eitaa logo
بهشتیان 🌱
29.4هزار دنبال‌کننده
161 عکس
39 ویدیو
0 فایل
کد شامد کانال 1-1-774454-64-0-3 به قلم فاطمه علی‌کرم کپی حرام و نویسنده راضی نیست نام‌اثرها زبان‌عشق اوج نفرت یگانه منتهای عشق تمام تو، سهم من روزهای تاریک سپیده کنار تو بودن زیباست تبلیغات👈🏻    @behestiyan2
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 💫کنار تو بودن زیباست💫 صدای پیامک گوشیم بلند شد. بهتره پیام‌ موسوی رو اینجا نخونم نگاهی به بهاره انداختم. ناراحت پشت میز نشسته و اهمیتی به مشتری های داخل مزون نمیده. کمی تن صدام رو بالا بردم _بهاره جان خداحافظ نیم نگاهی بهم انداخت و بی میل دستش رو بالا آورد.نسیم گفت _یکم‌محلش نزار تا خودش رو درست کنه. _گناه داره طفلی. شاکی گفت _چه گناهی! سر و وضعش رو ببین! _با زبون خوش بهش بگو. استرس پول ندادنش رو داری؛ داری اینجوری میکنی. کاری نداری! _نه برو به سلامت خداحافظی گفتم و بیرون رفتم. فوری گوشی رو از کیفم بیرون آوردم‌تا پیام موسوی رو بخونم. لبخند زدم و صفحه‌ی گوشیم رو روشن کردم و با دیدن پیام مرتضی تمام دلم یکجا پایین ریخت. پیام رو باز کردم "بسه دیگه چقدر درس میخونی. بیا خونه دیگه!" بدیِ پیام اینه که نمیتونی لحن طرف مقابلت رو متوجه بشی. برای اینکه به استرسم پایان بدم شماره‌ش رو گرفتم و اهمیتی به ضربان قلبم ندادم. صدای بوق توی گوشم پیچید و منتظر صداش موندم. اگر کلافه و عصبی باشه از فردا نمی‌تونم به راحتی بیام‌ مزون و برگردم. _الو... آب دهنم رو قورت دادم و لحنم رو مهربون کردم _سلام. تازه اومدم بیرون‌ لحن آروم مرتضی دلم رو قرص کرد _سلام.‌ من به خاطر خودت پیام دادم. درس خوبه ولی نه اینجوری که تو پیش میری! _دستت درد نکنه. دارم‌میام خونه _میگم غزال من همه چی برای خونه خریدم‌میشه یه خواهش ازت بکنم؟ _آره. چی شده؟ _هیچی. فقط... این مردد بودنش مضطربم میکنه _بگو دیگه مرتضی استرس گرفتم _دلم هوس قرمه‌سبزی های دستپخت تو رو کرده.‌میشه درست کنی؟ نفس راحتی کشیدم _باشه درست میکنم. با این وضع حرف زدنت مُردم و زنده شدم صدای خنده‌ش بالا رفت انقدر بلند بود که مطمعنم اگر کسی کنارم بود می‌شنید. _دارم میام خونه فعلا خداحافظ جواب خداحافظیم‌رو داد. گوشی رو از کنار گوشم فاصله دادم که با تنه‌ی شخصی از دستم روی زمین افتاد و تکه هاش از هم جدا شد نگاه از گوشی گرفتم و به مرد کت و شلواری پوشی دادم‌که با قدم های محکمش ازم دور میشد و انگار هیچ اهمیتی براش نداشت که باعث شده گوشیم روی زمین بیفته.‌ بغضم‌گرفت و روی زمین نشستم و تکه‌های از هم‌پاشیده‌ی گوشی رو از روی زمین جمع کردم خدا رو شکر نشکسته. تکه‌هاش رو سر هم کردم‌ و همونطور که سمت ایستگاه اتوبوس میرفتم روشنش کردم. روی صندلی اتوبوس نشستم و اول از همه پیام‌هام با موسوی رو پاک کردم و منتظر حرکت اتوبوس شدم پارت زاپاس وی ای پی راه افتاد😍 شرایط👇 الان‌پارت ۵۴۸هستیم😋 https://eitaa.com/joinchat/475201981C8aab07ad4f 🖊 : فاطمه علی‌کرم 🍂 هدی‌بانو🍂 🚫 و پیگرد دارد🚫 ╔═💫🍂════╗       @behestiyan ╚════💫🍂═╝ 💫 🍂💫 💫🍂💫 🍂💫🍂💫 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂💫🍂