🔴 #داستان_جذاب
✅ #انگشتش_سینهام_را_سوزاند!
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «همیان بِنیسی یا تاریخ گویای گذشته» نوشتهاند:
🔹عالم زاهد، حاجآقا سیّد هاشم حائری، فرمود: «من از یک یهودی صد دینار قرض گرفتم. پس از این که نصف آن را پس دادم، دیگر او را ندیدم و هر چه گشتم، او را پیدا نکردم.
🔹شبی خواب دیدم که قیامت برپا شده است و مردم برای حسابوکتاب ایستادهاند. خدا با لطفش به من اجازهی ورود به بهشت داد.
🔹هنگامی که در صراط (1) قرار گرفتم، ناگهان آن یهودی، مانند شعلهای، از آتش جهنّم بیرون آمد، راه عبور را بر من بست و گفت: “تا پنجاه دینار مرا ندهی، نمیگذارم که از صراط بگذری.” گریه کردم و گفتم: من در اینجا پولی ندارم که بدهم.
🔹گفت: “پس بگذار یک انگشتم را روی یک عضو تو بگذارم.” پذیرفتم. هنگامی که انگشتش را بر سینهی من گذاشت، از شدّت سوزش بیدار شدم و دیدم که سینهام زخم شده است و دارد سخت میسوزد!»
🔹آنگاه این عالم بزرگوار سینهاش را باز کرد و پس از این که همهی حاضران دیدند زخم سختی روی سینهی او است، گفت: «تا کنون هر چقدر درمان کردهام، خوب نشده است.»
🔹همهی بینندگان با صدای بلند گریستند.
(1) پلی روی جهنّم که در میان قیامت و بهشت قرار دارد.
#حقالناس، #قرض
💻 مشاهدهی داستانهای دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/2020/03/153/
🔵 کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش:
@benisiha_ir
حضرت استاد بنیسی و فرزندشان | Benisiha.ir
🔊 #سخنآوا موضوع: #پیوند_مؤمن_با_بلا! @benisiha_ir
🔴 #متن_سخنآوا
🔵 #پیوند_مؤمن_با_بلا!
🔸حدیث داریم که مؤمن، دستکم و حدّاقل، [در] هر ۴۰ روز یک بار بلا میبیند؛ شده به این که سرش بخورد به جایی، شده به این که بیفتد در جوی، شده به این که قلبش بپرد، شده به این که پایش به سنگی بخورد، شده به این که کسی به او بگوید بالای چشمت ابرو است.
🔸هرچه مؤمنتر، بلا بیشتر. هرچه مؤمنتر، بلا بیشتر. اگر میخواهید بدانید چقدر مؤمنید، ببینید چقدر بلا دارید!؛ بلاهایی که خودتان با دست خودتان درست نکردهاید.
🔸اگر کسی بگوید: «من مایلم که در عمرم هیچ اتّفاق ناگواری، هیچ ناخوشایندی، هیچ مشکلی، هیچ رنجی، هیچ بلایی، هیچ مصیبتی، سَرم نیاید.»، سخت در نادانی است، سخت در اشتباه است؛ چون چنین چیزی امکان ندارد؛ مگر این که کاری کند که از چشم خدا صددرصد بیفتد. در این صورت شاید هیچ بلایی در دنیا نبیند و همۀ بلاهایش جمع بشوند برای وقت مرگش و بعد از مرگش و ما هم که چنین چیزی نمیخواهیم.
#آرزو، #بلا، #مصیبت، #ناآگاهی، #نادانی
@benisiha_ir
🔴 #حرفهای_طلایی
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «حرفهای طِلایی» (پندنامهی ایشان به تنهادخترشان):
🌷#دخترم! در محضر خداوند والا، به گناهانت اعتراف کن.
#اعتراف، #توبه، #گناه
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/2020/03/149/
🔵 کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش:
@benisiha_ir
🔴 #برگزیده ی کتاب «ساداتشهر و امامزادگان بزرگوار مدفون در آن: آقاپلاسیّد و آقابسمل» به شکل #متن_PDF
🔍 موضوع: کَرامات خواندنی امامزاده بِسمِل و... .
🖊 نویسنده: آقای سیّد علیاکبر میرحسینی.
🖋 برگزیدهنویسی: حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی.
📖 فایل PDF این برگزیدهی دلنشین را در این نشانی ببینید:
http://benisiha.ir/2019/02/18/
#آثار_حاج_آقا_بنیسی، #علما
🔵 کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش:
@benisiha_ir
❤️ دعای حفظ از بیماریهای واگیر؛ مانند کرونا ❤️
دعای دفع و رفع بیماریهای واگیر از حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ که آیتالله سیّد محمّدرضا حسینی آملی، آن را نقل کردهاند.
برای دیدن این دعا، به این صفحه مراجعه کنید:
https://eitaa.com/h_p_ashoora/2360
#بیماری_واگیر، #دعا، #کرونا
🔵 کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش:
@benisiha_ir
🔴 #ابیات_معنوی
💠 یک بیت از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به خداوند والا ـ جلّ جلاله، و حسنت اسماؤه. ـ :
🔸ـ حِلم من لحظهلحظه اَفزون کن
🔸قهر با خویش و آشنا نکنم
🔍 حلم: صبر در برابر آزار دیگران. لحظهلحظه: لحظهبهلحظه، دمبهدم. افزون کن: بیفزا، زیاد کن. خویش: خویشاوند، فامیل.
معنای بیت: خدایا! در برابر آزار دیگران، لحظهبهلحظه بر صبر من بیفزا تا به سبب آزارهایی که خویشاوندان و آشنایان به من میرسانند، با آنان قهر نکنم.
#حلم، #قهر
💻 مشاهدهی ابیات معنوی دیگر از ایشان:
http://benisiha.ir/2020/02/33/
🔵 کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش:
@benisiha_ir
🔴 #پیام_معنوی
📝 حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی در مجموعهنوشتاری با عنوان #خطاب_به_خودم:
🌿 اگر کسی از تو انتقاد کرد، با فروتنی گوش بده و اگر انتقادش وارد بود، لج نکن و بپذیر و اگر لازم بود، به آن اعتراف کن و از آن توبه نما و بکوش که عیبت را برطرف کنی تا نَجات یابی و به حق و خداوند والا ـ جلّ جلاله، و حسنتْ اسماؤه. ـ نزدیک شوی.
#انتقاد، #تقرب، #توبه، #حقپذیری، #قرب، #لجبازی
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این مجموعه:
http://benisiha.ir/2019/05/290/
🔵 کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش:
@benisiha_ir
🔴 #زندگینامه ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به #قلم_ایشان، قسمت 37:
🔸... مادرم ديد كه من حرفهاى بهاصطلاحْ گندهگنده مىزنم، گفت: «خب شيرخدا! از اوّل تعريف كن؛ ببينم چهجورى شد كه تو جلو مسجد رفتى و با عبدل كشتى گرفتى.»
🔸گفتم: «مادر! راستش را میخواهى، چند روز پيش كه در كارخانه پيش بابا و پدرم كار میكردم، يكمرتبه عمومهدى غيبش زد. هيچ كدام از ما نمیدانستيم كه او به كجا رفته.
🔸باباحسن به من گفت: "برو همهجا را بگرد و عمو را پيدا كن [و] بگو: "بابا كارَت دارد؛ زود بيا." من به سراغ عمومهدى همهجا را گشتم و پيدايش نكردم.
🔸از كوچهی پايين ميدان رد میشدم كه صداى هوراى جوانان كشتیگير دِهِمان را از جلو مسجد شنيدم. خودبهخود گفتم بروم ببينم عمومهدى آنجا است؟ اين بود [كه] خواهوناخواه به طرف جلو مسجد كه جوانها كشتى میگرفتند، رفتم.
🔸وقتى به آنجا رسيدم كه عمومهدى با سلطانعلى كشتى گرفته بودند و هر يكى سخت كوشش میكرد كه پشت ديگرى را به زمين بمالد و برنده شود؛ آنگاه همه، سلطانعلى را تشويق میكردند كه او برنده شود و عمومهدى را به زمين بزند؛ ولى من ... .
📖 شیرخدای آذربایجان، ص 49 و 50.
🖇 گذشته و ادامهی این زندگینامه را با هشتک #زندگینامه دنبال کنید.
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/2019/04/176/
🔵 کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش:
@benisiha_ir
🔴 #پرسش_و_پاسخ (پاسخهای حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی به پرسشها)
❓پرسش: آداب مهمّی که مهمان باید رعایت کند، چیستند؟
🔍 پاسخ: بعضى از آنها عبارتند از:
1️⃣ اخلاص داشتن در رفتن به مهمانى و انجام دادن وظايف مهمانى؛
2️⃣ همراهنبردن كسى كه دعوت نيست؛ حضرت امام جعفر صادق ـ سلام الله تعالی علیه. ـ فرمودند: «اذا دُعِىَ اَحَدُكُم اِلَى طَعامٍ فَلايَستَتبِعَنَّ وَلَدَهُ؛ فَاِنَّهُ اِن فَعَلَ اَكَلَ حَرامًا و دَخَلَ غاصِبًا؛ هنگامی كه يكى از شما به غِذايى دعوت شد، فرزندش را به همراه نبَرد؛ چون اگر (چنين) كرد، (فرزندش) حرام خورده و غاصبانه وارد (مهمانى) شده است.»
3️⃣ زودتر از زمان مقرّر به مهمانى نرفتن؛
4️⃣ نشستن در جايى كه ميزبان میگويد؛
5️⃣ ناچيزنشمردن پذيرايى؛
6️⃣ بيش از حد در مهمانى نماندن (و طولندادن مهمانى با سخنگفتن زياد و تماشاى فيلم و كارهاى ديگر و در موارد لازم، بيشتر از سه روز نماندن)؛
7️⃣ دعاكردن براى ميزبان و خواستن خير و بركت براى او از خدا.
#آداب_دینی، #سبک_زندگی، #مهمانی، #مهمان
💻 مشاهدهی «پرسشها و پاسخهای اخلاقی و اجتماعی» دیگر:
http://benisiha.ir/2019/07/55/
🔵 کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش:
@benisiha_ir
🔴 #پند_پیران_بر_پوران
مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «پند پیران بر پوران» (پندنامهی ایشان به پسرشان):
🌷#پسرم! با ايمان به خدا، آشفتگى را از خودت دور كن.
#آرامش، #آشفتگی، #استرس، #اضطراب، #ایمان، #نگرانی
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/2019/04/235/
🔵 کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش:
@benisiha_ir
🔴 #زندگینامه ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به #قلم_ایشان، قسمت 38:
🔸... در همان حال كه گويا همه [از شکستخوردن سلطانعلی توسّط عمومهدی] ناراحت بودند، عَبدُل، پسر كدخدا، به ميدان آمد و گفت: "آقامهدى! اگر راست میگويى، بيا با من كشتى بگير."؛ ولى عمومهدى گفت: "من با تو كشتى نمیگيرم؛ چون سنّ تو از من كمتر است. مردم میگويند: چرا با كسى كشتى گرفتى كه چند سال از تو كوچکتر بود؟"؛ ولى عبدل دستبردار نبود. پشتسرهم به عمو میگفت: "اى ترسو! میترسى كه به زمينت بزنم [و] آبرويت برود ها؟"
🔸من ديگر طاقت نياوردم. گفتم: "عبدل! من حاضرم با تو كشتى بگيرم. اینقدر حرف مفت نزن. عمومهدى تو را با يک انگشت به زمين میزند."
🔸وقتى من اين حرف را زدم، بيشتر از 100 نفر كه آنجا بودند، همگى، به روى من نگاه كردند و با حالت مسخره بر من خنديدند.
🔸عبدل هم گفت: "اين بچه را ببين! میخواهد با من كشتى بگيرد!"؛ بعد، انگشت كوچكش را بالا گرفت و گفت: "تو را با همين انگشت كوچكم، آنچنان به زمين میكوبم كه ديگر حرفزدنت را فراموش كنى." ...
📖 شیرخدای آذربایجان، ص 50 و 51.
🖇 گذشته و ادامهی این زندگینامه را با هشتک #زندگینامه دنبال کنید.
💻 مشاهدهی مطالب دیگر این کتاب:
http://benisiha.ir/2019/04/176/
🔵 کانال بِنیسیها (عالم عارف: حضرت استاد بنیسی؛ و فرزندشان: حاجآقا بنیسی) در پیامرسانهای ایتا، اینستاگرام، روبیکا و سروش:
@benisiha_ir