eitaa logo
بغض قلم
715 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
434 ویدیو
43 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر @Adminn_behesht ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
از دیشب خیلی با خودم کلنجار رفتم ، چندتا جمله درباره حضرت زینب بنویسم ، هر کاری کردم نشد. تبلت رو با گریه انداختم گوشه اتاق و رفتم انارها رو دانه دانه کنم . ظرف بلوری رو روی میز گذاشتم. خون انارها چکید دور تا دور ظرف . بوی گلاب و گلپر تمام دریچه های ریه ام رو پر کرد. هنوز تو فکر نوشتن بودم ، کلمه کم داشتم ، انگار یه قطره بخواد دریا رو توصیف کنه. گفتم بنویسم این خانه فقط یک دختر کم داشت . بعد از مجتبی مهربان فاطمه ( سلام الله علیها) و حسین یکتای علی ( علیه السلام ) این خانه یک دختر کم داشت . این جمله راضی ام کرد ،حالا دانه های انار روی هم جمع شده بود...و ادامه دادم . دختری شبیه فاطمه ( سلام الله علیها) ، ام ابیهای پدر و شبیه خدیجه ( سلام الله علیها) ، بخشنده تمام دارایی و هستی برای خدا . ، فاطمه زینت رسالت بود و زینب زینت امامت .....یاد جمله استاد شجاعی افتاد " زینب نه حسین در آینه تأنیث" زینب نه گوهر نایاب که تمام قهرمان های دنیا آرزوی سربازی ش را دارند درست مثل عباس علمدار ... خوشبحال صاحبان سربندهای هنوز خون انارها جاری بود که صدای دختر از تلویزیون پخش شد.... @bibliophil
از یه جایی به بعد دیگه روز تولدت از چند روز قبل انتظار نمی کشی برات کادو و کیک بخرن ، از یه جایی به بعد افسرده نمیشی کسی یادت نبوده .... از یه جایی به بعد دلت می خواد هیچ کس ندونه یه سال دیگه مثل برق و باد گذشت حتی خودت .... از یه جایی به بعد فکر می کنی عمرم که رفت، چی به دست آوردم ؟ چقدر به آرزوهام و هدف هام رسیدم ؟ چقدر مونده ؟ حالا من رسیدم به سراشیبی ... و چه غم انگیز گذر ثانیه های عمر و آب شدن یخ ، یخ فروشی که تمام سرمایه ش جلوی چشم هاش از بین می ره ..... اما امسال تو آخرین تولدم در قرن ۱۳ شمسی ، عاشق این تقارن شدم، ولادت مادر مهربونی ها ، روز مادر و تولدم .... فقط دلم خوش همین یه بیت شعر اگه قبول کنند : خوب نیستم ولی مادر هستی دوست دارم ..... # مادری @bibliophil
پدرهایی که ندیده پدرما را درآوردند! در طول تاریخ خیلی پدر و بابا برای ما درست کردند. مثلا یکی شان بابا طاهر همان که روز مرد هیچ بچه‌ای نداشت برایش لباس بخرد و همیشه خدا عریان بود. بین همه‌ی پدرها دلم بیشتر برای او می‌سوزد.‌ تا همین اواخر بابا برقی. کم پدر خودمان روی برق و کولر حساس بود یک بابا برقی هم برایمان درست کردند تا هی فرط و فرط ما را از خاموشی بترساند. یک بابایی هم جدیدترها خودش را به ما چسباند؛ بابانوئل که ما به ریش سفیدش قسم خوردیم بچه تو نیستیم هی می‌گوید اگر کاج مرا نبرید توی خانه‌تان به گوزن‌های جلوی سورتمه‌ام می‌گویم شاخ‌تان بزنند. ما را باش خیال می‌کردیم بابانوئل مهربان است و برای ما کادو دارد. مگر بابا نوروز خودمان چه عیبی داشت، فقط حیف که نمونه کلاسیک مردان ایرانی بود و تا کنار کرسی ننه سرما می‌رسید به فکر چای و خوراک‌ش می‌افتاد. و نظرش این بود که یک بهار خانوادگی بخرد برای همه‌مان که دور هم کیف کنیم نه تکی تکی. پدر خانواده ما ولی الگوی خود را پدر سالار قرار داده بود و می‌گفت: خاموش کن اون تلویزیون کوفتی رو، می‌خوام بخوابم. اُفتاد. یک پدر هم داشتیم که مادرم زیاد از او یاد می‌کرد. پدر سوخته. پدری که از دست شیطنت ما هر روز می‌سوخت و زنده می‌شد. درست شبیه جهنم. بزرگ‌تر که شدیم توی مدرسه هم هی باید نام پدرهای مختلف را حفظ می‌کردیم مثلا رودکی پدر شعر فارسی یا نیمایوشیج پدر شعر نو فارسی. یا جمال زاده پدر داستان‌نویسی فارسی و پدر فیزیک و شیمی و همه‌ی علوم دیگر که باید با ماژیک فسفری پررنگ‌ش می‌کردیم تا مبادا توی امتحان بیاید. یک پدر هم بود ایرانی نبود ولی خیلی در زندگی ما نقش داشت، پدر ژپتو. این یکی هم هی می‌گفت دروغ بگی دماغ‌ت دراز می‌شود. بابا بیخیال من که حوصله ندارم از تو یکی دیگر بنویسم. شما که دیگر پدر ما را در آوردید. ای وای دماغم چرا دراز شد. 🆔 @bibliophil
اگر پوسیده گردد استخوانم نگردد مهرت از جانم فراموش 🆔 @bibliophil
🔴 خیلیا براشون سوال پیش اومده که: اون صلواتایی که برای برد تیم ملی فرستادیم تکلیفش چی میشه؟ الان کجاست؟🤔 پاسخ: نگران نباشید! تمامی صلوات‌ها تا ۷۲ ساعت آینده به حساب خودتون برمیگرده😂 🆔 @bibliophil