eitaa logo
بهشتیان 🌱
32.2هزار دنبال‌کننده
207 عکس
59 ویدیو
0 فایل
کد شامد کانال 1-1-774454-64-0-3 به قلم فاطمه علی‌کرم کپی حرام و نویسنده راضی نیست نام‌اثرها زبان‌عشق اوج نفرت یگانه منتهای عشق تمام تو، سهم من روزهای تاریک سپیده کنار تو بودن زیباست تبلیغات👈🏻    @behestiyan2
مشاهده در ایتا
دانلود
بهشتیان 🌱
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 #پارت‌53 💫کنار تو بودن زیباست💫 لب هاش رو بهم فشار داد و یکی از
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 💫کنار تو بودن زیباست💫 سوار ماشین شدیم و هنوز از بهشت زهرا بیرون نرفته بودین که امیرعلی گفت _غزال یه وقت پول خواستی به من بگی بهت میدم. نفس سنگینی کشیدم.‌ و لبخند زدم _دستت درد نکنه.‌ دارم کار میکنم که از کسی پول نگیرم دلخور گفت _تو دختر عمه‌‌ی منی منم پسر دایی تو.‌ کسی کیه! _نه منظورم این نبود.‌میخوام رو پاهای خودم بایستم‌‌. صدای گوشی همراهم بلند شد. به صفحه‌ش نگاه کردم. با دیدن اسم بنگاه آقا داوود حسابی به وجد اومدم آخ که اگر خونه فروش بره... جلوی امیرعلی حرف نزنم بهتره. گوشی رو از پهلو ساکت کردم. _کیه! خب جواب بده _زیاد دوست ندارم با گوشی حرف بزنم.‌ الان میرسیم دیگه. _این یارو فتحی نبود؟ نیم‌ نگاه چپی بهش انداختم و به روبرو نگاه کردم _آدرسش کجاست؟ آدرس رو بهش دادم و اخم هام رو توی هم کردم که خیلی ازم سوال نپرسه. روبروی مزون فتحی پارک‌کرد. سر خم کرد از پشت شیشه‌ی ماشین نگاهی به بیرون انداخت. با تردید پرسید _منم بیام _آره. چرا نیای! دستگیره‌ی در رو کشیدم و پیاده شدم. امیر‌علی هم قفل ماشین رو زد و دنبالم اومد. خوشبختانه مثل اکثر مواقع خود فتحی نیست.‌ لباس جدید رو همراه پاکتی که پول دستمزد لباس داخل بود رو گرفتم و سمت خونه راه افتادیم.‌ نزدیک خونه گفتم _نمیخوام کسی بفهمه.‌ الانم که مرتضی خونه‌ست. لباس رو میدم‌به همسایه بعداً ازش میگیرم‌‌. اگر مرتضی جلوی در بود لباس رو بعد رفتن من میدی به همسایه‌مون من ازش بگیرم؟ _باشه. فقط به کاری ازت میخوام خم شد و داشبورد رو باز کرد و جعبه‌ی کادو پیچ شده ای بیرون آورد و سمتم گرفت و خجالت زده گفت _امروز تولد مریمِ.‌ اینک یه جور که کسی نفهمه بهش بده.‌ تولدشم از طرف من تبریک‌بگو ناخواسته لبخندم دندون نما شد _خوش به حال مریم که تولدش رو یادته آهسته و‌محجوب خندید و به کوچه اشاره کرد _دم‌‌ در نیست. زود برو بده برگرد بریم‌خونه که مرتضی ببینه با من بودی ناراحتی نکنه ماشین‌ رو‌ نگهداشت.‌ هدیه‌ی تولد مریم‌ رو توی کیفم انداختم پیاده شدم.‌ کار فتحی رو برداشتم و با عجله سمت خونه‌ی زری خانم رفتم پارت زاپاس وی ای پی راه افتاد😍 شرایط👇 الان‌پارت ۲۴۰ هستیم😋 https://eitaa.com/joinchat/475201981C8aab07ad4f 🖊 : فاطمه علی‌کرم 🍂 هدی‌بانو🍂 🚫 و پیگرد دارد🚫 ╔═💫🍂════╗       @behestiyan ╚════💫🍂═╝ 💫 🍂💫 💫🍂💫 🍂💫🍂💫 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂💫🍂