🌿🌺﷽🌿🌺
یک بار شعار جالبی را روی برچسب سپر یک ماشین دیدم و آن را پشت
خبرنامه یکشنبه ی خود یادداشت کردم.
شعار این بود، «خیر است.»
با دیدن این جمله لبخند زدم.
«خیر است.» فلسفه این کتاب است؛
تصور من این اعتقاد راسخ است که آنچه روی می دهد خیر است و زندگی روایتی است که شما هم دستی در نوشتن آن دارید.
ما در گیر ظاهر امور هستیم اما چیزی که اهمیت دارد ایمان است، ایمان به اینکه «خیر است.»
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
با سلام و وقت بخیر،امروز اول ماه ذی القعده است،
از امرو تا چهل روز یعنی تا روز دهم ذی الحجه را چله کلیمیه می گویند،که آداب مخصوص دارد
،اول غسل امروز،دوم برای گرفتن حوائج مهم می توتنید از امروز چله بردارید،ضمنا دراین چهل روز باید تلاش کنید
از گناه دوری کنید(از خوردن مال حرام ،غیبت کردن یا گوش دادن،رفتار بد،کلام بد،نگاه ب نامحرم،توبه
وغیره.......)چله هایی که در این چهل روز میتوانید بر دارید.
سوره مبارک محمد(ص)
سوره فجر
سوره فتح
سوره طه
زیارت جامعه کبیره
زیارت جامعه صغیره
زیارت عاشوری
زیارت وارث
حدیث کسا
ذکر یا بصیر303بار
ذکرصلوات350
استغفار70بار
لااله الاالله1000بار
مومنان عزیز یکی از این چله ها که ذکر شد را میتوانید بردارید
به امید حاجت روایی مومنین عزیز،از همه شما التماس دعا دارم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
2.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
عشق میتونه یه شربت آبلیمو تو یخچال باشه / یا پس انداز یک پدر برای فرزنداش، تعریفهای کمال گرایانه رو دور بریزید، عشق و در زندگیهاتون ببینید 💚
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام
برای خانومی که دخترش ۱۵ ساله و خواستگاراشو رد میکنه
با دخترتون صحبت کنید ب عنوان ی دوست
اگر مورد خوبی اومد و موافقت کرد که تا ۱۸ سالگی دخترتون صبر میکنه تا درسش تموم بشه اگر از هر نظر خوب بود قبول کنه چون وقتی سن دخترا بالا میره تو انتخاب سخت گیر میشن و باعث میشه یا تا آخر عمرشون مجرد بمونن یا با مردهایی ازدواج کنن که یا بیوه هستن یا زن طلاق دادن.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#بلدی_بگو
سلام گلی جون.ی سوال دارم .مبلام رنگشون خیلی روشنه کثیف شدن لکه شدن حتی بعضی جاهاشون دخترم با خودکار خط کشیده کسی تجربه ای داره که چی استفاده کنم مبلام تمیز بشن آخه خیلی رو اعصابمه کثیفیشون.ممنونم از گروه خوبت .منم باشم مینای کرمانی
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#تجربه_من ۱۰۱۵
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#سختیهای_زندگی
متولد ۶۵ هستم، وقتی ۱۳ ساله بودم با پسر عمه ام که ازم خواستگاری کرد عقد کردم و تقریبا سه سال بعد در سن ۱۶ سالگی که همسرم هم ۲۱ ساله بودند ازدواج کردیم.
ایشون تازه سال سوم دانشگاه و منم سال سوم دبیرستان بودم، سربازی نرفته بودند، شغل نداشتند🥴 و فقط پنجشنبه جمعه ها کارگر بنا بودند، از لحاظ مالی بشدت در مضیقه بودیم و در خانه پدر من زندگی می کردیم.
تا اینکه وقتی دیپلم گرفتم باردار شدم و اولین فرزندم که پسر بودند رو در هجده سالگی به دنیا آوردم.
بعد از به دنیا اومدن پسرم، همسرم بالاخره به سربازی مشرف شدند😅 و من حالا باید خودم کار میکردم. با بچه هفت ماهه فروشنده بودم تو مغازه با حقوق ماهی پنجاه هزار تومان😢 که گاهی حتی باید به همسرم هم پول میدادم برای هزینه رفت و برگشت، البته خودش حقوق سربازیش چهل هزار تومان بود🤣حقوق من بیشتر بود😅
ایشون فوق العاده زحمتکش بودند، بعد از سربازی دیگه به من گفتن که سر کار نرو و بشدت پیگیر استخدامی بودند که موفق شدن و بعد چندین بار آزمون بالاخره جایی بطور رسمی شاغل شدند و ما زمانی که پسرم ۲/۵ ساله بودند، مقداری از وضعیت بغرنج مالی در اومدیم که من اینا رو بخاطر خوش قدمی پسرم میدونم (الهی شکر)
من تا هفت سال دیگه بچه نخواستم، چون ویار بشدت وحشتناکم، وضعیت بد مالی که نمیتونستم دکتر برم، یا سونو انجام بدم و.... منو ترسونده بود، اما کاش اینکار رو نمیکردم و بلافاصله باردار میشدم😔
تا اینکه بعد هفت سال بالاخره دلو به دریا زدم و اقدام کردم که خدا رو شکر بدون مشکل باردار شدم، باز هم ویار سخت 🥴 ایندفعه دوست داشتم فرزندم دختر باشه اما پسر بود و من ناشکری کردم و گفتم نمیخوامش که وقت به دنیا آمدن مقداری نقص جزیی برای پسرم پیش اومد که متأسفانه هنوز هم داره، باز هم خدا روشکر میکنم که از این بدتر نشد.
از یمن قدم پسر دومم هم خودم دانشگاه رفتم و هم صاحبخونه شدیم (مسکن مهر🤣)
ایندفعه دیگه نذاشتم بین بچهها فاصله زیاد بیفته دوران شیر دهی که تموم شد اقدام کردیم و دختر شد، بعدش دوباره اقدام کردیم و پسر شد که تونستم توی باردای بچه چهارم پیاده روی اربعین برم با تمام بچهها و تمام هم پیاده رفتم و خدا روشکر بدون هیچ مشکلی به دنیا اومد.
همسرم ارتقا گرفت و وضعیت باز هم بهتر شد، خدا رو شکر همسرم بشدت بچهها رو دوست داره، خلاصه دوباره اقدام کردیم و ایندفعه دختر شد.
خلاصه دوباره اقدام کردیم، البته اینم بگم سه تای آخری فقط به نیت سربازی امام زمان باردار میشدم. با خدا عهد کردم که تا جان در بدن دارم اقدام میکنم بشرط اینکه اولا همهی بچههام سرباز امام زمان عج بشن و حتی یکیشون خدای ناکرده منحرف نشه و دوم اینکه اون دنیا جایگاهم پیش ائمه اطهار علیه السلام باشه 😍
خلاصه بچه ششم رو باردار شدم و مجدد رفتیم کربلا ایندفعه با چهار تا از بچهها و یکی هم تو شکمم، فقط پسر بزرگم بخاطر اینکه حوزه درس میخونن نتونست بیاد، الان پسر چهارمم که فرزند ششم باشن چهار ماهه هستن😍
قصد دارم ان شاء الله مجدد اقدام کنم. البته اینم بگم که برای براداری کلی مسخره میشم یا حتی اذیت میشم، بخصوص توی بیمارستان ها، همین فرزند آخرم بهم گفتن که از اتباع هستی؟
از سختی های زندگی توی آپارتمان هم نگم براتون 😅😢 شايد بعضی دوستان فکر کنن که خونه ویلایی دارم، اما توی یه آپارتمان دو خوابه با شش تا بچه دارم روزگار میگذرونم که این مورد واقعا سخته، از دوستان میخوام دعا کنن که خدا کمک کنه و بتونیم بخاطر راحتی بچهها یه خونه ویلایی تهیه کنیم🙏
به دوستان عزیز کانال میخوام بگم که اصلا نترسید از هیچ چیز نه تربیت بچهها نه سختی های مالی و... فقط بسپرید به خدا که خودش حلال مشکلاته🌹🌹
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
سلام وقتتون بخیر🌱🙏🏻
دختری هستم 18 ساله که چندسالیه به پسرخالم علاقه دارم و پسر خالم 31 سالشه؛ولی خب فکر میکنم پسرخالم اطلاعی از این قضیه نداشته باشه و البته از این موضوع مطمئن نیستم چون یکسری ماجراهایی پیش اومده که امکان اینکه به گوشش رسیده باشه هم هست.
راستش توی این مدتی که از حسم نسبت بهش مطمئن شدم خیلی اذییت شدم
و شاید بزرگترین چیزی که اذییتم میکنه فاصلمونه.
مادرم اهل یه شهر دیگست و خانواده مادریمم همه اونجان و 8 ساعتی باهم فاصله داریم و فقط سالی یکبار میتونم ببینمش.
دور بودن ازش از یکطرف و این دلتنگی از طرف دیگه واقعا اذییتم میکنه.
توی این چندسال فقط یک نفر از خانواده مادریم که همسنیم از این قضایا خبرداشت که طی یکسری اتفاقاتی که پیش اومد امسال کلا باهم بهم زدیم و خبری ازش ندارم
ولی امسال هم مادرم هم دخترخاله هام از این ماجرا خبر دارن
بخاطر فشاری که روی من بود باید بهشون میگفتم
خانواده خالم کاملا راضین که من عروسشون بشم
البته خالمم نسبت به حسی که دارم اطلاعی نداره و حتی منتظرن توی فرصت مناسب با پسرخالم راجع به من صحبت کنن و از ترس اینکه قبول نکنه فعلا حرفی بهش نمیزنن
خودشم آدم درونگرا و توداریه و کسی به راحتی نمیتونه از حسش سر در بیاره
بخاطر یکسری از رفتاراش همه میگن امکان داره که اونم به من حسی داشته باشه ولی مطمئن نیستم و همه چی پنجاه پنجاست.
این دوری و این همه مدت انتظار خستم کرده
منم صبور بودم که این چندسال چیزی نگفتم ولی حالا واقعا میخوام تکلیفم روشن بشه
خستم از این بلاتکلیفی.
اگر امکانش هست راهنماییم کنید که چیکار کنم🙏🏻
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام
خوبین گلی جان عزیزم دوستان گل ومهربونم؟
من علاوه براون پیام اولی چند تا دیگه پیام بلند بالا نوشتم ولی پاک کردم.پشیمون شدم گفتم حال عزیزان رو خراب نکنم ونیاند بگند حتما جایی براش کم گذاشتی که این کارو کرده. من واقعا می ریزم به هم. چون من چیزی براش کم نذاشتم. ولی الان دیدم رفته داخل کانال
میدونیدچرا؟ چونکه بعضیها فقط از دید خودشون قضاوت میکنند و خودشون رو جای دیگران نمیگذارند ونمیگند اگه ماهم چنین شرایطی داشتیم نمیتوانستیم درست کنیم وقلقش رو پیدا کنیم
خودشون الحمدلله مردای خوبی دارند با مردهای بد زندگی نکردند نسخه می پیچند که بلد نیستی قلق رو بگیری واز این حرفا
اونا که تو زندگی ما نبودند کارهای خوبی که کردیم رو ندیدند خدای نکرده قضاوت نادرست میکنند
گفتم اگه پیام بره داخل گروه بعضی ها میاند میگند حتما جایی براش کم گذاشتی بیشتر اعصاب آدم و می ریزند به هم منم پاک کردم. خودشون جای ما نیستند وگرنه این حرفا رو نمی زدند.
بعضی از مردا واقعا از دوران بچگی صدمه دیدند والان دارند همسرشون رو عذاب میدهند وبجای اینکه کنارهمسرشون مشکلات زندگی که برای همه هست رو حل کنند از اون ها فرار میکنند ومیگن ما فقط آرامش میخوایم به هر قیمتی
.
#ادامه.....
من دلم خیلی پره. خیلی سعی کردم زندگیمو حفظ کنم وبه قول دوست کاشانیمون قلقش رو هم داشتم رگ خوابش رو هم بلد بودم ولی خیلی پر توقعه هر کاری میکنی یه تشکر خشک و خالی نمیکنه ومیگه هیچ کا ری نکردی واقعا خوبیها رو نمیبینه فقط بدیها رو بزرگ میکنه.خیلی هم بد دهنه. من واقعا دوست ندارم حال بدمو به کسی منتقل کنم ولی دلم خیلی دراز پرده دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم من آدمی هستم که با وجود این همه در، بیرون که میرم همش می خندم وکسی از درونم خبر نداره حتی خیلی ها علنا بهم گفتند خوش به حالت😭از درون خودمو کشته واز بیرون ....وای بیش از این چیزی نمیگم دارم میسوزم یاد کارهایی افتادم که براش کردم واز پشت خنجر زد.
من سوره، ذکر هرچی که بگید خوندم قبلاً هم می خوندم ولی میخوام بگم بعضی از مردا واقعا مریض القلبند وهیچ جوره نمیشه قلق گیری کرد شاید یه مدت خوب باشه ولی بعدش بهانه گیری می کنند وتقصیرات رو میندازن گردن طرف مقابل وجالبه ایراداتی خودشون رو نمی بینند. وبا کوچکترین مشکل توی زندگی توی خودش فرو میره وبد دهنی میکنه به جای چاره اندیشی ونگرش مثبت.
حتی توی زناشویی چیزی براش کم نداشتم خدا رو شاهد میگیرم. با سه تا بچه، شاغل ، توی آشپزی، نظافت خونه،بچه داری، مهمونی های بزرگ مخصوصا برای خانواده ی اون بیشتر سنگ تموم می ذاشتم.وهرچی که شما فکر کنید من چیزی کم نداشتم ماشاالله بچه های مودب و باهوش تربیت کردم ولی چه فایده؟
این مرد پریزش یه سوراخ داره یعنی هیچ جوره نمیشه باهاش ارتباط برقرار کرد بی منطق، خودخواه، نفهم،بچه ننه، عیب خودشو نبینه، قدر نشناس، خسیس، طمعکار، با زنای دیگه خیلی گرم میگیره به من میرسه، جذبشو به رخ میکشه و.....بازم بگم براتون؟
نمیدونم چرا تا حالا به پاش سوختم و ساختم . اشتباه بزرگی کردم. که تا حالا ادامه دادم وزودتر تمومش نکردم. انشاالله جبران میکنم. بچه ها رو برمی دارم ومیرم تا ایشون بدون هیچ مزاحمی به خوشگذرونیهاش ادامه بده
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿