بارداریشون یا نه.
در ضمن از وقتی وارد این کانال شدم نظرم نسبت به فرزندآوری عوض شده. قبلا به نظرم بچه ی زیاد خوب نبود و اعتقاد داشتم نهایت دوتا بچه داشته باشم با اینکه همسرم عاشق بچه هست.
اما الان میگم دوستدارم چهارتا بچه خدا بهم بده، بتونم تربیتشون کنم برا سربازی آقا امام زمانم و همچنین نقش کوچیکی در تکثیر نسل شیعه داشته باشم و همچنین به عشق رهبرم به امر ایشون لبیک بگم...
به زوجهای جوان هم توصیه میکنم فرزندآوری تون رو به تاخیر نندازید واقعا بچه شیرینی زندگی و برکت خونس. وقتی به آینده فکر میکنید میبینید خیلی خانواده بزرگ و پر جمعیت لذت بخشه😍
التماس دعای فروارن
#روایتهای_مادرانه_از_جنگ | عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۱۱۷۹
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
متولد ۷۶ هستم. در خانواده ۴ فرزندی بدنیا آمدم و فرزند اول خانواده هستم. سال ۹۳ با یکی از اقوام نزدیک بصورت سنتی ازدواج کردم.
۳ سال تو عقد بودم و سه سال با سختی و خوشی هاش و کلی خاطره هاش گذشت تا اینکه سال ۹۶ عروسی کردیم. درسم خیلی خوب بود تو مدرسه و شاگرد اول بودم همیشه اما قسمت نبود دانشگاه برم.
اوایل بچه نمیخواستم چون هم سنم کم بود، هم میخواستم درسم رو ادامه بدم. اما چون دانشگاه شهر خودم قبول نشدم، متاسفانه ادامه ندادم.😓 اما همچنان عاشق تحصیل و درسم😊 و دوست دارم بخونم.
بعد از دو سال جلوگیری، در سال ۹۸ با اولین اقدام باردار شدم و بارداری نسبتا خوبی داشتم. دختر قشنگم خرداد ۹۹ دنیا اومد.
بچه داری برام خیلی سخت بود و کلا الان که فکر میکنم لذتی از نوزادی دخترم نبردم🙁 چون کولیکی هم بود. خاطره های خوبی برام نساخته بود از اون روزهای اول و نوزادی. بنابراین فکرم این بود که حالا حالا فکر بچه دوم نکنم😐
تا اینکه سال ۱۴۰۲ باردار شدم و با خوشحالی خبر بارداریمو به خانواده هامون دادیم و اونام خوشحال شدن.
روزا میگذشت و من منتظر اینکه جنسیت بچمو بدونم از ذوق روزها رو می شمردم تا اینکه غربالگری اول رسید. رفتم سونو و دکتر گفتن متاسفانه ان تی بچه خیلی بالاس و احتمال سلامت کامل جنین فقط ۱۰ درصده😞
دنیا رو سرم خراب شده بود خیلی روزهای بدی رو گذروندم یه هفته تمام خوراکم اشک و گریه بود.😭
چندین دکتر و سونوگرافیست خوب رفتم و همگی تایید کردن که بچه سالم نیست و با نامه پزشک قانونی به بیمارستان رفتم و بچه رو سقط کردم😞
حالا تصمیم گرفتم دوباره باردار شم اما ترس تکرار این مشکل رو دارم از همه مخاطبین کانال دوتا کافی نیس عاجزانه خواهش میکنم برا بنده حقیر دعا کنند خداوند به منم بچه های سالم و صالح عنایت کنند. 🤲🤲
لطفا اگر کسی تجربه بارداری بعد از سقط داره و مشابه به اتفاق من براش افتاده به اشتراک بذاره که به سلامت گذشته بارداریشون یا نه.
در ضمن از وقتی وارد این کانال شدم نظرم نسبت به فرزندآوری عوض شده. قبلا به نظرم بچه ی زیاد خوب نبود و اعتقاد داشتم نهایت دوتا بچه داشته باشم با اینکه همسرم عاشق بچه هست.
اما الان میگم دوستدارم چهارتا بچه خدا بهم بده، بتونم تربیتشون کنم برا سربازی آقا امام زمانم و همچنین نقش کوچیکی در تکثیر نسل شیعه داشته باشم و همچنین به عشق رهبرم به امر ایشون لبیک بگم...
به زوجهای جوان هم توصیه میکنم فرزندآوری تون رو به تاخیر نندازید واقعا بچه شیرینی زندگی و برکت خونس. وقتی به آینده فکر میکنید میبینید خیلی خانواده بزرگ و پر جمعیت لذت بخشه😍
التماس دعای فروارن
#روایتهای_مادرانه_از_جنگ | عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075