eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.7هزار عکس
621 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
: ولو كان بيدي لأخفيتك بقلبي خوفاً من أن يعشق عيناك أحداً غيري . . اگردست‌من‌بود‌درقلبم‌پنهانت‌میکردم؛ ازترس‌اینکه‌کسی‌دیگرغیرازمن عاشق‌چشمانت‌شود👀🌿((: @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 یادمه دوران نامزدی بودیم همون روزهای اول که باخانواده خودم و همسرم به اتفاق رفتیم پیک نیک. خانما ی سمت نشسته بودن آقایون سمت دیگه جایی که خانمها نشسته بودن مگس وول میزد. آقامون که هنوز خیلی رومون باهم باز نشده بود منو صدا کرد که خانمم بیا اینطرف بشین اونجا اذیتی مگس زیاده. منم مثلا میخواستم حاضرجوابی کنم برگشتم گفتم آره مگس اینور زیاده دورما جمع شدن. بس که ماخانما شیرینیم،😳😂😂😂 هیچی دیگه همه سکوت کردن. خانمها هم هنگ کردن از حرفم مثلا اومدم ببرم بالا خانما رو. کوبوندمشون حسابی😂😂😂😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿 عقد کنون خواهر شوهرم قرار بود تو خونه باشه. مادر شوهر جان گفتن خونه در و دیوارش خیلی قدیمی و رنگاشم داغون.خلاصه شوهری که همیشه عاشق کارای فنی و نقاشی و این حرفاست رفت رنگ و بتونه و اینا خرید و افتاد به رنگ کردن.از اونجایی که قرار بو مردونه خونه ما باشه( ما طبقه بالای ساختمون کلنگی منزل پدری شون می‌نشستیم و مادر شوهر گرام پایین) و زنونه پایین، نقاشی دو طبقه هم وقت و نیروی کار بیشتری میخواست پس من و عروس خانوم هم آستین بالا زدیم و مشغول شدیم. تا زمانی که اتاقا رو رنگ می کردیم همه چیز خوب پیش می‌رفت تا اینکه از بالا یعنی مادرشوهر دستور رسید راه پله ها رو هم رنگ کنیم.اون موقع هم غلتک نقاشی نبود و همه جا روبا قلمو رنگ می کردیم.بخاطر همین مجبور بودیم از نردبون استفاده کنیم.خلاصه شوهرم داشت رنگ میکرد خسته شد .به من گفت بیا تو رنگ کن یکم.منم سطل به یه دست و قلمو به یه دست از پله های نردبون اومدم برم بالا که چشمتون روز بد نبینه از این ور رفتم بالا و از اون ور با سر اومدم پایین.حالا تصور کنید مثل این فیلمای کمدی سطل رنگ روی سرم خالی شده بود و لای موهام همینطور رنگ شره کرده بود و خلاصه چشمتون روز بد نبینه.هم دردم گرفته بود هم خنده ام😂😭😂😭😂 شوهرم هم که دلشو گرفته بود و غش کرده بود از خنده .مادر شوهرم درو باز کرد و منو تو اون وضع دید بیچاره هول کرده بود و دعواش میکرد که دختر مردمو کشتی. تازه وقتی نقاشی تموم شد دیدیم چه بلایی سر راه پله ها اومده.سنگاش کامل کثیف شده بود و مجبور شدیم سنگ ساب بیاریم.سنگ سابه اومده بود کار کنه همینطوری که داشت کار می‌کرد برگشت به شوهرم گفت عجب نقاش کثافت کاری بوده ها.بعد یهو چشمش خورد به لباسهای شوهرم که لکه رنگ بهش بود.زد زیر خنده و گفت خودت رنگ کردی🤣🤣🤣🤣 از اون به‌بعد هر کی تو فامیل نقاشی داره شوهرم میگه میخواید ما بیایم براتون رنگ ‌کنیم😬😬😬😬 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: ☁️✨گفته‌ اند به کم قانع باشید من به همین عاشقانه نوشتن از تو قانعم . . آرام میگیرم به همین آب باریک عاشقی🤍(: @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿 منو خواهرم دوقلوییم و خیلی خیلی کپی همیم یروز واسه خواهرم یه خواستگار میاد خواهر منم تو اشپز خانه بوده که مادر اقاهِه به پسرش اشاره به من میگه به به چه دختر خوشکلی(خوشکل هست یا خوشگل🤔🤨)انتخاب کردی که بعدش خواهر ما چای رو میاره بعد مادر پسره میگه یه چند روزیه چشمام خراب شده همه رو دوتایی میبینم من خاک برسرم هول میشم میگم خوچشمای کورتو باز کن ما دوقلوییم هنوزم که هنوزه هروقت مادر شوهر خواهرمو میبینم خجالت میکشم اخه اون موقع هنوز 17سالم بود و نادان بودیم😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: برید به دلبرتون بگید: دیدی بعضی وقتا انقد یه آدم برات قشنگه و همه چیشو دوس داری؟ انگار وقتی خدا داشته می آفریدش توهم نشستی کنارش نظر دادی؟ تو برای من این شکلی هستی♥️.. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 امان از این چایی خواستگاری که چه کرده همه رو یه دور سوزنده 🤣😵 بالاخره نوبت چایی خواستگاری ماهم شد و من هیچ موقع چایی نیاوردم البته و این خان داداش بودن که همیشه زحمت چایی رو می کشیدن بله چایی رو آوردن و به همه تعارف کردن پدر خدا بیامرزم و خود برادرم بسیار سریع چایی رو دست گرفتن و مشغول خوردن شدن داماد بخت برگشته از همه جا بی خبر هم به خیال اینکه چایی سرده و قابل خوردن یه قلوب گنده رفت بالا که یهو دیدیم چشمای سبزش عین یه قورباقه زد بیرون 😳😩و دستش جلو دهن با سرفه بدو بدو رفت سمت در 🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂ بیچاره حتی نمی دونس درهای خونه کدوم به کدومه فقط زد از آپارتمان بیرون ما نمی دونستیم بخندیم یا ناراحت بشیم مادرشم پشت سرش صداش می زد خاک بسرم چی شد علی علی آقا خلاصه بعدا فهمیدیم برعکس خانواده ما اینا عادتشونه چاییاشونو سرد می خورن خلاصه مایی که تو خوردن یه چایی ام تفاهم نداشتیم بنظرتون این ازدواج می تونس سر بگیره ؟؟؟ البته تا حالاش که بعد ۱۵ سال خوب بوده🤣 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: روزے که خانواده تهرانے مقدم بہ خانہ ما آمده بودند ما شیطنت ڪردیم و ڪفشهاےِ ایشان را دیدیم حاج حسن یڪ¹ جفت ڪتونے سفید چینے به پا ڪرده بود که این کفش‌ها از شدت غبار و خاڪ رنگ تیره‌اے به خود گرفته بود بعد از میان پرده اتاق ایشان را نگاھ ڪردم و دیدم مانند همه ڪسانے که به جبهہ مے‌روند با یڪ لباس چهارجیب خاڪستری با یڪ شلوار ڪتان کرم رنگ آمدھ بودند و حتے دکمه‌هاےِ آستینِ ایشان باز بود👔 خیلے دلم گرفت ڪه چرا ایشان با چنین وضعیتے به خواستگارے آمده‌اند... اما وقتے فقط ۱۰ دقیقه با ایشان حرف‌زدم متوجھ شدم اخلاصے دارد که تمامِ ظاهر او را محو میڪند •همسرشهیدتهرانے‌مقدم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 منم سوتی افتضاحمو بگمممممم نامزد من یکوچولو تپل هست بعد چند شب پیش گفت که میخوام یکم لاغر کنم گفتم توکه چاق نیستی گفت والا هی میگن چاقی چاقی.   منم خیر سرم غیرتی شوم گفتم غلط کردن اونکه بهت گفته چاق خودش خیلی مانکن بود و کلی چیز گفتم بعد گفت آره عزیزم مامانم بهم گفت....حالا مامانشم چااااق😆😆😆😆😅😅آبروم به باد فنارفت @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 این خاطره مال چهل سال پیشه زمانی که بابا و مامانم نامزد بودن😍 اون موقع بابام ۱۹ساله ومامانم۱۲ساله بوده😅خانواده هم تعصبی بودن وبابام نمیتونسته زیاد مامانمو ببینه یه روز که مامانم رفته بوده از سر چشمه اب بیاره ، بابام میاد اون نزدیکیها وایمیسته 😏هرچی پیس پیسسسسس میکنه مامانم محلش نمیده🤨بابامم یه تسبیح داشته از این دونه درشتا پرتش میکنه طرف مامانم 😮😮 تسبیح میخوره سر مامانم😱😱 مامانمم هرچی فوش بلد بوده به بابای بیچارم میده😠😡 بابامم الفرار🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂ بابام😨🤫😱 مامانم😡😤 من‌ بعد چهل سال😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: 🌿🌿🌿🌿🌿 به خواستگارم گفتم دوست دارید شهید بشید؟گفت بله گفتم ان شالله که میشید😂😂😂 بعدم گفت هدفم شهادته،منم گفتم احسنت اتفاقا منم ک استخاره کرده بودم آیه و لاتحسبن الذین قتلوا ...اومده😁 کلی هم خوشحال شدیم ک سر شهادتش ب توافق رسیدیم😅 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
: برید به دلبرتون بگید: دیدی بعضی وقتا انقد یه آدم برات قشنگه و همه چیشو دوس داری؟ انگار وقتی خدا داشته می آفریدش توهم نشستی کنارش نظر دادی؟ تو برای من این شکلی هستی♥️. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿