دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک خاطره نامزدی🍃👇
#خاطره_اعضا
❣❣❣❣❣
سلام
وقتی این پست و خوندم یاد دوران نامزدی خودم افتادم
ما هم دوران نامزدی مشکل داشتیم نامزدم اجازه
اینو نداشت که بیاد خونه ما طولانی بمونه یا تنها باشیم منم همین طور ....🥴🥺
بعد از اینکه عقد شدیم پارک میرفتیم سینما بازار ولی بازم شوهرم اصرار داشت که تو خونه با هم باشیم ...
خلاصه از اونجایی که شوهرم محل کارش یه جا دیگه بود و ۱۲ ساعت با من و خانواده ش فاصله داشت وقتی هم میامد نمیتونستیم یه دل سیر پیش هم باشیم دوران نامزدی و عقدم خوشیش به همین با هم بودنه وگرنه الان همش پیش همیم 😅
یکبار که مرخصی گرفت و اومد بهم گفت فردا میام دنبالت که بریم بیرون ولی شناسنامه ت و بردار با خودت بیار 😎
منم کنجکاو خدایا این شناسنامه میخواد چکار از این جور فکرها دیدم داره میره سمت مسافر خونه 🤣
خلاصه دو سه ساعتی اونجا اتراق کردم و نهار خوردیم بعدش اومدیم خونه
اینم بگم الان که خودم یادم میفته خنده م میگیره چقد ما بچه بودیم برای یه خلوت کردن و حرف زدن چقد محدود بودیم ...با وجود اینکه ما رسم دستمال داشتیم هیچ وقت تو این قرار ها اجازه نمیدادم شوهرم کاری کنه که بعدا جواب پس بدم ....
خلاصه این دیگه شد عادت براش هر وقت میامد مرخصی یه نهار توی مسافر خونه با هم بودیم البته اینم بگم به بهانه خرید کردن میرفتیم یه شهر دیگه میگفت اینجا گرونه از این بهانه ها ...
اون موقع ها قیمتها مثل الان نبود .. یادش بخیر
هر وقت میرفتیم مسافر خونه یه النگو هم کاسب میشدم 😍
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره_عقد:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
تازه عقد کرده بودیمو حسابی از هم خجالت میکشیدیم بهم زنگ زدو گف بیابریم برات لباس بخرم
یکم بافاصله ازهم راه میرفتیمو هرچند دقیقه یکی دوجمله کوتاه بینمون ردو بدل میشد
خلاصه بعد اینکه چندتا مغازه رفتیم
همسرم گفت من همینجا میمونم تو برو داخل مغازه ببین چیزی خوشت میاد
منم رفتمو لباسایی ک زده بودن ب دیوار رونگاه میکردمو عقب عقب میرفتم ک یهو ب یه چیزی برخورد کردمو تو ی لحظه فک کردم مانکنه و خواستم محکم بگیرمش ک نیفته😐
و دادکشیدم یاخدا
مانکن نبود همسرم بود ک با صدای داد من هول شد خواست خودشو بکشه عقب و منم ک اصلا تو هپروت محکم کمرشو گرفتمو یهو دوتایی پخش زمین شدیم😕
فروشندهه بیچاره مونده بود چی شده
منو همسرمم نشسته بودیم کف مغازه و مث کرولالا همونگاه میکردیم😢
الانم ک ۸سال میگذره هر کاری میکنه میخندم میگه از مانکن ک بهتره😄
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........
#خاطره_نامزدی
❣❣❣❣
یه بار نامزدم بهم زنگید گفت عزیزم کجایی
گفتم جلو کتابخونه دانشگاه (توضیح :منو همسرم هم دانشگاهی هستیم)گفت:باشه برو کنار پیاده رو !!!!وایسا الان میام پیشت.
منظور ایشان از پیاده رو همان راه پله میباشد خخخخخخخخخ🤣🤣
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#ارسالی_اعضا #درد_دل_سمیرا🍃👇
نظر شما
❣❣❣❣❣❣
سلام به مدیر عزیز گروه
سلام نظرم راجب سمیرا
درسته هنوز اولشه ولی به نظرم سمیرا باید سهمش از خونه رو جدا میکرد و میفروخت و با پول حقوق پدرش و نصف خونه یه خونه میخرید و آسون زندگی میکرد با حقوق باباش هم خرج میکرد.... من جای سمیرا بودم نمیذاشتم مریم انگشتش بهم بخوره چه برسه کتک بزنه به نظرم باید مقاومت بکنه و وایسه تا مریم حقش رو نخوره.... مریم میتونه اون اتاقی که توش وسایل گذاشته رو حداقل بده تو و خرت و پرتای خودش رو بریزه توی انبار.... خیلی مریم خود خواه هست من بودم ادبش میکردم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#ارسالی_اعضا #درد_دل_سمیرا🍃👇
ادمین:
❣❣❣
درددل سمیرا رو بخونید...دختری که در معرض یک بی آبرویی قرار میگیره و....
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#ارسالی_اعضا #درد_دل_سمیرا🍃👇
رفتم توهال مهدی داشت چای میخوردسلام کردم،گفتم مهدی کارت دارم،گفت خواهرخستمه بزار برای بعد.صدام رو بلند کردم گفتم الان باید حرف بزنیم چون خیلی مهمه.دستپاچه شده خودشو جمع و جور کرد و آب دهنشو قورت داد و گفت خوب بگو.گفتم :اولا دفترچه حقوق بابا رو چرا بهم ندادی؟ باتعجب گفت: کی بهت گفته؟ خوب تو اثاث کشی بودیم یادم رفت حالا بهت میدم .گفتم باشه.
دوم سند خونه که گفتی نصفش به اسم منه بیار گفت : سند که هنوز کار داره آماده نیست باید بره ثبت ،آماده شدبهت میدم.گفتم : کی آماده میشه،ببرم میخوام محضردار روببینم کارش دارم.مهدی گفت باشه فرصت کنم میبرمت،مگه بهماعتمادنداری؟گفتم چرا دارم . ولی اگه میخوای باورت کنم منو از اون انباری بیار بیرون .گفتی تا فردا اونجا بمون ،الان فرداس .دفتر چه حقوق رو هم بهم بده ،مریم اومدجلووصداشوکلفت کردوگفت؛انگاراین ماجراهنوزتمام نشده،ااگه دست به اتاقهای من بزنیدهم خودم وهم فربد رو آتیش میزنم.باعصبانیت گفتم:آتیش بزن چه بهتر.یهومریم پریدو موهام رو گرفت تو دستش و کشید مهدی اومددست منو گرفت و مریم تا تونست کتکم زد هر کاری می کردم از دست مهدی بیرون بیام فایده نداشت در واقع به مریم کمک کرد،میخواست حساب کاردستم بیاد.بابدن زخمی رفتم تواتاق ومهدی هم باهام قهرکردودفترچه هم بهم نداد.وسایلم روجمع کردم ویواشکی ازخونه اومدم بیرون .رفتم ازتلفن عمومی به عموسپهری زنگ زدم وباگریه موضوع روبهش گفتم.آدرس ازم گرفت وگفت الان میاددنبالم.بعدازنیم ساعت عمو باخانمش اومدنخودمو انداختم تو بغلش و گریه کردم .سرشو تکون داد و گفت نترس دیگه تنهات نمی زاریم .باعمورفتیم خونه،عموزنگ زدومهدی در باز کرد.مهدی تا منو دیدتعجب کرداصلانفهمیده بودن که من رفتم.رفتیم داخل.مریم تا اونا رو دید فهمیدچه خبره،گفت وای ماچقدرمحبت دخترجشم سفیدکردیم رفته شما رو آورده.چقدرمحبتش کردم کی شش ماه تر و خشکش می کنه ؟ والا داره نا حقی می کنه آخه چرا مزاحم مردم شدی بگو ما چیکارت کردیم ؟عموبه مهدی گفت برای چی دفترچه حقوق روبه سمیراندادی.مهدی بلندشدورفت دفترچه رو آوردوگفت بخداعمو یادم رفته بودآخه درحال اثاث کشی بودیم.عمودفترچه روگرفت وبازش کرد،یهو گفت مهدی چه جوری پولای توش رو گرفتی ؟ نباید به توبدن تعجب می کنم فقط خودش می تونه بگیره شش ماه حقوق توش بوده،چکارشون کردی.مهدی بالکنت گفت عموبرای خونه پول کمداشتم مجبورشدم برداشتم.آخه اونم داره تو این خونه غذا می خوره پول تو جیبی می گیره ،منم میکانیک ساده ام از کجا بیارم.گفتم مگه من آدم نبودم که بهم بگی،
دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇
@Aseman100
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک داستان🍃👇
ارزش دل❤️
#پیشنهاد میکنم بخونید.
زن پاشو محکمتر روی گاز فشار داد ، باید خودشو سریع میرسوند...... نه!!!صدای برخورد ماشین با سپر گلگیر روبرویی....
ماشین کاملا نو بود و چند روز بیشتر نبود که اونو تحویل گرفته بودند.
چطوری باید جریان تصادفو به شوهرش توضیح میداد....
خدایا!!!باید مدارکش رو حاضر میکرد.
در حالی که از یه پاکت قهوه ای رنگ بزرگ مدارکش رو بیرون میکشید،
تکه کاغذی از توی اون زمین افتاد که روی اون با خطی کلفت و شتاب زده نوشته شده بود...
عزیزم در صورت تصادف یادت باشه، که من تو رو دوست دارم نه ماشین رو!
زن اروم گرفت و با لبخندی از ماشین پیاده شد.
وقتی پیرهنمون با اتو میسوزه
یا قشنگترین ظرف کریستالمون میشکنه، دیوارهای خونه خط خطی میشه
یادتون باشه هیچکدوم ارزش شکستن دلی رو نداره!
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک دلبری🍃👇
#دلبرجان 👇
نباید صورت بی روح باشه 👻 موقع بیرون رفتن یه کم از وسایل ارایشی لازم مثل یه رژلب ملایم و کرم ضد افتاب استفاده کنید💋👩🏻...🌸🌱
وقتی میرید بیرون لباساتون باید سایز خودتون باشه نه خیلی گشاد و نه خیلی تنگ باید لباساتون بهم بخوره و به تنتون بشینه👗😍
تیپ زدن خیلی خوبه اما هرچی تیپ ساده و شیک باشه خیلی بهتره تا مثل کسایی باشی که خیابونو با عروسی اشتباه گرفتن..!😐
کفش در مورد شخصیت شما خیلی موثر هست. وقتی یه تیپ عالی زده باشین اما کفشتون کثیف باشه فایده ای نداره🤦🏻♀
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿