eitaa logo
بهشتیان 🌱
29.1هزار دنبال‌کننده
181 عکس
31 ویدیو
0 فایل
کد شامد کانال 1-1-774454-64-0-3 به قلم فاطمه علی‌کرم کپی حرام و نویسنده راضی نیست نام‌اثرها زبان‌عشق اوج نفرت یگانه منتهای عشق تمام تو، سهم من روزهای تاریک سپیده کنار تو بودن زیباست تبلیغات👈🏻    @behestiyan2
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂 🍂💫🍂 💫🍂 🍂 💫کنار تو بودن زیباست💫 الان اصلا وقتش نیست وگرنه حالش رو میگرفتم. وقتی دایی برسه باید چیکار کنم! کاش میتونستم از پنجره‌ی خونه برم خونه‌ی زری خانم و برای یه امشب هم که شده اینجا نمونم. در رو بستم و کنارش نشستم. کارهای فتحی رو چیکار کنم؟ الان به نسیم بگم میاد میبره ولی مرتضی آبروم رو میبره. سرم‌رو روی زانوم گذاشتم. تمام کارهام بهم گره خورده‌ شاید زری خانم بتونه لباس ها رو ببره. فوری ایستادم و سمت پنجره رفتم. بازش کردم و نگاهی به‌ حیاطش انداختم. آهسته گفتم _زری خانم مثل همیشه زود جواب داد. سرش رو از پنجره‌ی آشپزخونه‌ش بیرون آورد _جانم _من یه زحمتی برات دارم _صبر کن الان میام پنجره رو بست.نگاهم به دوچرخه‌ی امیرحسین افتاد. مشما کشیده تا خاکی نشه. _جانم غزال! _من یکم کارهام بهم گره خورده. خودت که سر و صداش رو شنیدی! _آره. صدای آقا مرتضی تا ته کوچه رفت! همیشه آبرومون رو میبره. _ بهت آدرس بدم میتونی این لباس ها رو ببری بدی مزون؟ برق شادی تو چشم‌هاش نشست _آره حتما میبرم. اتفاقا دانیالم داره میاد خونه با موتورش میبریم _فقط تو رو خدا خیلی مراقب باش. _خیالت راحت باشه. بفرست لباس ها رو پایین. کاور ها رو پایین انداختم و از زری خانم تشکر کردم. فوری شماره‌ی فتحی رو گرفتم. _جانم غزال _شرمنده‌م که بی خداحافظی قطع کردم یهو کار پیش اومد. _فدای سرت.داری میای؟ _خودم نه ولی دادم همسایخ‌م براتون بیاره. یکی از بالا تنه ها رو هم دادم خودش دوخته.‌ پر استرس گفت _ای وای! غزال من میخوام خودت بدوزی! _ببینید اگر کارش بد بود و قبول نداشتید بفرستید دوباره خودم میرنم _باشه.‌ کی میاد؟ _فکر کنم یه نیم ساعت دیگه _خدا رو شکر. الان داشتم به فتحی میگفتم بیا خودمون بریم ازش بگیریم فقط کافیه پای اونا به اینجا برسه. دیگه باید فاتحه‌ی خودم رو بخونم _ببخشید که خودم نتونستم _فدای سرت عزیزم. انقدر کارت خوبه که ما با همه‌ی شرایطت کنار میایم‌ _ممنون. کارها رسید بهم زنگ بزنید. خداحافظی گفتم و تماس رو قطع کردم. گوشه‌ی خونه نشستم و زانوهام رو بغل گرفتم. اگر میدونستم عاقبت کارم این میشه غلط میکردم خونه رو بزارم برای فروش وای خدا دایی رو چیکار کنم! یه کتک از مرتضی خوردم و مطمعنم دایی پاش به اینجا برسه یه کتک هم باید از اون بخورم. درمونده به کیف و کتاب دانشگاهم نگاه کردم خدا کنه مانع دانشگاه رفتنم نشن! بیچاره نسیم به امید من داره مزون میزنه. همین امروز بهش قول دادم هر روز برم مزون. اصلا روم نمیشه بهش بگم چه اتفاقی افتاده. پارت زاپاس وی ای پی راه افتاد😍 شرایط👇 الان‌پارت ۳۳۵هستیم😋 https://eitaa.com/joinchat/475201981C8aab07ad4f 🖊 : فاطمه علی‌کرم 🍂 هدی‌بانو🍂 🚫 و پیگرد دارد🚫 ╔═💫🍂════╗       @behestiyan ╚════💫🍂═╝ 💫 🍂💫 💫🍂💫 🍂💫🍂💫 💫🍂💫🍂💫🍂 🍂💫🍂💫🍂💫🍂 💫🍂💫🍂💫🍂💫🍂