eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
632 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
:. . بی‌عشق عبور از دلِ طوفان نتوان کرد بی‌یار سفر از غم و باران نتوان کرد . .!☁️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿 زمستون سال قبل،من قرار بود ی پسری رو ببینم برا اولین بار(خانواده هامون در جریان بودن) ایشون خیلی پسر مثبت و خانواده داری بود ک فقط چندبار ازدور دیده بودمش.پ آقا هوا خیلی سرد بود و منم منتظر این اقا تو خیابون،زنگ هم زدم ک کجایی و من وقت ندارمو فلان یهو ی ۲۰۶وایساد منم گفتم اخ جوون اومد،از سرما زودپریدم بالا و ی لحظه دستشو دیدم ک رو فرمون بود و ی تتو گل رز گنده داشت.گفتم تو ک تتو نداشتی اصلا بهت میخورد نماز بخونی گفت اره میخونم آقا من هی از قبلا حرف میزدم هی این اقا هیچی نمیگفت فقط اونجایی ک گفتم مگه قرار نبود....برگشت گفت مگ منو میشناسی😮من دیگه چشام گرد شد دست و پاهام شل شد😂اون پسرع ک بزورخودشو کنترل کرده بود نخنده.فقط گفت نترس الان پیادت میکنم😂😂😂من ک جلو خودش زدم زیر گریه🤣 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: -نوید من اونقدری که از نظر تو جذابم از نظر همه نیستم، خب ؟ +تو جذاب ترین دختر جهانی، خب ؟!🌿》 عصبانی نیستم !🎥 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 من اوایل ازدواجم بود خونه پدرشوهرم همه فامیلهاشونم جمع بودن . سر سفره بحث دکتر گیاهی و این چیزا بود . منم با اعتماد به نفس کامل از یه دکتری که بابام خیلی بهش اعتقاد داشت صحبت میکردم. بابام چند ساله چای رو ترک کرده نمیخوره گفتم تو سی دیش میگفت چای خیلی مضره و کلی از مضراتش گفتم خاله شوهرم گفت ولی من بدون چای میمیرم . منم صربه نهایی رو زدم و گفتم . تو سی دیه میگفت برگ سبز چای انقدر مضره که هیچ حیوونی نمیخوره حتی گاو (عین این جمله رو تو سی دی میگه دکتره ولی من نباید تو جمع میگفتم )😁 بعدم برادر شوهرم که خیلی شوخه گفت دست شما درد نکنه یعنی خاله ما از اونم کمتره😂 دلم میخواست زمین دهن باز کنه برم توش @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: زمانی 2x=x می شود که چشمان تو و دستانت را همزمان داشته باشم :)! 📚 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 سلام خوبید😊😊😊بحث خاستگاری نامزدی شد یه خاطره یادم اومد خواهرشوهرم که عقد کرده بوده پدرشون دوست نداشته داماد بیاد خونش راهش نمیداده همسر من هم بااین خواهرش پشت سر همی بودند لج بودن باهم هنوزم لج هستن😐😐 یه شب پدرومادرشون خونه نبودن این شوهر خواهرشون اروم میاد پشت پنجره برادر شوهرم و همسرم که نوجوان بودن میفهمن اروم میرن بالا پشت بوم یه چوب بزرگ هم میبرند که دزد بود بزننش بعد میبینن دامادشونه همسرم اروم چوب رو میبره تا نزدیکه سرش بعد چوب و رها میکنه میخوره توسرداماد اینم ترسو پا میزاره به فرار🏃‍♂خونه کناری نیمه کاره بوده این داماد میره تو خونه که کسی نبینه ومیوفته تو چاه خونه😂😂😂 دیگه خلاصه برادر زنا درش میارن اما خب پرو بوده همیشه یواشکی میومده😂😂ولی خب همیشه هم با برادر زناش بده شاید عقده همون موقع رو داره😜😜😜 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: +دوست دارم _چیزی گفتی؟ +هیچی میگم دستت نخوره به اینا _نه حواسم هست +الان این وسیله ها رو از جلو راه بر میدارم که خلوت بشه _منم دوست دارم +ها ؟ _هیچی میگم حواست باشه خودت هم دستت نخوره بهشون +منم _ط چی؟ +منم حواسم هست✨ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 مامانم یبار زنگ زد مرخصی بگیر زود خاستگار میاد 🙄 منم از ترس مامانم مرخصی گرفتم رفتم 😊 طرف اومد افتضاح بود 😤 منم گفتم بخاطر این گفتی مرخصیم حروم کنم اضافه کاریمم نموندم😶😶😶😶 از این به بعد اول خودت ببین طرفو بعد به من زنگ بزن 😆  همه اینارو تو آشپزخونه گفتم اونام انگار شنیدن خواهره  بعد تو حرفاش گفت شما شغلتون خیلی براتون مهمه🙄  گفتم بله خیلی الان یه شرکت لنگه منه 😂😂😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: . خواستین از زیباییش تعریف کنین زل بزنین تو چشاش و مثل حافظ بخونین؛ در دست کس نیفتد زین خوبتر نگاری . .♥️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 زمان ازدواج خواهرم و شوهرش بعد از چند جلسه که اومدن و رفتن،جلسه آخر خواستگاری شد،همه ی عموها و عمه هام و خاله و داییم هم اومده بودن، جلسه تموم شد و ما جواب مثبت دادیم و خانواده داماد خوشحال و پیروز رفتن،ما هم مهمانها(خانواده داماد) رو بدرقه کردیم و با مهمانهای خودمون برگشتیم داخل خونه،پذیرایی خونه مامانم شکل ال داشت و قسمت بالایی توی دید نبود،یکدفعه عمو کوچیکم گفت این کیه... دیدیم دختر خواهر شوهر خواهرم جا مونده...😀😀 خانواده داماد رفته بودن و بچه رو جا گذاشته بودن.... همه زدیم زیر خنده.. 😀😀بچه هم هاج و واج ما رو نگاه می کرد. بعد چند دقیقه مامان بچه اومد دنبالش😃😃 همه گفتن اینقدر خوشحال شدن که یادشون رفته بچه رو ببرن😃😃 اون دختر بچه جامونده حالا خانمی شده برای خودش،خواهرم دو ماهه فوت کرده،شده مونس دخترم😢 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: بعضی ها خودشان دلیل دوست داشتنشان می شوند . . آنهایی که می گویند با هم راه برویم، با هم درستش می کنیم، با هم کلا کیف دارد 🌿(: @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 برای دختر داییم خاستگار اومده بود منم همیشه خیلییی دلم میخواست بدونم عروس و داماد میرن تو اتاق باهم حرف میزنن دقیقا چی میگن؟😂😕 واسه همین خودمو زدم به مریضی یک فیلمی بازی کردم همه باور کردن حالم بده😂💔 حالا چون میدونستم میرن تو اتاق و ازقضا خونە داییم فقط یە اتاق داره رفتم اونجا مامانم یە پتو انداخت رومو رفت همین کە رفت از زیر پتو اومدم بیرون خیلیم خوشحال بودم فک میکردم حالا چە کار خوبی کردم چجوری گولشون زدم😅😂 نزدیک بە دو ساعت منتظر موندم خبری نشد🥺💔 دیگه داشت صبرم بالا میومد که درو وا کردم و رفتم تو پذیرایی دیدم مهمونا رفتن😐🤦‍♀ بدجور ضایع شدم😕😂 شیرینیارم خورده بودن😕 دلم شییییککستتت😑😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿