تو برعکس همهی ما راست و حسینی گفتی آقا بیا! هنوز ساعتی از جشن نیمهی شعبان نگذشته بود که پیراهن سفیدت، غرق خون غیرت شد.
📒 کتاب تنها برای لبخند_روایت زندگی مربی فرهنگی شهید علی خلیلی به قلم یکی از نزدیکترین دوستان شهید، حجتالاسلام حشمدار است. این کتاب به تازگی در نشر شهید کاظمی چاپ شده است.
#امام_زمان
#نیمهشعبان
🆔 @bibliophil
چراغ خانه را روشن کنید، آواز بگذارید
کسی دارد میآید، لای در را باز بگذارید
#عباس_چشامی
#نیمه_شعبان
#ولادت_امام_زمان
🆔 @bibliophil
این انصاف نیست!
قبول بد بودیم!
اما دل داریم.
در روایتها هرکس دلگیر بود، هرکس سوال و مشکل داشت، بی واسطه خودش را به اجداد شما رساند.
در زد، صورت به صورت پرسید و جواب شنید. گاهی دیدن همان و حل شدن همان.
امسال میلاد شما جز روزهای غمگین زندگیم بود.
آفاجان! خودتان شاهد بودید، هر جا رفتم این بغض کشنده همراهم آمد. چسبیده بود به گلو و از چشمها، خودش را بیرون میریخت.
مجلس مولودی و مهمانی هم سرش نمیشد.
عمرم گذشت. دهی سوم زندگیم، به سرعت ابرهای بهاری، در حال عبور است. زندگی که از روزهای نوجوانی با اسم مستعار منتظر ورق خورد، حالا به سراشیبی جوانی رسیده.
منتظر اسمی بود که آن سالها زیر دلنوشتههایی برای شما مینوشتم. تمام نشریههای دانشآموزی برگی به نام منتظر داشت.
این انصاف نیست. ما هر سال پیرتر از قبل منتظریم. پدرم و پدربزرگم روزی نبود که یاد شما نباشند و حالا سالهاست که سفر کردهاند.
این انصاف نیست، آقا!
۱۱۸۹ سال عاشقان شما، با آرزوی صبح امید سر بر خاک فرو بردند. این همه دوری انصاف نیست.
فرق ما با آن زن و مردی که اجداد شما را میدید، در چیست؟
ما دلمان که میگیرد چه کنیم با انصاف؟
ما سوال که داریم در کدام خانه را بزنیم؟
ما در راه که ماندیم در کدام مسیر پیدایت کنیم؟
ما با دولت کریمهی شما چقدر فاصله داریم؟
هر روز خستهتر از قبل منتظریم. زیر بار این همه غم، نفسی نمانده.
هوای تازهی بهار، برگرد.
ناجی جهان! این همه دوری حق ما نیست! نجاتمان بده از این مرداب تاریک!
#امام_زمان
#منتظر
#نیمهشعبان
🆔 @bibliophil
Namaz01-48k.mp3
18.99M
📒چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟
🌺 استاد علیرضا پناهیان / جلسه اول
🆔 @bibliophil
Namaz02-48k.mp3
19.16M
📒چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟
🌺 استاد علیرضا پناهیان / جلسه دوم
🆔 @bibliophil
Namaz03-48k.mp3
21.07M
📒چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟
🌺 استاد علیرضا پناهیان / جلسه سوم
🆔 @bibliophil
Namaz04-48k.mp3
19.36M
📒چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟
🌺 استاد علیرضا پناهیان / جلسه چهارم
🆔 @bibliophil
Namaz05-48k.mp3
19.48M
📒چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟
🌺 استاد علیرضا پناهیان / جلسه پنجم
🆔 @bibliophil
بغض قلم
📒 بهونه بنیاسرائیلی، شماره دوم 🙈 من اطلاعاتم را از اینستاگرام و شبکههای اجتماعی میگیرم، کتاب رس
📒 بهونه بنیاسرائیلی، شماره سوم
🙈 میدونی کتاب چقدر گرونه!؟ رفتم گلستان سعدی بخرم، بگو چند؟
🌻بله متاسفانه این روزها در کنار گران شدن همه چیز، کتاب هم گران شده. اما اینکه کتاب نمیخونیم به خاطر گرانی نیست چون اگه احساس نیاز کنیم با وجود گران بودن هم سراغش میریم.
💥یه راهکار خرید کتاب دست دوم/ نرمافزار(کنسل) فضایی مثل دیوار ولی برای خرید و فروش کتاب/ کتابی که خوندی بفروش و کتاب جدید بخر
💥عضویت در کتابخانهها سالی حدود ۱۰ تومن میدی و به هزار هزار کتاب دسترسی داری.
💥 از نرمافزار طاقچه و فیدیبو با اشتراک ماهی ۱۵ تومن کلی کتاب میخونی
💥میشه با یه جمع دوستانه کتاب بخرید و بین هم اشتراک بذارید.
💥 نرمافزار ایران صدا فایل صوتی خیلی از کتابها رایگان گذاشته.
💥 دم عید خیابانها و بیرون مترو غرفههای پنجاه درصد تخفیف کتاب زدن
و...
آدم اگه بخواد کاری انجام بده، راهش رو هم پیدا میکنه.
#کتاب
#کتابخوانی
🆔 @bibliophil
چو عمر از سی گذشت یا خود از بیست
نمی شاید دگر چون غافلان زیست
نشاط عمر باشد تا چهل سال
چهل ساله فرو ریزد پر و بال
#نظامی
#سالروز_بزرگذاشت_نظامی
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
مردم در حال لباس خریدن و من در حال کتاب خریدن، مادرم بفهمه بازم کتاب خریدم، لای وسایلی که میخواد بندازه بیرون، میده نون خشکی منم ببر! شاید براساس وزنم بهش یه پولی هم داد.
اعتراف میکنم، چند روز پیش رفتم لباس بخرم، دوتا کتاب خریدم برگشتم. اونا رو مامانم هنوز ندیده! 😂
#کتاب
#کتابخوانی
🆔 @bibliophil
پشت جلد کتاب آبنبات هل دار، یک عبارت کوتاه و خیلی مختصر ومفید میبینید: “هنگام مطالعه با صدای آهسته بخندید، همسایه ها خوابیده اند“.
این جمله دقیقا حال من؛ زمان خواندن این ۴ جلد کتاب طنز بود. شب از ترس بیدار شدن خانواده سعی میکردم خودم را کنترل کنم اما گاهی از دستم در میرفت و بقیه فکر میکردند، دیوانه شدم.
📒 کتاب داستان پسر بچهای بجنوردی به نام محسن از ۸ سالگی تا دانشجویی است. با انواع و اقسام شیطنت و نوستالژیک در دههی ۶۰ که با طعم آبنبات، کام آدم را شیرین میکند. لهجهی بجنوردی، شخصیت بامزهی بیبی، تفریحات و بازیهای محلی، خانواده صمیمی و صاف و ساده محسن، کتاب را جذاب و خواندنی کردهاست.
📒 این کتاب طنز/ ۴ جلد دارد و آخرین جلد آن آبنبات نارگیلی است که دوران دانشجویی محسن را روایت میکند، اما محسن در زمان دانشجویی هم دست از هرزهچنگی(فضولی در کار مردم به لهجه بجنوردی) برنداشت.
📒 بهترین پیشنهاد برای علاقمند شدن به مطالعه
#کتاب
🆔 @bibliophil
🌺 مهمانی اجباری!
این چه مهمانی است که گرفتی؟!
مهمانیات را هم انداختی اول عید.
نه آجیل، نه شیرینی نه حتی یک چایی خشک و خالی. این هم شد مهمانی!
مهمانی بدون خوراکی! باطعم گشنگی و تشنگی!
بعد هم چه بخواهیم و چه نخواهیم باید توی این مهمانی شرکت کنیم.
چه رازی در این مهمانی اجباری است؟
📒 کتاب شهر خدا/ به قلم علیرضا پناهیان زیباترین کتاب دربارهی ماه مبارک رمضان و پاسخ دربارهی علت این مهمانی اجباری است.
🌺 حتما از خواندن این کتاب لذت میبرید.
#کتاب
#ماه_مبارک_رمضان
🆔 @bibliophil
بغض قلم
پشت جلد کتاب آبنبات هل دار، یک عبارت کوتاه و خیلی مختصر ومفید میبینید: “هنگام مطالعه با صدای آهسته
امروز رفتم فروشگاه آبنبات بجنوردی خریدم!
انقدر تحتتاثیر کتاب قرار گرفتم. 😂
برعکس دستهای پنبهای مامان، دست بابا کویر بود. گاهی تا دست به کاسهی آب و صابون می زد ، آب مثل قیر سیاه می شد. تو عالم بچگی با خودم می گفتم (بابا امروز چقدر گل بازی کرده، چرا مامان دعواش نمی کنه ؟ ).
نزدیک عید، وقتی بهار از پشت پنجره قائم موشک بازی می کرد، خرج و مخارج عید، لباس نو و...دست بابا رو تنگ تر می کرد اما میوه نوبر و خوراکی یادش نمی رفت.
مثل بوی دفترهای نو شهریور و مدادرنگی های تمساح خوشگل که یادش نمی رفت .
به نوشابه می گفت نوش آفرین . یه جعبه پر شیشه های نوشابه گوشهی حیاط مون مهمون بود. چند ریالی که از حقوقش اضافه می موند خرج نوش آفرین هایی می شد که اوج هنرنمایی ما تو بستنی درست کردن باهاش بود.
نمی دونم چرا از اول بستنی نمی خریدیم ؟!!
از بچگی دنبال با یه تیر دو نشان زدن بودیم .
بابا شاید دست ش نرم نبود اما دلش نرم نرم بود مثل صابون.
کاش بودی، بعد اون بهار که رفتی، عید دیگه برام عید نشد.
بابای مهربونم! تولدت مبارک! مهربونم تو کجایی؟ دم عیدی یه سری بهم بزن! زندگیم بیتو، پر از کم و کسر.
#پنجشنبه
🆔 @bibliophil
نويسندگان به دست امام حسین (علیهالسلام) آب مینوشند!
استاد علی اکبر مهدی پور می گوید: از مرحوم آیة الله حاج سید محمد شیرازی قدّس سرّه چندین بار شنیدم که می فرمود:
شبی در عالم رؤیا دیدم که در حرم مطهّر امام حسین (علیه السّلام) هستم، امام حسین (علیه السّلام) در ایوان حرم، روبه قبله و پشت به ضریح نشسته اند، در محل قبر شریف، چاه آبی هست که از آن به وسیلۀ لوله به قبرهایی که در اطراف حرم هستند آب منتقل می شود.
در این اثنا یکی از خطبایی که میشناختم و در اطراف حرم مدفون بود، خدمت حضرت آمد و عرض کرد: من آب ندارم.
حضرت فرمود: این آب ها مربوط به کسانی است که کتاب نوشته، از خود به یادگار نهاده اند و شما کتابی ننوشته اید.
آیة الله شیرازی فرمود: من چندین بار به آن شخص درحال حیاتش گفته بودم شما که منبر می روید، منبرهای خود را بنویس تا به صورت کتاب درآید و ایشان انجام نداده بود.
💥منبع؛ کتاب جرعهای از کرامات امام حسین، ص ۲۷
🆔 @bibliophil
آسمان غرق خیال است کجایی آقا؟
آخرین جمعه ی سال است کجایی آقا؟
یک نفر عاشق اگر بود زمین می فهمید!
عاشقی بی تو محال است کجایی آقا؟
اللهم عجل لولیک الفرج
#امام_زمان
🖌 طراح: محدثه قاسم پور
🆔 @bibliophil
بغض قلم
مردم در حال لباس خریدن و من در حال کتاب خریدن، مادرم بفهمه بازم کتاب خریدم، لای وسایلی که میخواد بن
کتابهام رسید. 😍
سعی میکنم برا
شما هم تیکههایی
ازشون بذارم. 😘
یه معتاد سالانه
چند نفر رو معتاد میکنه،
دلم میخواد، منم بتونم
شما رو معتاد کنم.😳
البته به کتاب 😜
🆔 @bibliophil