eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.7هزار عکس
619 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿🌿🌿🌿 دوستم تعریف میکرد توی دوران نامزدی هر وقت خونه مادر شوهرم میرفتم خواهرشوهرم زنگ میزد نامزدش بیاد😐😂 میگفت یه جور احساس حسادت میکرد اون بنده خدارو از سرکارش مجبور میکرد بیاد میگفت یبار ما رفتیم زنگ زد همسرش بیاد اونم گفت که نمیتونم بیام داریم کابینت نصب میکنیم دستم بنده گفت تو اتاق صداشو میشنیدیم به من فحش میداده که عروس فلان شدمون اینجاس یا میای یا هر چی دیدی از چشم خودت دیدی🙄🙄😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 می‌کِشد کار من از فکر تو آخر به جنون . . 🔓🌱'! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یه شب واسم خواستگار اومده بود تعریف از خود نباشه هرروز خواستگار داشتم بی نهایت ، مادرمم هرکی میومد میگفت عالیه و خیلی خوبه ، و منم خسته و عصبانی اخه مدنظرم یچیزی بود ک خانوادم قبول نداشتن و منم همینکه میدیدم مادرم میخواد مجبورم کنه ، طی یه حرکت وقتی میرفتیم تو اتاق با پسره حرف بزنیم حالشونو میگرفتم (البته خدا منو ببخشه) خلاصه وقتی رفتیم صحبت کنیم شرایطش پسندم نبود ، مادرمم پیله ول نمیکرد پسره شهر غریب درس میخوند و زندگی میکرد و از حرفاش فهمیدم کمبود محبت داره عاقا ازم پرسید وقتی شوهرتون قهر کنه باهاتون ، میرید منت کشی و اشتی کنید منم از دهنم پرید هههه گفتم کور شه خودش بیاد ، ولش میکنم تا خودش اشتی کنه والا بدبخت مث اینکه اب یخ ریختن رو سرش فقط هنگ بود وقتی رفتن ، اومدم بیرون مامانم گفت دوباره چی گفتی به این بیچاره گفتم چرا ؟ گفت همینکه اومد بیرون یه پا وایساد میگفت بریم فقط ن میوه خورد ن هیچی رفتن ک رفتننن 😂😂الحمدالله تا باشه چرت نگه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: . مجبوبِ من دلتنگی شب ها کَلافیست که به دست شما باز می‌شود🌙🌿.. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 اوایل ازدواجم وقتی میخواستم با خانواده شوهرم حرف بزنم به تته پته میوفتادم انگار اگ حرف نمیزدم گردنمو با گیوتین میزدن... ی بار بعد عقد برا اولین بار مادر شوهرم زنگ زد و دیگ اخرای صحبتمون بود و من خوشحال ازین ک چیز ابرو بری نگفتم جمله آخرم اومدم بگم خدا شمارو حفظ کنه... گفتم شما خدارو حفظ کنه.. 😐 اومدم درستش کنم گفتم خدا شمارو خفت کنه... 😐😐 خلاصه آبروم رفت دیگ نگم چ خفتی کشیدم... 😶 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: .• تو همان دلـبرِ معروف دلـم باش منم آن دلداده‌ۍ مجنون و پریشان . . @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 ۱۵ سالم بود عقد کردم هنوز حال و هوای بچگی و شیطنت داشتم هرموقع میخواستم برم خونه مادر شوهر مادرم یکساعت با من حرف میزد که رفتی بچه بازی در نیاری ها بازی نکنیا سنگین بشین سنگین پاشو دیگه شوهر کردی😂 منم تند تند حاظر میشم میگفتم باشه باشه چشم میگفت رفتی کاری چیزی داشتن کمکشون بکنیا میگفتم چشم همین که شوهرم می یومد دنبالم میرفتیم با بچه خواهر شوهرم کشتی کج میگرفتم😂😂😂😂 با خواهر شوهرم لی لی بازی میکردم 😂توخونه بالا بلندی بازی میکردیم مادر شوهرمم بنده خدا هیچی نمیگفت میذاشت بچگیمو کنم😂 یه بارم تو بازی اسم فامیل با خواهر شوهرم که یکسال از من کوچیکتر بود دعوام شد موهاشو کشیدم میگفتم باید از اول بنویسی تقلب کردی 😂😂😂😂😂😂😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: اونجا که هوشنگ ابتهاج ميگه: «تو را ميخواهم ای ديرينه دلخواه🖇» @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿 خاطره ی من برمیگرده ب سه سال پیش زمستون بود ک پسر عموم اومده بودن خواستگاریم منم رد میکردم ... تا یه روز پسرعموم تصمیمم گرفت خودش رو در رو ازم خواستگاری کنه‌ تلفن زد ب خونمون .. منم ک صداشو از توگوشی تشخیص ندادم بفهمم کیه تا گفت فاطمه و خواست چیزی بگه منم فکر کردم مزاحمه تا تونستم فوش بارونش کردم بعد قطع کردم شب مامانم امد خواست پوستمو بکنه فهمیده بود وقتی بهم گفت پسرعموت بود اینجوری شدم😶😶😥 کلی خجالت کشیدم بعد بهش پیام دادم و عذرخواهی کردم ولی الانم باهاش ازدواج کردم و هروقت يادآوري میکنه ، میگ خب بلدی ها فوش بدی و کلی خجالت و میخندیمم😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: ‹شب خواستگاری وقتی حرفامون تموم شد تهِ حرفاش بهم گفت: خانم این قلبِ ما تو آتیشِ عشقِ شما سوخت! یه وقت با جوابِ منفی خونه خرابمون نکنی:)✨🔐› @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 شوهرم رفته بود کربلا منم دلمو صابون زده بودم واسه سوغاتیای که شوهر جان میخاد واسم بیاره🙈 گذشت و روز موعود رسید و شوهر جان آمد بعد از دیده بوسی و مراسم شام و رفتن مهمونا البته فامیلای نزدیک موندن رسید وقت دادن سوغاتی... یکی یکی سوغاتی مادرش و پدرش و برادراشو و.... همه رو داد نوبت من شد همه از جمله جاریا هی میگف واسه خانومت چی گرفتی ؟؟ شوهرمم با یه لفظ خاصی میگف واسه خانمم ویژست بعدا خودم بهش میدم منم قند تو دلم آب میشد فک میکردم وااااای ببین چی باشه 😍😍 جاریام از کنجکاوی داشتن میترکیدن😏😏 القصه آخر شب شد و همه رفتن خونه هاشون منم که دل تو دلم نبود شوهر جان صدام کرد بیا ببین چی گرفتم واست😎 آورده جلوم باز میکنه یه لباس خواب گرفته اونام چ وضعی🤦‍♀🤦‍♀ چشام چار تا شد گفتم همین گفتم آخه مرد مردم از کربلا چادر مشکی انگشتر عقیق سجاده این چیزا میارن این چیههه برداشتی اوردی تو اینو واسه من نگرفتی واسه خودت گرفتی من نمیخامش 🤨🤨 از فرداش همه میپرسیدن شوهرت چی گرفته بود شوهرت چی گرفته بود منم مونده بودم چی بگم همش می گفتم هنوز کادومو باز نکردم 🤣🤣 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: در خیال‌آمدی و آینه‌ی قلب شکست آینه تازه از امروز تماشا دارد . .🌱'🔓. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿