بهشتیان 🌱
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 #پارت412 💫کنار تو بودن زیباست💫 یکی از کتابهام رو برداشتم و ر
🍂💫🍂💫🍂💫🍂
💫🍂💫🍂💫🍂
🍂💫🍂💫🍂
💫🍂💫🍂
🍂💫🍂
💫🍂
🍂
#پارت413
💫کنار تو بودن زیباست💫
چاییم رو شیرین کردم. سپهر گفت
_دیشب نرفتی کارت اشتباه بود.
_بابا نازنین میدونه من از دروغ بیزارم
_بزرگش نکن! دو ماه دیگه میخواید برید زیر یه سقف
_بابا الاناگر یکی به خودتون دروغ بگه...
_این زندگی توعه. قصد دخالت تو ادارهی زندگیت رو ندارم طبق تجربهم بهت میگم
جاوید سربزیر شد
_ممنون بابا. حواسم هست
هر دو سکوت کردن. حالا نوبت منِ. رو به سپهر گفتم
_کی میریم بهشت زهرا؟
_یکمروز بالا بیاد میریم
_من میخوام زیاد کنار مادرم بشینم
_ساعت نُه خوبه؟ تا ده و نیم بشین بعدش میریم خرید. یک ساعت و نیم بسه؟
_زودتر راه بیفتیم که نه اونجا باشیم
_باشه. جاوید تو هم میای؟
_بله
_پس بلند شو برو کارهای که گفتم رو انجام بده. با ماشین منمبرو
_چشم
_به در و دیوار هم نزنش
جاوید دستی پشت گردنش کشید و شرمنده گفت
_چشم.
بعد از خوردن صبحانه جاوید بیرونرفت و سپهر توی هال کتابش رو برداشت و شروع به خوندن کرد.
میز صبحانه رو جمع کردم و به اتاقی وه بهم دادن برگشتم.
کاش میتونستم یه گوشی پیدا کنمبه مرتضی پیام بدم اونم بیاد.
دلم نمیخواد با سپهر روبرو بشه که ناراحتش کنه. پس همون بهتر که خبر نداشته باشه.
بیچاره مرتضی از همه جا بیخبر هر بار که زنگمیزنم بهش یا پیام میدم میپرسه من رو بهش گفتی.
آهی کشیدم و به ساعت نگاه کردم. کاش زمان زودتر میگذشت و کاش سپهر باهامنمیاومد.
خواب چشمهام رو گرفت. کمی بخوابم شاید زمان زودتر بگذره. روی تخت دراز کشیدم و چشمم روبستم.
چند ضربه به در اتاق خورد و بیدارشدم و فوری به ساعت نگاه کردم. جاوید در رو باز کرد
سرجام نشستم.
_بابا میگه حاضر شو بریم
_الان حاضر میشم.
از اتاق بیرون رفت. ایستادم کش موهام رو برداشتم و دوباره موهام رو بستم.
مانتو و مقنعهم رو پوشیدم و چادرم رو برداشتم و از اتاق بیرون رفتم
هر دو حاضر و اماده و منتظرم بودن.
سپهر سمت در رفت و بی حرف دنبالش راه افتادیم. خدا رو شکر هیچ کس تو راه پله نبود. مسیر حیاط رو هم گذروندیم و سوار ماشین شدیم و بالافاصله راه افتاد
باید اسم خیابون و کوچه ها رو به خاطر بسپرم. قصد آدرس دادن به مرتضی رو ندارم ولی باید بدونم کجام.
نگاهم رو به جاده دادم و هر تابلویی که دیدم. اسمش رو به خاطر سپردم
انقدر درگیر پیدا کردن آدرس خونه شدم که متوجه مسیر نشدم و با دیدن تابلوی ورودی بهشت زهرا بغضم گرفت.
پارت زاپاس
رمان کامل شده. ۸۴۱ پارت داره😋
قیمت ۵۰ تومن
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه
6037997239519771
بانک ملی
فاطمه علی کرم
فیش رو برای این ایدی ارسال کنید
@onix12
عزیزان پی دی اف نیست کانال خصوصی هست. بعد از خرید رمان رو فقط خودتون میتونید بخونید. نه اجازه دارید به کسی لینک رو بدید نه تو هیچ کانال و گروهی بزارید❌
🖊 : فاطمه علیکرم
🍂 هدیبانو🍂
🚫 #کپیحرام و پیگرد #قانونی دارد🚫
╔═💫🍂════╗
@behestiyan
╚════💫🍂═╝
💫
🍂💫
💫🍂💫
🍂💫🍂💫
💫🍂💫🍂💫🍂
🍂💫🍂💫🍂💫🍂
💫🍂💫🍂💫🍂💫🍂