eitaa logo
نشان از بی نشان ها
513 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
30 فایل
جان به هر حال قرار است که #قربان بشود... پس چه خوب است که قربانی #جانان بشود... انتقاد و پیشنهادات خود رو با ما در میان بگذارید👇👇👇 @BeneshaN63 @beneshanyazahra
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کسانی را که در کشته میشوند، مرده نپندارید👇👇👇 💠ماجرای پیکر شهیدی که با پدرش سخن گفت. 🔹خبر آورده بودند که یوسف رضا شده است. من هم که در منطقه حضور داشتم برای گرفتن خبری و یافتن اثری به رفتم. 🔸صبح اول وقت جلوی در تعاون بودم تا ببینم اوضاع از چه قرار است. مسئول گفت: نام فرزند شما نه در لیست شهدا است و نه در لیست مجروحین، اینجا ما همه روزه با رادیو نام اسرا را گوش می دهیم نامش در بین اسرا نیز نبود. 🔹پرسیدم در این عملیات، شهدایی بوده اند که شناسایی نشده باشند؟ 🔸جواب داد: بیش از 20 پیکر شهید بوده اند که پلاک نداشته اند و همه را به همراه سایر شهدا به سنندج، پشت دریاچه منتقل کرده ایم تا توزیع شوند. 🔹به منطقه رفتم و به سردخانه محل نگهداری شهدا سر زدم، گفتم پسرم مفقود شده و خبردار شدم چند جنازه که هنوز هویت شان نشده در اینجا نگهداری می شود. 🔸گفتم ببینمشون شاید پسرم بین آنها باشد با احترام برخورد کردند و رفتیم تا جنازه ها را ببینیم. 🔹وضع وحشتناکی بود، بدن های متلاشی شده شهدا با اوضاع بسیار دردناکی در کف سردخانه انبار شده بود در میان اجساد بی هویت را نیافتم در حال برگشت بودم که جنازه ای که وضعیت درستی نداشت نظرم را جلب کرد 🔸پرسیدم: این پیکر کیست؟ گفتند: آن شهید دارد و شناسایی شده نگاهی به پیکرش کردم کاملا متلاشی و قابل تشخیص نبود گفتند اهل بابل است. 🔹در حال برگشت به سمت درب خروج بودیم که ناگهان پسرم را شنیدم که گفت: بابا یوسف رضا اینجاست، دوباره برگشتم همان شهید که گفته بودند اهل است دوباره صدایم کرد و گفت: نرو که گرفتار می شوی من یوسف رضا هستم. 🔸هرچه گفتم دوباره جنازه را کنیم قبول نکردند و گفتند ما کار داریم و باید برویم هرچه گفتم بابا پسرم با من سخن گفته. به حرفم گوش نداده و گفتند مگر مرده حرف می زند؟ 🔹گفتم شهدا اند آنها که نمرده اند اما در را بستند و رفتند و گفتند اگر باز هم کاری داری برو پیش مسئول که الان نیست و رفته دنبال گازوییل 🔸من هم همانجا روی پله کانکس های سردخانه نشستم خلاصه تا ساعت چهار روی پله نشستم تا مسئولش آمد کلی خواهش و تمنا کردم تا گفتند باز کنید دوباره جنازه را ببیند 🔹رفتم سر جنازه پلاکش را که در سینه اش فرو رفته بود خارج کردیم سپس پیکر را برگرداندم ناگهان دیدم بر روی لباس زیرش نوشته "یوسف رضارضایی" 🔸علی رغم بسیاری که مرا فرا گرفته بود از اینکه پسرم را یافته بودم و از ارتباطی که با او داشتم خوشحال بودم پلاک را هم بررسی کردیم دیدیم یک حروف را به ثبت کرده بودند و پلاک نیز متعلق به یوسف رضا بود. @beneshanHa 🌹یازهرا🌹
یه شب بودم که تو خواب دیدم دارن در میزنن . در رو که باز کردم دیدم شهید همت با یه موتور جلو در خونه وایساده و میگه سوار شو بریم . ازش کجا گفت یه نفر به کمک ما احتیاج داره . سوار شدم و . ✳️ سرعتش زیاد نبود طوری که بتونم آدرس ها رو خوب ببینم. وقتی رسیدیم از خواب پریدم . ✅از چند پرسیدم که تعبیر این خواب چیه گفتن خوب معلومه باید بری به اون آدرس ببینی کی به احتیاج داره . هر جوری بود خودمو به اون آدرس و در زدم . دررو که باز کردن دیدم یه پسر جوون اومد جلوی در . من اونو نه اون منو . گفت بفرمایید چیکار دارید ؟ 💐 ازش پرسیم که با همت کاری داشته ؟ یهو زد زیر گریه . گفت چند وقته خودکشی کنم . دیروز داشتم تو خیابون راه می رفتم و به این فکر میکردم که چه جوری خودم رو کنم که یه دفعه چشمم اوفتاد به یه تابلو که روش شده بود اتوبان شهید همت . گفتم میگن شماها اید اگه درسته یه نفر رو بفرستید سراغم که من از خودکشی منصرف بشم . الان شما اومدید اینجا و میگید که از شهید همت اومدید ... 📚برگرفته از کتاب شهیدان زنده اند @beneshanHa 🌹یازهرا🌹
نشان از بی نشان ها
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا من مردم برا این عکس اصلا کربلا اومد جلو چشمم😭😭😭 #حوثاینم @benesha
ح‌سین ق‌دیانی: با خون شهدای سپاه گام دوم چه آغاز شد چه آبیاری شد آری! در چله‌ی بزرگ انقلاب هم حرف اول را می‌زند و هرگز نمی‌میرد چون می‌دهد حتی در روزگاری که نیست همه‌ی سهم سپاه است از سفره‌ی انقلاب لطفا از لکسوس‌های‌تان پیاده شوید دود اگزوز هوای نفس‌تان نفس موتورقراضه‌ها را گرفته بچه‌سپاهی‌های اصیل جنوب شهر هنوز هم با هوندا ۱۲۵ می‌روند حاج‌منصور و اگر در خبری نباشد در ترور می‌شوند در در همان اتوبوس ایام جبهه و جنگ عاقبت خرج دارد زیر موشک‌باران سخت می‌شود کار آرایشگر روحانی راحت مش کن رنگ ریش شیخ را یا حضرت سلمانی! اول و دوم ندارد کوچک و بزرگ ندارد در هر گامی و در هر چله‌ای سهم سپاه خون است و خون دل باکی نیست ملالی نیست بچه‌های آقاعزیز هراسی از شهادت ندارند ترسی از زخم زبان ندارند دیدید گفتم؛ ما هنوز هم درون سنگریم؟! بی‌خیال روی سن تروریست‌ها از آنچه خانم آبیار نشان‌مان می‌دهد، وحشی‌ترند را ول کن را بچسب من از بدم می‌آید و از کارگردان‌های امروز با خاتمی فردا با خامنه‌ای متنفرم زنده باد آن ماه که در شب‌های والفجر کامل شد زنده باد خود حاج‌احمد نه بازیگر نقشش هیهات! بدهکار هیچ سینماگری نیست الکی بت نکنید اصحاب روی سن را عشق است شیارهای پیشانی مادربزرگ خودم که آخرش هم می‌میرد می‌میرد و نمی‌گیرد عشق است سکانس خاش در همه‌ی تنگه‌ی ابوقریب هیچ کجا حرف از نبود اما واقعا نبود؟! بی‌خود سینما را علیه‌السلام نکنید بگذارید آخر آژانس شیشه‌ای را لو بدهم نه! شهید نشد درون طیاره پولش را گرفت تا حالا سرش در باشد و نبیند شهدای ترور اخیر را خیلی فیلمی جناب حاج‌کاظم ویزویزهای یک ارسطویی به شهدای سپاه که رسید قطع شد آهای سینما! من پرده‌ی تو را قبول ندارم دروغ‌های نقره‌ای زبان دل رزمندگان طلائیه نیست و احدی نمی‌تواند علی خوش‌لفظ را بازی کند جز خودش که هنوز است خدا کند هیچ وقت روی سن نرسد خانم کارگردان در صف بود با بلیط دیدار در دست آهای جوان انقلابی! بگرد دنبال خود میرزامحمد سلگی نه بازیگر نقشش که «آب هرگز نمی‌میرد» ولی سراب چرا و «روی سن» یعنی سراب را بخوان تا را بشناسی گلوله‌های سینه‌ی را بشمار به خدا گیشه ندارد آه! دلم را آتش زد فرزند خردسال شهید نمی‌دانم کی! از همین شهدای اخیر وای بر ما ستاره‌های قلابی را می‌شناسیم و شهیدان انقلاب را نه زنده باد سنگر مرگ بر سن @beneshanHa 🌹یازهرا 🌹
نشان از بی نشان ها
اینجاهویزه است.. حکایت هویزه را میدانی؟ 👇👇👇
‍ . بنی صدر دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در هویزه عقب نشینی كنند و به بیایند! حسین میگفت: هویزه در دل است و ما از اینجا میتوانیم به ضربه بزنیم،شخصاً با بنی صدر هم صحبت كرده بود. . وقتی كه دید راه به جایی نمیبرد، نامه ای به آیت الله خامنه ای نوشت و گفت كه تعداد های ما از تعداد نیروها هم كمتر است، ولی میمانیم! در دی ماه ۱۳۵۹ بیست تا سی نفر از جوانان با دست خالی، اما با استوار از و ، مقابل دشمن تا دندان مسلح كردند... هیچ كس نماند! . عراقیها با از روی اجساد مطهر شهدای گذشتند، طوری كه هیچ اثری از نماند... بعدها جنازه ها به سختی شدند! حسین را از كه در بود شناختند... قرآنی با امضای خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای... . . . . : هر کدام از شما یک نسخه‌ی قرآن در بغلتان داشته باشید؛ اگر در جایی منتظر کاری می‌ایستید و پیدا می‌کنید! - یک دقیقه، دو دقیقه، پنج دقیقه، نیم ساعت - قرآن را باز کنید و به آن مشغول شوید؛ تا با این کتاب پیدا کنید... @beneshanHa 🌹یازهرا 🌹