eitaa logo
بغض قلم
640 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
311 ویدیو
35 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🗒 امضا بعد از جنگ، معلم به بچه‌ها می‌گفت: کارنامه‌هایتان را فقط مادرتان امضا کند. ✍مصطفی خدامی 📒داستان‌های مینیمال 🆔 @bibliophil
🗒 مستاجر در کوچه‌ای که به نام پدرم است، مستاجریم. ✍مصطفی خدامی 📒داستان‌های مینیمال 🆔 @bibliophil
نوبت شماست که بنویسید. داستان‌های مینیمال‌تون رو به اسم خودتون داخل کانال قرار میدم. سخت‌ نیست، یک خط داستان و یک دنیا حرف پشت اون یک خط 👇من اینجام! 🆔 @Adminn_behesht 🆔 @bibliophil
وقتی رفت هنوز قد نکشیده بود. سال‌ها بعد از جنگ که برگشت کوتاه‌تر شده بود. ✍ فاطمه رحیم 🆔 @bibliophil
وقتی جنگ شروع شد، بعثی‌ها روی دیوارهای خرمشهر نوشتند: آمدیم بمانیم. شهید بهروز مرادی کنار آن نوشت: آمدیم نبودید! 🆔 @bibliophil
دست ما با قلم سازگارتر است تا با تفنگ؛ اما آنجا که شیطان و اولیای او با تفنگ بر جهان و جهانیان حاکمیت یافته‌اند، ما را چاره‌ای دیگر نیست! مگر آنکه تفنگ برداریم، و از حق و عدالت و مظلومین دفاع کنیم. ✍شهید سید مرتضی‌ آوینی 🆔 @bibliophil
این رمان در کنار ترجمه به انگلیسی به زبان عربی و فرانسه هم ترجمه شده، ولی تا حالا خودمون اسم‌ش رو نشنیدیم. جالب‌تر اینکه رمان برای دفاع مقدسه 😳 🆔 @bibliophil
خیلی نمی‌خوام منتظر بمونید. داستان کتاب رو این‌طوری بگم که لو نره و خودتون برید بخونید. رمان شطرنج با ماشین قیامت یک اثر فلسفی اجتماعی دربارهٔ سه روز از زندگی یک بسیجی هفده ساله در شهری است که توسط عراقی‌ها محاصره شده است. او دیده‌بان توپخانه است اما به‌رغم میل باطنی‌اش مسئولیت وانت غذا به او محول می‌شود و او باید علاوه بر غذارسانی به رزمندگان، به سه نفر از آدم‌های عجیب و غریبی که شهر را ترک نکرده‌اند هم غذا بدهد. عراقی‌ها به سیستم رادار پیشرفته عربی مجهز شده‌اند و او به دنبال آن می‌گردد. این سیستم رادار همان ماشین قیامتی است که نویسنده برای یافتن آن با استناد به سه قسمت از کتاب مقدس قرآن، انجیل و تورات، فلسفهٔ آفرینش انسان و زندگی‌اش در آخرت را از دیدگاه یک بسیجی نوجوان، روسپی زمان شاه و مهندس بازنشستهٔ پالایشگاه آبادان که ترکیبی از گناه و بی‌گناهی، سادگی و مکاری و تقدس و کفر هستند، بازخوانی می‌کند. رمان جذابی هرچند اضافه‌گویی زیاد دارد و بعضی جاها دوست دارید رمان رها کنید👌 🆔 @bibliophil
اون دو تا می‌رن اون دنیا. و چون شهید شده‌ن؛ فرشته‌‌های کاتب مجبورن اسمشون رو تو ردیف بهشتی‌ها بنویسن. بعد که پل صراط رو منفجر کردن؛ چون فرشته‌ها، بعد از مرگِ آدم، هیچ کاری نمی‌تونن بکنن و تو پرونده دست ببرن؛ هاج و واج می‌مونن. پرونده‌ی دو تا شهیدی رو دستشون می‌مونه که چوب لای چرخِ قیامت خدا گذاشتن. این یعنی یک کودتای واقعی! دنیا رو چه دیدی؟ شاید جهنم رو هم سرد کردن و با آدمای خوش‌فکر جهنمی، توپ‌خانه ساختن و یه روز که همه تو بهشت، مست و لایعقل افتاده‌ن، دامب و دامب و دامب، مثل الآن، زدن و بهشت رو گرفتن. آره! چرا نشه؟ این یک انتقام واقعی‌یه! حساب و کتاب قیامت کاملاً به هم می‌ریزه. 📒شطرنج با ماشین قیامت 🆔 @bibliophil
alamdar-dardodel.mp3
3.11M
چقدر سخت است حال عاشقی که نمی‌داند، محبوب‌اش نیز هوای او را دارد یا نه؟! 🎧 درد و دل شهید علمدار با شهدا 🆔 @bibliophil
بچه‌ها آقا امام حسین خیلی بزرگوار است او بهتر از همه‌ی ما شلمچه را می‌شناسد😭 👆صوت رو در خلوت با حال خوب گوش بدیم🥀 🆔 @bibliophil
نقاشی‌اش معرکه بود. به فرمانده مقر قول داده بود عکس حرم امام‌حسین را روی دیوار مقر بکشد. نزدیک غروب بود که کار کشیدن حرم تمام شد. فقط مانده بود رنگ پرچم. رو که کرد به دوست‌ش و گفت: حیف است، این پرچم باید قرمز خونی رنگ بشود! هنوز جمله محمدجواد تمام نشده بود که صدای سوت خمپاره پیچید. ترکشی بزرگ به پیشانی محمدجواد بوسه زد و خون سر محمد جواد بر بالای گنبد، درست در محل پرچم پاشیده شد. 🆔 @bibliophil