بهشتیان 🌱
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 #پارت133 💫کنار تو بودن زیباست💫 وارد حیاط دانشگاه شدم. هر بار
🍂💫🍂💫🍂💫🍂
💫🍂💫🍂💫🍂
🍂💫🍂💫🍂
💫🍂💫🍂
🍂💫🍂
💫🍂
🍂
#پارت134
💫کنار تو بودن زیباست💫
در ماشینرو باز کرد
_چه عجب شما دو تا واینستادید یه گوشه پچپچ کردن
دلخور نگاهش کردم
_کی وایستادیم به پچپچ! یکی دوبار حرف داشته. اونم واجب بوده وگرنه من خودم حواسم هست.
_آره خیلی حواست هست.اون دختر سر بزیر یه جوری لُپاش گل میندازه با ناز لبخند میزنه که شک میکنم تویی یا خواهر دوقلوت
خندید و اشاره کرد بشینم.
_خودم میرم دستت درد نکنه
_بهت برخورد!
_نه بابا مگه بچهم! مرتضی رو اعصابمه. نرم یه شری درست میکنه دیگه حوصله ندارم. هفتهی دیگه هم امتحانا شروع میشه اعصابم خورد باشه نمیتونم بخونم
ناراحت و ناباور گفت
_یعنی نمیتونی بیای مزون؟!
اصلا حواسم به مزون نبود. درمونده تر از خودش نگاهش کردم
_مرتضی رو چیکار کنم؟
در رو بست؛ ماشین رو دور زد و روبروم ایستاد.
_زنگ بزن بهش بگو جایی کار داری! غزال من به امید تو مزون زدم
نچی کردم و خجالت زده گفتم
_الان بهش زنگ بزنم یککلام میگه نه، بیا خونه. بعدم خودش زود میاد، ببینه رفتم یا نه.
_خب زنگ نزن! نیم ساعت بیا و برو
به ساعت توی دستم نگاه کردم
_باید ساعت دو بیاد خونه ولی معمولا وسط روز هم میاد.
نفس سنگینی کشیدم
_باشه. بریم ان شالله که هیچی نمیشه
لبخندی زد و خوشحال ماشین رو دور زد و سرجاش نشست.
خدا برام بخیر بگذرونه. کنارش نشستم ماشین رو روشن کرد و راه افتاد.
از استرس اصلا نمیتونم تمرکز کنم. گوشی همراهم رو بیرون آوردم
_نسیم جان یه لحظه هیچی نگو من یه آمار از خونه بگیرم
_باشه.
شماره رو گرفتم و گوشی رو کنار گوشم گذاشتم. صدای پر بغض اما آهستهی مریم توی گوشی پیچید
_بله غزال
_سلام! خوبی؟
صداش لرزید و با گریهای که سعی در خفه کردنش داشت گفت
_نه. خوب نیستم. پنج شنبهای امیرعلی با دایی حرفش میشه از خونه گذاشته رفته هیچ خبری هم ازش نیست.
_ای وای! چرا آروم حرف میزنی؟
_زن دایی اومده اینجا با مرتضی برن دنبالش. از شانس مرتضی هم رفته خرید تا عصر نمیاد.
نفس راحتی از اینکه مرتضی تا عصر نیست کشیدم.
_تو زنگ بزن به امیرعلی
شدت گریهش بیشتر شد
_جواب نمیده
_خیلی خب گریه نکن! نرفته که کلا نیاد. حتما دایی خیلی ناراحتش کرده که قهر کرده
_غزال اگر به تو زنگ زد بهم میگی!
_به من زنگ نمیزنه ولی اگر زد باشه حتما خبرت میکنم.
_فعلا خداحافظ
جواب خداحافظیش رو دادم
_چی شده؟
با لبخند نگاهش کردم
_خبر خوشش مال من بود که مرتضی تا عصر خونه نمیاد
پارت زاپاس
وی ای پی راه افتاد😍 شرایط👇
الانپارت ۴۴۰هستیم😋
https://eitaa.com/joinchat/475201981C8aab07ad4f
🖊 : فاطمه علیکرم
🍂 هدیبانو🍂
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
╔═💫🍂════╗
@behestiyan
╚════💫🍂═╝
💫
🍂💫
💫🍂💫
🍂💫🍂💫
💫🍂💫🍂💫🍂
🍂💫🍂💫🍂💫🍂
💫🍂💫🍂💫🍂💫🍂