eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
626 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
:... چه‌ لذتی‌ بالاتر‌ از‌اینڪه یہ‌ نفـــــر بتونه با‌بـــودنش بهانه‌ی قشنگی‌ باشه‌ برای خنــده‌های از‌ته دلت♥️'(: @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 مادرم تعریف میکرد یه بار برای عمم اومده بودن خواستگاری به محض رسیدن ما دیدیم پسره خیلی موجهه ولی شلوارشو تا نصف پاش کشیده بالا مام با قیافه اینجوری 😳😳 بعد که رفتن عمت گفت نه من قبولش نمیکنم خل و چل بود آخه آدم عاقل شلوارشو واسه چی باید بکشه بالا 🤨 بعد این زن عموم میگه اشکال نداره وقتی باهاش ازدواج کردی ۶ تا شلوار و ۴ جفت جوراب بخر هر روز بده پاش که که پاهاش لخت نباشه 😆😆 خلاصه وقتی خانواده پسره جواب رد میشنون و ما علتو گفتیم اونام گفتن پسرمون به خاطر این شلوارشو یکم بالا کشیده بود چون گفتیم روغن موتور به شلوارت نخوره و کثیف نشه بعدشم که اومدیم هم ما یادمون رفت هم داماده بیچاره که انقدر هول بود اصلا حواسش به شلوارش نبود 😁😁 ( موتور های قدیم روغن پس میداده و پایین شلوارو کثیف میکرده ) در آخر بازم عمم جواب رد داده و گفته نه شما بهانه میکنین میخواین غالب من کنین 😂😂 دیگه قسمت نبوده 😄😄 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: در این دنیا برای هرکس بهترینی هست؛ واما تو همان بهترین من هستی ''بهترینم میلادت مبارک'' از طرف منه تو❤️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یه بار که یکی از اقواممون فوت کرده بودن من گذاشته بودم ابرو هام پرشده بود پرشده بودا🤨 ازقضا جاریم زنگ زد که بیا بریم بازار برا خرید.منم گفتم باشه رفتیم و جاریم دختر بزرگش ۱۲ سالشه و ۲تادختر دیگم داره ولی زیاد بهش نمیخوره که ۳تا بچه داره.اون روز فقط دختر بزرگش رو آورده بود. باهم رفتیم تو یه مغازه بعداز پرسیدن قیمت چندتا وسیله من گفتم اگه میخری بپرس اگه نمیخای بریم به کارامون برسیم.😕 آقای مغازه دار که فکر کرده بود منم دختر جارییمم گفت خانم ببخشید دخترتون قصد ازدواج نداره😂😂😂😂😂 من از مغازه اومدم بیرون میخندیدم😂 جاریمم عصبانی😬😤 وایساده بود داشت برا طرف توضیح میداد که ایشون جاریمه و دخترم نیست حالا دخترش اومده بود خونه داشت برا همه تعریف میکرد😆😅جاریمم حرص میخورد از دست دخترش😤😒😠 منم😎🤩😍 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: عاشقانه ترین سڪانس ِ روزهاے پاییزیست؛ ڪاپشنے مردانه . . بر دوش هاے ظریف زنانه🌚'💓(: @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 خاطره از نامزدی مامانو بابام: بابام همیشه تعریف میکنه میگه نامزد بودیم با کلی ذوق وشوق پولامو جمع کردم که آخر هفته برم دنبال عشقم بریم سینما😍😍 مامانم میگه منم لحظه شماری که کی باهم بریم بیرون😍 همدیگرو میدیدن ها، سینما هم میرفتن 😂 اما چه رفتنی همین که بابام می‌رفته دنبال مامانم مادربزرگم، دایی وسطیم، دوتا از خاله هام☹️ عمو کوچیکم و عمم هم بدو بدو دنبالشون میرن😐😂😂😂😂 ذوقشون کور شد بیچاره ها وقتی سینما هم میرفتن همه به ردیف مینشستن مامانم این طرف بابامم اونطرف😂😂 به روایتی دیوار چین بینشون بوده تازه همه پول هاشونم میدادن خوراکی برای اقوام یه بار که تصمیم میگرن که وقتی اونا سرگرمن بپیچون😜 یواشکی میرن که پسر خالم داد میزنه خالمو ندزد😐😐😐😭😭 نقششون برباد میره بله دورانه بسی سخت داشتن الان میگن هیچ وقت برای دوران نامزدی شما سخت نمیگیریم😍😍😍😍😍 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
.وون: +دوست دارم _چیزی گفتی؟ +هیچی میگم دستت نخوره به اینا _نه حواسم هست +الان این وسیله ها رو از جلو راه بر میدارم که خلوت بشه _منم دوست دارم +ها ؟ _هیچی میگم حواست باشه خودت هم دستت نخوره بهشون +منم _ط چی؟ +منم حواسم هست✨ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 وای وای هیشکی مثل ما خز نبود یعنی براتون بگم حالتون بد میشه مسافرت رفته بودیم با فامیلای همسرم بعد تو یه پارکی برا صبحانه ایستادیم شوهرم دراز کشید جلو جمع مثلا چون رانندگی کرده بود کمرش درد میکرد به من گفت کمرم و ماساژ بده منم دادم واییییی چه چندشی بودم😂 اگه حالتون بد شد یه خاطره چندش دیگه هم بگم؟😂 باورتون میشه روزای اول نامزدی شوهرم قاشق قاشق تو دهنم غذامیکرد.تا غذام تموم شه؟جلو مامانم...هرچی میگفتم بده خودم بخورم نمی‌داد....بازم هست😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: هیچ وقت روزی که برای اولین بار همدیگه رو دیدیم یادم نمیره! تا قبل از پیدا کردنت هیچ وقت این همه خوشحال و شاد نبودم . . چقد خوبه که میون این همه هیاهوی زندگی، یکی باشه که تو رو دیونه‌ وار دوست داشته باشه و به زندگی دلبسته‌ ترت کنه(: خنده‌‌هاش تو رو دور کنه از این همه هیاهو و برای یه زندگی عاشقونه اونو بهونه کنی؛ نِگینِ قلبم !♥️ من تور بی نهایت دوست دارم(: اونقدی که نمیدونستم چی بنویسم برات که لایق عشقی مثل تو باشه و بتونم حسم رو با چیدن کلمات کنار هم بیان کنم . . به هر حال فرقی نمی‌ کنه که تعریف خوشبختی چی باشه؛ من کنار تو خوشبخت‌ ترین عاشقِ جهانم 🌙✨• @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 شوهرم استاددانشگاست.تودوران نامزدی که بودیم من کنکور دادم و جوری انتخاب رشته کردم ک افتادم دانشگاهی که اقاتدریس میکنن😁 بعد کلا طوری رسمی تو محوطه اجتماع برخورد میکردیم که انگارنه انگار همو میشناسیم😁 ازشانس اون روزیم که درس نخونده بودم قراربودازهمه دانشجوهاکوئیزکدهای برنامه نویسی روپای تخته بگیره😣یهو دیدم اسممونامردصدازد گفت خانم....😐بیان پای تخته. حالاحس وحال من😑😒😤 ذلیل شی محمد،ادم قحطی بود😂 درهمین حال و هوای فحش دادنش بودم که یهو از استرس و هولم پام موقع بالارفتنی ازسکو پیچ خورد با مخ رفتم توبغلش🤣 بعد من حواس پرتو بگو بلندبلند میگم محمددددغلط کردم دیگه فحشت نمیدم منوببخش😢 حالادانشجوها😐😳🤣🤣🤣🤣😆 من😁😁😁😰😢 همسرجان😑😓😓 دیگه ازاون روزبه بعدتصمیم گرفت منوبدون هماهنگی پای تخته نیاره.😁😁 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: أحبك وكأنك هواء مدينتي وكأنك معجزة لن أتلقى بعدها شيئاً . . «دوستت دارم چنان‌که گویی تو هوایِ شهرِ منی؛ چنان‌که تو آن معجزه‌ای که پس از آن هیچ‌چیزی را نخواهم پذیرفت🌱» @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 عقد خواهرم سومین عقدی بود ک شرکت میکردم بعد من به عنوان خواهر عروس باید قند میسابیدم نمیدونستم باید نمادین بسابی آقا مشتی گرفته بودم قندا رو محکم میسابیدم🤪 طوری ک تور روی قندا ک رفت هیچی کلیم قند رو توره همین جور میریخت بعد عقد خواهرم با ی نگاه خاصی به قندا میکرد روش‌ نمیشد بدتش به دفتر دار.... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿