eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.7هزار عکس
622 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 برا روز عقدم ارایشگا گفته بود که بیشتر وسایلو خودم بخرم منم وسایلا ک خریدم روز عقد رفتم ارایشگر گفت مژه خوب نیس و از اونجایی ک دختر خاله اقامون بود ب مادر شوهرم زنگ زد گف که مژه مصنوعی فلان مدل بخرید بیارید همسر منم ک بهش پشت گوشی گفتن اینم تا اون موقع نمیدونسته مژه مصنوعی چیه اصن 🤣 رفته مغازع لوازم آرایشی ک میگف شلوغ بوده و عجله داشته سریع و بلند میگه مژگان مصنوعی دارید🤣😐 میگف هر کی یه طرف ولو میشده از خنده بعد کلی خندیدن گفتن مژه مصنوعی بله و خریده و اومده😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: - اخر چہ کند با دلِ من علم پزشکی وقتی ڪه به دیدار تو بسته ضربـ♥️ـانم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿 سلام منو لیموجونم( اقامون)تو یه گپ استخدامی نظامی ادمین بودیم تقریبا یسال و خوردع ای میشه ب اعضا راهنمایی میکردیم. تا اینکع ۸ اردیبهشت اومد تو یه ویس گفت من عاشقتم😄🤭 منم فکردم چالشی چیزیه قبول نکردم و گفتم شوخیه وقتی فهمیدم جدی جدی از من خوشش اومده قبول نکردم تو مجازی مخصوصا امروزه نمیشه ب هر عشقی اعتماد کرد کههه ولی چون قول داد خودشو بهم ثابت کنه بهش فرصت دادم😁بعداز یه ماه به خانوادش درمورد من گفت و مادرش ب شدت از من خوشش اومدع🤭🥰الان نزدیک ۷ ماهه که باهمیم و خانوادع ها در جریانن و در تلاشیم شرایطمون برا عقد اوکی شه😁 اقاپلیسمونم الان شده بخشی از وجود بنده😌❤️🌱 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: ⟨ يُرسلنا الله بعضنا لبعضٍ كالأرزاق ⟩ خدا بعضی از ما رو برای بعضی دیگه مثل رزق می‌فرسته . . 😌❣ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 سلام دوباره یک خاطره هم از حسادت بگم براتون ماتوکشورمون وقتی عقدمیکنیم معمولا عقد نامه نمیگیریم بعد شش سال ازازدواجم میخواستیم پاسپورت بگیریم بیایم خارج کشور عقد نامه لازم شد شوهرم وپدرشوهرم هردو تو یک روز درخواست عقدنامه دادن وقتی عقد نامه گرفته شد مهریع من نوشته بود سه صد هزار افغانی ازمادرشوهرم شصدهزار افغانی اونشب جلو من باشوهر وپدرشوهرم دعوا کرد ک چرامهریه عروسم زیاده ازمن کم ای چیش ازمن بهتر باوجودیکه همیشه میگه بهترین مادرشوهر دنیام وقتی مادرشوهرم باپدرشوهرم ازدواج کرده بود بیوه بودپدرشوهرم سندخونه خودشو زد به اسم مادرشوهرم هنوزم دعواداشت ک چرامهراین ازمن بیشتره😆😆😆 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: شماممنوع‌الخروج‌ازمرزهاےقلب‌منـے! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 سوتی مامانمو میگم 😅 ما تازه عقد💍 کرده بودیم این مامان منم خیلی از شوهرم خجالت می کشید نمی دونم چرا اصلا شوهرم می یومد خودشو گم می کرد و بیشتر قایم می شد 😄 حالا بگذریم روز مادر بود شوهره منم اومده بود دنبالم منو ببره رستوران🍽🍴🍽 یه جعبه شیرینی🍰🧁 هم دستش بود مامانم که اومد جعبه رو بگیره و تشکر کنه شوهرم گفت مامان جون روزتون مبارک باشه 😍😍 مامانمم هول کرد عجیب سرخ شد گفت ممنون پسرم زنده باشی روز تو هم مبارک😳 منو شوهرم همینجور سکوت ولی داشتیم از داخل می ترکیدیم😬😬 الان نه سالی می گذره هر وقت روز مادر میشه منو شوهری یاد این سوتی می یوفتیم یعنی جفتمون از داخل ترکیدیم پخش می شیم زمین هر کدوم یه ور اشکامونم سرازیر😆😆🤣🤣 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: ای‌نگاهت‌از‌شبِ‌باغِ‌نظر‌شیراز‌تر . . دیگران‌نازند‌و‌تو،از‌نازنینان‌نازتر😌✨! @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 سه سال پیش ک من پونزده سالم بود با خواهر شوهرم ک دخترعموم هم هست رفته بودیم قم هم من هم خواهر شوهرم هردو تو عقد بودیم گویا شوهری خیلی دلتنگ شده بود😌برای همین من و خواهر شوهرم تصمیم گرفتیم زودتر و بدون همراهمون برگردیم خلاصه بلیط قطار بانوان گرفتیم دوتا دختر ۱۵ساله راهی مشهد شدیم شب ساعتای دوازده رسیدیم وانقد گشنمون بود ک تصمیم گرفتیم خواهر شوهرم پیش وسائل بمونه و من برم خوراکی بخرم همینجوری ک داشتم توی مغازه ها سرک می‌کشیدم تو دلمم میترسیدم ک ای خدا اگه دیر بیان دنبالمون اگه کسی اذیتمون کنه😨 که یهو از پشت یکی دستشو گذاشت رو شونم خدا می‌دونه ک یهویی و کاملا از روی ترس برگشتم یه سیلی جانانه خوابوندم زیر گوش طرف... تازه ب خودم اومدم دیدم ای داد اینکه شوهر خودمه😂اون بدبختم برق از کلش پرید با بهت بهم نگاه میکرد یهو نگام چرخید دیدم شوهر خواهر شوهرم داره از خنده زمینو گاز میزنه😂😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿 چند سال پیش سرکار میرفتم.... یک روز من و صاحب کارم نشسته بودیم و حرف میزدیم دیدم یک آقایی اومد تو مغازه با لباسهای کثیف و خاکی ، من یک لحظه فکر کردم اومد برای گدایی😳 اما اومده بود ازم خواستگاری کنه و همش میگفت من تو مسیر میبینمت و ازت خیلی خوشم اومده اونقدر وضعیتش داغون بود که صاحب کارم گفت شوهرش نمیدیم میخواد درسش رو ادامه بده😂😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: مثلِ تعريف نادر ابراهيمي تو يك عاشقانه آرام عاشق باشين🌿 : • نمی‌شود که تو باشی، من عاشقِ تو نباشم نمی‌شود که تو باشی درست همین‌طور که هستی و من، هزاربار خوب‌تر از این باشم و باز، هزار بار عاشق تو نباشم. نمی‌شود، می‌دانم نمی‌شود که بهار از تو سبزتر باشد ✨✨✨ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 باز من اومدم با خاطره البته مال چندسال پیشه ک عقد بودمو جهاز میخریدم آقا منو مامانم در حال خرید کردن وسایل برقیام بودیم خواستم سبزی خورد کن بخرم خلاصه آقاهه امتحان کرد گفت سالمه حالا نمیدونم سبزی خوردکن من اینجوریه یا مال همه.سرش فشاریه با فشار دادن سر شیشه ای سبزی خردکن روشن میشه یعنی هیچ کلیدی نداره 🤔🙄 خلاصه خونه ما تا شهر یه یک ربعی دوره اومدیم خونه دوباره اونو خودم زدم به برق هرکاری میکردیم نمیتونستیم روشن کنیم نه کلیدی ن هیچی 😂 فک میکردیم مال پریزه برقه گفتیم شاید برق نداره خلاصه هی از تو حال تو اتاق تموم پریزارو امتحان کردیم دیدیم جواب نداد😂 گفتم سبزی خردکن خرابه باز هلک هلک پاشدیم رفتیم شهرک بگیم سبزی خرد کن خرابه رفتیم مغازه به آقاه خیلی شیک باکلاس گفتم آقا این هرکار میکنیم کار نمیکنه سبزی خردکن خرابه 😅 خلاصه آقاهه زد به برق با کمال ناباوری دیدیم روشن شد ☺️ منو مامانم خیلی کنجکاو ک از کجا روشن شد آقاهه دید کنجکاویم گفت این کلید نداره بافشار دادن درب شیشه ایش روشن میشه 😄 تااینو گفت من اصلا نمیتونم جلو خندم بگیرم نشستم رو صندلی فقط قهقه میزدم فک میکردم ک این سبزی خرد کنو چقد تو خونه چرخوندیم و ب تک تک پریزای خونه زدیم ک روشن شه مامانمم میخندید و بیشگون میگرفت فقط من میکفتم پریزا و میزدیم زیر خنده نمیدونم بعد ۱ساعت از مغازه اومدیم بیرون😅😁😂😝 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿