eitaa logo
بهشتیان 🌱
32.2هزار دنبال‌کننده
225 عکس
67 ویدیو
0 فایل
کد شامد کانال 1-1-774454-64-0-3 به قلم فاطمه علی‌کرم کپی حرام و نویسنده راضی نیست نام‌اثرها زبان‌عشق اوج نفرت یگانه منتهای عشق تمام تو، سهم من روزهای تاریک سپیده کنار تو بودن زیباست تبلیغات👈🏻    @behestiyan2
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 💫کنار تو بودن زیباست💫 خبری از نسیم نشد. یعنی دیگه نمیاد اگر می‌خواست بیاد تا الان اومده بود. وسایل فتحی رو پهن کردم و باقی مونده کار یکی از بالاتنه‌هایی که از صبح شروع کردم رو تموم کردم نگاهی به ساعت انداختم‌ هنوز از دوازده هم نگذشته .امشب زودتر می‌تونم بخوابم. خدا رو شکر که صبح تونستم کمی کتاب رو دوره کنم و الان راحت می‌تونم بخوابم. گوشیم رو ساعت پنج صبح تنظیم کردم که برای نماز صبح و دانشگاه خواب نمونم سرم رو روی بالش گذاشتم و بدون پتو خوابیدم. با صدای آلارم گوشی چشمم رو باز کردم خیلی دلم می‌خواد بخوابم اما می‌ترسم هم نمازم قضا بشه هم برای دانشگاه خواب بمونم به سختی از بالشت دل کندم وضو گرفتم نمازم رو خوندم و دیگه خواب تقریباً از سرم پریده. وسایلم رو داخل کیفم گذاشتم بالا تنه رو برداشتم و آهسته که کسی بیدار نشه بیرون رفتم هرچی به آذر ماه نزدیک می‌شیم هوا رو به سردی میره. بادی که میاد، باعث میشه تا نظم چادرم رو به هم بزنه؛ کمی چادر رو به خودم بیشتر جمع کردم تا باد زیادی تکونش نده با دیدن اتوبوس سر خیابون قدم‌هام رو تند کردم و راننده که دید با عجله سمتش میرم کمی بیشتر ایستاد تا برسم. نفس نفس زنون وارد اتوبوس شدم و روی اول صندلی خالی نشستم کتابم رو باز کردم بهتره تا رسیدن به مزون فتحی کمی بیشتر مطالعه کنم سرگرم خوندن بودم که اتوبوس ایستاده نگاهی به خیابان انداختم. الان باید پیاده شم با عجله و سریع سمت مغازه فتحی رفتم که بتونم زودتر به دانشگاه برگردم و قبل از استاد وارد کلاس نشم. مثل همیشه کرکره نیمه پایین بود سرم رو خم کردم و از پایین صداش کردم _ خانم فتحی! _ بیا تو عزیزم کرکره بالاتر رفت و داخل رفتم سلامی دادم و بالاتنه رو روی ویترین گذاشتم بازش کرد و با عشق نگاهش کرد و گفت _ چقدر تو با سلیقه‌ای! به حالت حسرت می‌خورم. کاش من جای تو بودم. عجب آرزوی بیخودی! کاش من جای تو بودم. زندگی خوب و راحت، شغل مناسب، قرار نیست به کسی جواب پس بدی؛ وضع مالیت هم که خوبه. به خاطر اینکه چهار تا ملیله رو منظم روی یه لباس دوختم واقعاً خوش به حالمه!؟ بالاتنه رو زیر ویترین گذاشت _غزال جون دستم به دامنت لباس اون عروس خانم رو دیر نکنیا! خیلی استرس داشت _ نه خیالتون راحت ظهر که تحویل بگیرم می‌شینم فوری روش کار می‌کنم تا تموم شه _ دستت درد نکنه وقتی که نشون داد گفتم فقط کار غزاله. مزد این کار رو که آوردی کارت به کارت کنم یا نقد بهت بدم _ فرقی نداره از زیر میز یه مقدار پول برداشته روی میز گذاشت _ بابت این بالاتنه. پول‌ها رو شمردم خدا رو شکر این بار چیزی ازش کم نکرده. تشکر کردم و از مغازه بیرون اومدم و با عجله سمت ایستگاه اتوبوس رفتم امروز خدا شانس رو با من یار کرده. سوار اتوبوس شدم و بلافاصله حرکت کرد 🖊 : فاطمه علی‌کرم 🍂 هدی‌بانو🍂 🚫 و پیگرد دارد🚫 ╔═💫🍂════╗       @behestiyan ╚════💫🍂═╝ 💫 🍂💫 💫🍂💫 🍂💫🍂💫 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂💫🍂