eitaa logo
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
265 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1 ویدیو
24 فایل
کانال زندگینامه و آثار مرحوم حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی، و سخنرانی‌ها و آثار فرزندشان: حاج‌آقا اسماعیل داستانی بنیسی کانال‌ سخنرانی‌ها و کلیپ‌هایم: @benisi. کانال دیگرم: @ghatreghatre. وبگاه بنیسی‌ها: benisiha.ir. صفحۀ شخصی‌‌ام: @dooste_ketaab.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1399.5.30 پندهای رسول اکرم (ص) به ابوذر.mp3
13.22M
🔊 ، 🎤 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی ✅ موضوع: شرح پندهای حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ به ابوذر (1) 📅 1399/5/30؛ شب اوّل ماه محرّم 1442 🚪هیأت بانوان عصمة‌الزّهراء (علیها السّلام) @benisiha_ir
1399.5.30 اهل بیت (ع) از نگاه امام حسین (ع).mp3
27.23M
🔊 ، 🎤 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی ✅ موضوع: اهل بیت از نگاه امام حسین (علیهم السّلام) (1) 📅 1399/5/30؛ شب اوّل ماه محرّم 1442 🚪هیأت پیام‌آوران عاشورا @benisiha_ir
1399.5.30 مدّاحی کربلایی تقی‌لو دربارۀ حضرت مسلم.mp3
29.01M
🔊 ، 🎤 کربلایی علیرضا تقی‌لو ✅ موضوع: روضه‌ و مدّاحی دربارۀ شهادت حضرت مسلم (علیه السّلام) 📅 1399/5/30؛ شب اوّل ماه محرّم 1442 🚪هیأت پیام‌آوران عاشورا @benisiha_ir
🔴 💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ‌ در کتاب «حرف‌های طِلایی» (پندنامه‌ی ایشان به تنهادخترشان): 🌷! در هر کاری به خداوند والا توکّل کن. (نقش نگین انگشتر حضرت زهرا ـ سلام الله تعالی علیها. ـ «اَمِنَ المُتَوکِّلونَ» بود؛ یعنی: «توکّل‌کنندگان [از بلاها و خطرها] امنیّت یافتند.»؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 9.) 💻 مشاهده‌ی مطالب دیگر این کتاب: http://benisiha.ir/2020/04/149/ @benisiha_ir
🔴 📝 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی: 🔹یک روز به مرحوم حضرت آیت‌الله محیی‌الدّین مامَقانی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ عرض کردم: «در بعضی از روایات شریفه، از بلندشدن برای دیگران نهی شده؛ پس آیا در هنگام آمدن دیگران نباید به پای آنان بلند شد؟» پاسخ دادند: «در زمان صدور این روایات، بعضی، از روی تکبّر توقّع داشتند که دیگران به پای آنان بلند شوند؛ امّا امروزه، چنین نیست و بلندشدن در هنگام حضور مؤمنان، برای احترام به آنان است؛ پس اشکال ندارد.» 💻 مشاهده‌ی خاطرات دیگر: http://benisiha.ir/2020/05/384/ ، ، ، ، @benisiha_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1399.5.31 پندهای رسول اکرم (ص) به ابوذر.mp3
12.82M
🔊 ، 🎤 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی ✅ موضوع: شرح پندهای حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم. ـ به ابوذر (2) 📅 1399/5/31؛ شب دوم ماه محرّم 1442 🚪هیأت بانوان عصمة‌الزّهراء (علیها السّلام) @benisiha_ir
1399.5.31 اهل بیت (ع) از نگاه امام حسین (ع).mp3
24.43M
🔊 ، 🎤 حاج‌آقا اسماعیل داستانی بِنیسی ✅ موضوع: اهل بیت از نگاه امام حسین (علیهم السّلام) (2) 📅 1399/5/31؛ شب دوم ماه محرّم 1442 🚪هیأت پیام‌آوران عاشورا @benisiha_ir
1399.5.31 مدّاحی کربلایی تقی‌لو دربارۀ ورود کاروان حسینی به کربلا.mp3
16.83M
🔊 ، 🎤 کربلایی علیرضا تقی‌لو ✅ موضوع: روضه‌ و مدّاحی دربارۀ ورود کاروان حسینی به کربلا 📅 1399/5/31؛ شب دوم ماه محرّم 1442 🚪هیأت پیام‌آوران عاشورا @benisiha_ir
استاد بنیسی و فرزندشان Benisiha.ir
🔴 ی مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بِنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ به ، قسمت 43: 🔸... پدرم [به مادرم و من] گفت: «2 تا مژده به شما بدهم. يكى: اين كه صبح، وقتى به طرف كارخانه می‌‏رفتم، در كوچه، حاج‌‏آخوندآقا را ديدم. اوّل پرسيد كه چرا شيرخدا 2 ـ 3 روز است به مكتب نمی‌‏آيد؟ گفتم: مادرش مريض‌‏حال است. از او پرستارى می‌‏كند. گفت: "راستى! ديشب يک خوابى درباره‌ی شما ديدم، كه يک كلاغ سياه در حيات شما روى درخت توت نشسته و قارقار می‌‏كرد؛ بعد ديدم كه شيرخدا چندين سنگ به طرف او انداخت؛ ولى كلاغ از جايش تكان نخورد؛ آن وقت ديدم يک دسته كبوتر سفيدرنگ، به طرف خانه‌ی شما می‌‏آيند. همين‌كه كلاغ چشمش به كبوترهاى سفيد افتاد، مثل كسى كه ترسيده باشد، زود پر زد و فرار كرد." بعد، از من پرسيد: "اسماعيل! به نظر شما تعبير اين خواب چيست؟" گفتم: حاج‌‏آخوندآقا! من چه می‌‏دانم تعبير اين خواب چيست؟ من كه معبّر نيستم. باز شما سروكارتان با كاغذ و كتاب است؛ به‌‏تر از ما سردرمی‌‏آوريد. گفت: "من هم معبّر نيستم؛ علم تعبير خواب نخوانده‌‏ام؛ ولى اين‌‏قدر می‌‏دانم كه آن كلاغ سياه، همان مريضى مادر شيرخدا بوده است و خداوند، آن كبوترهاى سفيد را فرستاده [تا] آن كلاغ را از خانه‌‏تان بيرون كنند و ان‌‏شاءاللّه به‌زودى مريضى او خوب خواهد شد." من هم گفتم: ان‌‏شاءاللّه. بعد، حاج‌‏آخوندآقا گفت: "نذر كن اگر ان‌‏شاءاللّه خوب شد، يک مقدار پول تهيّه كن [و] او را به مشهد مقدّس [و] زيارت امام رضا ـ عليه ‏السّلام. ـ ببر." گفتم: چَشم؛ همين الان پيش شما نذر مى‏كنم ان‌‏شاءاللّه كه حالش خوب شد، او را به زيارت امام رضا ـ عليه ‏السّلام. ـ ببرم.» 🔸مادرم گفت: «ان‌‏شاءاللّه به‌زودى خوب می‌‏شوم. بچه‌‏هايمان را برمی‌‏داريم. دسته‌‏جمعى به زيارت غريب‌‏الغرباء، امام رضا ـ عليه ‏السّلام. ـ می‌‏رويم.» من هم گفتم: «ان‌‏شاءاللّه.» ... 📖 شیرخدای آذربایجان، ص 55 و 56. @benisiha_ir