eitaa logo
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
273 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1 ویدیو
24 فایل
کانال زندگینامه و آثار مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی، و سخنرانی‌ها و آثار فرزندشان: حاج‌آقا اسماعیل داستانی بنیسی کانال‌ سخنرانی‌ها و کلیپ‌هایم: @benisi. کانال دیگرم: @ghatreghatre. وبگاه بنیسی‌ها: benisiha.ir. صفحۀ شخصی‌‌ام: @dooste_ketaab.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 عالم عارف، حجّةالحق، مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی، و پدر بزرگوارشان، عبد صالح، حاج اسماعیل‌آقا، ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ بر سر مزار امامزادۀ زادگاهشان، روستای بِنیس، در حدود سال 1373. @benisiha_ir
🔴 درباره‌ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ به قلم فرزندشان (حاج‌آقا اسماعیل): 🔸ایشان به یک پاکبان شهرداری، خیلی احترام می‌کردند. هنگامی که از سبب این کار پرسیده شد، فرمودند: «او حافظ قرآن است.» 💻 مشاهده‌ی خاطرات و نکات خواندنی دیگر درباره‌ی ایشان: http://benisiha.ir/2020/03/289/ ، ، @benisiha_ir
🔴 🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... . 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت: 🔶 هست وَلای تو بهشت ابد 🔶 مهر رخ تو است چراغ نَجات (ولا: مَحبّت. ابد: جاویدان، همیشگی. مِهر: محبّت.) 📖 امید آینده، ص 43. 💻 مشاهده‌ی ابیات مهدوی دیگری از ایشان: http://benisiha.ir/2020/06/353/ ، ، (علیه السّلام)، @benisiha_ir
بسم الله الرّحمان الرّحیم در سالروز شهادت «مالک اشتر» رهبری، «عمّار» ایشان هم از دنیا کوچ کرد و به عالَم او پیوست. «آه از غمی که تازه شود با غم دگر!» اندوه تو شد وارد كاشانه‌ام امشب مهمان عزيز آمده در خانه‌ام امشب این بیت، زبان حال دل بنده در شبِ گذشته بود؛ شب غمی نورانی برای ازدست‌دادن عالمی ربّانی. شربتی از لب لعلش نچشيديم و برفت روی مَه‌پيکر او سير نديديم و برفت... شد چَمان در چمن حُسن و لطافت، ليکِن در گلستان وصالش نچَميديم و برفت امروز، هنگامی که این دو بیت را خواندم، بغض کردم و... . ما را که تیغ دوست و دشمن نمی‌کشد ما قتلمان به دست جَناب فِراق بود این حقیر، حضرت آیت‌الله محمّدتقی مصباح یزدی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ را واقعاً جایگزین علمی و معنوی بزرگانی همچون حضرت علّامه سیّد محمّدحسین طباطبایی و آیت‌الله شهید مرتضی مطهّری ـ رضوان الله تعالی علیهما. ـ می‌دیدم و می‌دانستم و به ایشان علاقۀ شدید داشتم. از شُمار دو چشم، یک تن، کم وز شمار خِرد، هزاران بیش شهید سلیمانی از بزرگان شهدا بود و آیت‌الله مصباح از بزرگان علما بودند و داغ هر دو در دل است؛ امّا «سر خُمّ میْ سلامت، شکند اگر سبویی». خداوند مقتدر ـ جلّ جلاله. ـ رهبر معظّم انقلاب را حفظ فرماید. این مصیبت سنگین را به محضر ایشان و مولای آنان، حضرت صاحب‌الزّمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ و به همۀ اهل ایمان تسلیت عرض می‌کنم. سلام و رضوان الاهی، بر ارواح شریفشان باد. اسماعیل داستانی بِنیسی 1399/10/13 ، ، ،
🔴 💠 دو بیت از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ : 🔸پسندم آنچه را دلبر پسندد 🔸دهَم حنجر به خنجر، گر پسندد… 🔸حکیم و عادل و دانا و بُرنا است 🔸پسندم آنچه را داور پسندد (دلبر: مقصود، خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ است. بُرنا: خوب، نیک. داور: قاضی، حاکم.) 💻 مشاهده‌ی ابیات معنوی دیگر از ایشان: http://benisiha.ir/33/ @benisiha_ir
🔴 📝 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی در مجموعه‌‌نوشتاری با عنوان : 🌿 تا می‌توانی، از خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ اطاعت کن و به یاد او باش تا به غیر او مبتلا نشوی و به دست نفّس امّاره، دنیا و شیاطین جنّی و اِنسی نیفتی و اسیرشان نشوی و دچار حسرت‌های آخرت نگردی. 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این مجموعه: http://benisiha.ir/290/ ، ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 💠 ، سالروز جشن انقلاب اسلامی ایران، بر مقام معظّم رهبری ـ‌ دامت برکاته الوافرة. ـ‌ و همه‌ی شما، دوستداران ایشان، دوستداران انقلاب و دوستداران میهن عزیزمان، مبارک باد. 💠 خوشا به حال همه‌ی کسانی که در راهپیمایی این روز، با قصد قربت شرکت می‌کنند و باعث افزایش سرافرازی کشور و نظام شیعی در جهان می‌گردند! 💠 عالم ربّانی، حضرت آیت‌الله سیّد محسن خرّازی، نوشته‌اند: یکی از بزرگواران که مکرّر، زیارت حضرت بقیّة‌الله ـ ارواحنا فداه. ـ برای او رخ داده است، فرمود: «یک بار امام عصر ـ ارواحنا فداه. ـ را در سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی و تعویض اسکناس‌ها، نزدیک [قبرستان] شیخان قم زیارت کردم، که به من سکّه‌ای از پول‌های رایج جمهوری اسلامی را دادند و فرمودند: "این پول‌ها به عنایت ما عوض شد."» (روزنه‌هایی از عالَم غیب، ص 32 و 33). ، ، ، ، ، ، (علیه السلام) @benisiha_ir
🔴 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ در کتاب «پند پیران بر پوران» (پندنامه‌‌ی ایشان به پسرشان): 🌷 ! زبانت را در کلام خدا بچرخان. 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این کتاب: http://benisiha.ir/235/ ، ، @benisiha_ir
🔴 (به گزینش حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی) 🌹ماتم و سور جهان با یکدگر آمیخته است 🌹آب می‌آید به چشم از خنده‌ی بی‌اختیار 📝 از: . (ماتم: عزا. سور: جشن.) 💻 مشاهده‌ی ابیات زیبای دیگر: http://benisiha.ir/14/ ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ ، کتابی به نام «یکصد سؤال؛ یکصدهزار ریال جایزه» نوشته‌اند که در سال 1372 چاپ شده است. ایشان در این کتاب برای برانگیختن اندیشه‌ها و تقویت روحیّۀ علم‌جویی و پِژوهش در مخاطبان، یکصد پرسش‌ مطرح کرده‌ و قول‌ داده‌اند که اگر کسی پاسخ صحیح آن‌ها را بیان کند، یکصدهزار ریال (به پول آن زمان)، به او جایزه خواهند داد. یکی از آن‌ پرسش‌ها، این است: ❓خوردن نمک‌ طبیعی در آغاز و پایان غِذاخوردن، چه اثرى بر معده می‌گذارد؟ ، ، @benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔊 #سخن‌آوا موضوع: #فقط_برای_چند_دقیقه؟! @benisiha_ir
🔴 🔵 ؟! 🔸یکی از علما بود: مرحوم آیت‌الله میرزا ابوالفضل نجم‌آبادی. رضوان الله تعالی علیه. 🔸پسرش نقل می‌کند: «به بابا گفتم: بابا! چند روز دیگه، مدرسه‌ها شروع می‌شه. اوّل مِهر می‌شه. من، هم کفش می‌خواهم؛ هم لباس. بابایم نه گذاشت، نه برداشت. توجّه نکرد.»؛ البتّه این بچه هم لایق بود. می‌گه: «خب برایم نخرید. حرف من برایش ارزش نداشت. 🔸اوّل مهر شد. با همان لباس‌های پارسال و کفشی که از قبل داشتم، رفتم مدرسه. آمدم. 🔸بعدازظهر بود یا شب بود [که] پدرم، آیت‌الله نجم‌آبادی، فرمود: "پا شو؛ بریم برات کفش و لباس بخرم." گفتم: دیگه نمی‌خوام! 🔸گفت: "برا امروز فقط می‌خواستی؟!" گفتم: بله. گفت: "برای همین چند دقیقه‌ی اوّل مدرسه؟!" 🔸بابایم با این کارش به من، با این سؤالش با من، با این حرف‌هایش به من فهماند که ببین پسرم! دنیا ارزشش همان چند دقیقه است. به آن، دل نبند. آن چند دقیقه که بگذرد، آن مدّت کوتاه عمر که بگذرد، برایت بی‌ارزش می‌شود. ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 عالم عارف، حجّةالحق، مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ ، و فرزندشان، حاج‌آقا اسماعیل، در چهارسالگی، در محرّم 1365 شمسی. @benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به ، قسمت 45: 🔸... بعد، پدرم پرسيد: «شما هنوز صبحانه نخورده‌ايد؟» مادرم گفت: «نه. مگر شما خورده‌ايد؟» پدرم گفت: «آرى؛ من رفتم از مشهدى حسن قصّاب، كمى گوشت بگيرم. ديدم گوسفندى را سر بريده و پوستش را می‌‏كَند. ايستاده بودم كه كارش تمام شود. زنش، نه‌نه‌‏پرور، برايش صبحانه آورد و آن‌‏ها اصرار كردند و من هم چند لقمه‌‏اى خوردم و سپس ديدم كه جگر سياه گوسفند، خيلى‌خوب است؛ آن را خريدم كه تو بخورى و يک كمى قوّت بگيرى؛ چون جگر گوسفند خيلى‌مفيد است؛ مخصوصاً براى مريض.» 🔸مادرم گفت: «پولش چقدر شد؟» پدرم گفت: «تو با پولش چه كار دارى؟ وقتى كه سارا آمد، بده به سيخ بكشد و بياورد؛ بخوريد. خدا بزرگ است. پولش را می‌‏رساند.» 🔸در همين حال، خاله‌‏سارا از درِ حيات وارد شد، سلام كرد و می‌‏خواست حرفى بزند؛ ولى پدرم پیش‌ددستى كرد و گفت: «سارا! هرچندكه زحمت است، لطفاً اين جگر را خرد كن، مقدراى از آن را بپز؛ با هم بخوريد. خديجه و بچه‌‏ها هنوز صبحانه نخورده‌‏اند.» خاله‌‏سارا گفت: «چَشم.» چادرش را به كمر زد و يک احوالپرسى از مادرم كرده و جگر را برداشت. به آشپزخانه كه ما مَطبَخ می‌‏گفتيم، رفت تا آن را بپزد، بياورد؛ بخوريم. 🔸پدرم نگاهى به ساعت جيبی‌‏اش كرد و گفت: «آخ! دير شد. من بايد زودتر به كارخانه می‌‏رفتم؛ اين روزها كار ما خيلی‌زياد است.» 🔸خواست راه بيفتد؛ ولى مادرم نگذاشت. گفت: «صبر كن سارا يک سيخ جگر بياورد. بخور؛ بعد برو.» پدرم مى‏گفت: «نه؛ من نمی‌‏خورم. شما بخوريد.»؛ ولى مادرم گفت: «تو نخورى، به ما نمى‏چسبد.» پدرم بعد از خوردن يک سيخ جگر خداحافظى كرد و به كارخانه رفت. 🔸خاله‌‏سارا باقى جگر را آورد. ما خورديم. من تا آن روز، آن‌‏قدر جگر نخورده بودم؛ اين بود كه خیلی خوشحال بودم. ... 📖 شیرخدای آذربایجان، ص 58 و 59. @benisiha_ir
🔴 (پاسخ‌های حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی به پرسش‌ها) ❓پرسش: خدا چگونه به وجود آمده است؟ 🔍 پاسخ: خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ به وجود نیامده است؛ چون اگر به وجود می‌آمد، باید وجوددهنده‌(= آفریننده)ای او را به وجود می‌آورد و در این صورت، برای وجودش به او نیاز داشت و دیگر خدا (یعنی: موجود مستقل و بی‌نیاز از همه‌کس و همه‌چیز) نمی‌شد. 💻 مشاهده‌ی «پرسش‌ها و پاسخ‌های اعتقادی» دیگر: http://benisiha.ir/22/ ، @benisiha_ir
🔴 🍀 به یاد امام زمان مهرْبانمان ـ عجّل الله تعالی فرجه الشّریف. ـ زَمزَمه کنیم: اللّهمّ! کن لولیّک الحجّة بن الحسن... . 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ خطاب به آن حضرت: 🔶 جرعه‌ای از جام نگاهت بده 🔶 ای که بوَد لطف تو آب حیات! (جام: پیاله. آب حیات: آب زندگانی. گفته شده: چشمه‌ای است که هر کس از آن بنوشد، عمر جاودان پیدا می‌کند.) 📖 امید آینده، ص 43. 💻 مشاهده‌ی ابیات مهدوی دیگری از ایشان: http://benisiha.ir/353/ (علیه السّلام) @benisiha_ir
🔴 از سخنرانی‌های حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی 💌 انسان باید با علاقه‌ی به آخرت از دنیا برود و واقعاً حس کند که دنیا برای او قفس است. 💻 مشاهده‌ی نکات دیگری از این سخنرانی‌ها: http://benisiha.ir/282/ ، ، @benisiha_ir
🔴 درباره‌ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ : 🖋 به قلم فرزندشان، حاج‌آقا اسماعیل داستانی بنیسی: 🔸روزی در محضرشان در کوچه‌ی میان مسجد جامع و کوچه‌ی خانه‌ی پدر ایشان در روستای بِنیس حرَکت می‌کردم که دیدم مردی بالای دیوار در کَنار داربست انگور خانه‌ای نشسته است. 🔸آن شخص به ایشان جسارت کرد و سخن زشتی گفت؛ امّا ایشان پاسخ ندادند. 🔸به مسجد جامع رسیدیم و ایشان به مِنبر رفتند. طولی نکشید که خبر رسید آن مرد از همان بالا به پایین افتاده و از دنیا رفته است! 🔸خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ فرموده است: «مَن اَهانَ لی وَلِیًّا فَقَد بارَزَنی بِالمُحارَبَةِ، و اَنَا اَسرَعُ شَیءٍ اِلیٰ نُصرَةِ اَولِیائی؛ کسی که به دوست من اهانت کند، قطعاً به مبارزه با من برخاسته است و من شتابنده‌ترین چیز به سوی کمک‌کردن به دوستانم هستم.» (الکافی، ج 2، ص 352). 💻 مشاهده‌ی خاطرات و نکات خواندنی دیگر درباره‌ی ایشان: http://benisiha.ir/289/ ، ، @benisiha_ir
🔴 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ در کتاب «حرف‌های طِلایی» (پندنامه‌ی ایشان به تنهادخترشان): 🌷! در خانه‌، خندان باش تا شوهر و فرزندانت خندان باشند؛ امّا در کوچه و بازار نخند. 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این کتاب: http://benisiha.ir/2020/04/149/ ، ، ، ، ، ، @benisiha_ir
🔴 ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به ، قسمت 46: 🔸... هوا داشت کم‌‏كم گرم می‌‏شد؛ چون اوايل فصل تابستان بود. 🔸من يداللّه [= برادرم] رابرداشته، براى بازى به حيات رفتيم؛ ولى گوشم به حرف‌‏هاى مادرم با خاله‌‏سارا بود. مادرم حرف‌‏هايى را كه پدرم از حاج‌‏آخوندآقا شنيده بود و جريان پول‌‏دادن پهلوان‌‏صفدر را براى خاله‌‏سارا نقل كرد و گفت: «سارا! اين حرف‌‏ها پيش تو امانت بماند. به كس ديگر بازگو نكن.» 🔸نمی‌دانم چرا زن‌‏ها نمی‌‏توانند حرف‌‏نگهدار باشند يا به تعبير ديگر: رازدار باشند. اگر مادرم اين حرف‌‏ها را به خاله‌سارا نمی‌‏گفت، چه می‌شد؟ و اين را بايد مى‏دانست وقتى كه خودش نمی‌تواند حرف‌‏نگهدار باشد، چگونه خاله‌‏سارا آن‌ها را در قفس سينه‌‏اش نگه می‌‏داشت. شايد هم مادرم از خوشحالى، آن حرف‌‏ها را به خاله‌‏سارا می‌‏گفت. ... 📖 شیرخدای آذربایجان، ص 59. @benisiha_ir
🔴 (پاسخ‌های حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی به پرسش‌ها) ❓پرسش: چرا انسان باید همیشه چیزی را بپرستد؟ 🔍 پاسخ: چون 1️⃣ خداوند والا ـ جلّ جلاله. ـ آفریننده و روزی‌دهندۀ همیشگی انسان و در نتیجه، مالک او است و کسی که مالک دارد، باید همیشه از مالکش اطاعت کند؛ 2️⃣ انسان با پرستش او به نعمت‌های فراوانی در دنیا و آخرت می‌رسد. 💻 مشاهده‌ی «پرسش‌ها و پاسخ‌های اعتقادی» دیگر: http://benisiha.ir/22/ ، ، @benisiha_ir
🔴 💠 یک بیت از مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ : 🔸عرش و فرش از پرتو حق، روشن است 🔸نور او را کِی توان خاموش کرد؟ (پرتو: نور. حق: از نام‌های خداوند والا.) 💻 مشاهده‌ی ابیات معنوی دیگر از ایشان: http://benisiha.ir/33/ ، @benisiha_ir