eitaa logo
بهشتیان 🌱
32.1هزار دنبال‌کننده
131 عکس
38 ویدیو
0 فایل
کد شامد کانال 1-1-774454-64-0-3 به قلم فاطمه علی‌کرم کپی حرام و نویسنده راضی نیست نام‌اثرها زبان‌عشق اوج نفرت یگانه منتهای عشق تمام تو، سهم من روزهای تاریک سپیده کنار تو بودن زیباست تبلیغات👈🏻    @behestiyan2
مشاهده در ایتا
دانلود
بهشتیان 🌱
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 #پارت‌410 💫کنار تو بودن زیباست💫 روی تخت نشستم و شروع به خوندن
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 💫کنار تو بودن زیباست💫 روبروی آینه ایستادم. نگاهی به موهام انداختم به خاطر اینکه زیاد با کش بستمشون دیگه حالت خودشون رو از دست دادن و مدتها طول می‌کشه تا دوباره به حالت خودشون برگرده. صداش توی گوشم پیچید " حالت موهات شبیه حالت موهای مادرته تنها چیزی که من رو یاد مادرت می‌ندازه حالت موهاته. از داخل کشو زیر آینه، قیچی که قبلا دیده بودمش رو برداشتم. انقدر ازش بدم میاد که هرچی بگه دلم می‌خواد از بین ببرمش کش موهام رو باز کردم و همه‌شون رو توی دستم گرفتم. با بی رحمی تمام خواستم قیچیشون کنم که جاوید دستم رو گرفت و با تعجب عقب آورد. اصلا متوجه نشدم کی وارد اتاقم شده! _ چیکار داری می کنی! خواستم دستم رو از دستش بیرون بکشم اما زورش زیاده و نتونستم درمونده نگاهش کردم _ولم کن قیچی روی میز گذاشت و دستم رو گرفت و تو صورتم خیره شد _ خجالت نمی‌کشی! موهای به این قشنگی رو میخوای قیچی کنی! فقط سر اینکه بابا بهت گفته قشنگن و یاد مادرت میندازش! گفتی بهشت زهرا قبول کرد دیگه! _با کلی شرط و شروط! _به خدا که شرط‌ها هم به نفع توعه! می‌خواد برات خرید کنه. بعدشم یه ناهار خوشمزه بهت بده _من دلم می‌خواد خودم تنهایی برم بهشت زهرا _که بعدش برنگردی؟ نگاهم رو ازش گرفتم.‌همه‌شون میدونن برم دیگه برنمی‌گردم _غزال کاری به سخت گیری های بابا به الان ندارم. کلا دخترای خانواده‌ی‌ ما هر جا بخوان برن یکی می‌برشون. _من که خانواده‌ی شما نیستم با خنده گفت _هستی قیچی رو برداشت _اینم می‌برم که دیگه نخوای کار احمقانه بکنی.‌ در رو باز کرد. _ در ضمن به بابا می‌گم می‌خواستی چیکار کنی _برو به هر کی دوست داری بگو سمتم چرخید _راستی شب قراره تو حیاط دور هم جمع بشیم. البته پدر مادرا نیستن‌ تو هم میای؟ دنبال دردسر نیستم. الان که میخوهد ببرم بهشت زهرا نباد کاری کنم‌سر لج بیفته. باید از اینکه میخواد به سپهر بگه منصرفشون کنم. _من یه چیزی به تو می‌گم تو هم به سپهر نگو ابروهاش بالا رفت _قیچی رو نگم؟ با سر تایید کردم در رو بست و بهش تکیه داد. همه‌ش می‌خواد سر شوخی و خنده رو باهام باز کنه _تا ببینم چی هست. بگو ببینم میارزه یا نه _نازنین به باباش گفته از وقتی من اومدم تو دیگه جواب زنگ هاش رو نمیدی لبخند از روی لب‌هاش رفت و با تعجب گفت _کی به تو گفت! _صبحی عموت زنگ زد به سپهر. اینم رو حالت بلندگو جواب داد شنیدم.‌ حالا می‌شه نگی کمی تو فکر رفت و نفس سنگینش رو بیرون داد _از اولم نمی‌خواستم بگم. ازت ممنونم که گفتی در رو باز کرد و بیرون رفت. پارت زاپاس رمان کامل شده. ۸۴۱ پارت داره😋 قیمت ۵۰ تومن بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه 6037997239519771 بانک ملی فاطمه علی کرم فیش رو برای این ایدی ارسال کنید @onix12 عزیزان پی دی اف نیست کانال خصوصی هست. بعد از خرید رمان رو فقط خودتون میتونید بخونید. نه اجازه دارید به کسی لینک رو بدید نه تو هیچ کانال و گروهی بزارید❌ 🖊 : فاطمه علی‌کرم 🍂 هدی‌بانو🍂 🚫 و پیگرد دارد🚫 ╔═💫🍂════╗       @behestiyan ╚════💫🍂═╝ 💫 🍂💫 💫🍂💫 🍂💫🍂💫 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂💫🍂