eitaa logo
امین اصفهان
8 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
433 ویدیو
15 فایل
تبیین جایگاه حقیقی زن در اسلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹در مورد مهریه نظر خانواده‌ها را ملاک قرار دادیم، من از آقا وحید خواسته بودم در کنار هر مهریه‌ای که خانواده‌ها صحبت کنند 12 شاخه گل نرگس به نیت حضور حضرت مهدی ذکر کنند. 🔸بعد از صحبت‌ها آقا وحید یک دسته گل آورده بودند وقتی با دقت نگاه کردم دیدم چند شاخه گل نرگس بینشان است و این برای من نشانه  خوبی بود. مهریه من ۱۱۴ سکه بهار آزادی به همراه سفر حج بود که من مهریه‌ام را بخشیدم. 🔹من به او می‌گفتم «از خدا خواسته‌ام اگر قرار بر جدایی بین ماست این جدایی با شهادت باشد ولی اگر مرگ بین ما  جدایی می‌اندازد مرگ اول برای من باشد، چرا که من طاقت جدایی و تنها ماندن را ندارم و امیدوارم شهادتت در رکاب آقا امام زمان(عج) باشد. می‌گفتم وحیدم لایق شهادت هستی و او می‌گفت شهادت لیاقت می‌خواهد. ✍ به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 @shahedaneosve شاهدان اسوه، زندگینامه شهدای دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔰محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: «هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...» 🔰می‌گفت همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش برکت زندگی است.» 🔰در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که می‌گفت «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از بیت‌المال به گردنم نماند.» 🔰محمد خیلی خوش اخلاق بود. واقعاً اگر بگویم اخم او را ندیدم، گزافه نیست. حتی وقتی درمعراج شهدا برای آخرین‌بار او را دیدم همان لبخند زیبا و همیشگی را روی لب داشت. 🔰خدا را شکر می‌کنم که محمد من هم شهید شد.چون او شهادت را دوست داشت.خیلی شهادت را دوست داشت. ✍به روایت همسر شهید 🌷شهید_محمد_کامران🌷 @hamsaranekhoob
●ايمان قوي و اخلاق خوب و حسنه داشت. در مدت زندگي هيچ وقت از من خرده و ايرادي نگرفت و بسيار با گذشت بود. هيچگاه مغرور نمي شد؛ رفتارش با كوچك تر هاي و بزرگ تر ها به نحو بود و به همه احترام مي گذاشت. با فرزندش خيلي صحبت مي كرد. به هنگام نماز و خواندن قرآن او را بر زانوي خود مي نشاند و مي گفت: ( تا گوشش شنيده باشد كه نماز و قرآن چيست و با آنها انس بگيرد.) ●داراي اخلاق منحصر به فردي بود. اگر براي دوستان و برادران ديني از نظر اقتصادي يا اجتماعي مشكلي پيش مي آمد سعي مي نمود كه آن را به هر طريقي مرتفع نمايد و نسبت به مشكلات ديگران حساس بود و رنج مي برد. در تمام فعاليتهاي سياسي و عبادي با شور انقلابي بسيار شركت مي جست. ●او خطاب به يكي از افرادي كه سر او را به هنگام شهادت در بغل گرفته بود اين جمله را به زبان آورد: ●خيلي دوست داشتم كه امام حسين(ع) و كربلا را زيارت كنم ولي اكنون كه به شهادت مي رسم قولي به من بده كه يكي از برادران پاسدارا به روستاي ما در قاسم آباد سفلي برود و دخترم را دوبار ببوسد. 📎فرماندهٔ گردان‌امام‌حسین لشگر قدس سردار ذکریا رحیم زاده🌷 ❣❣❣❣❣
🔹کردستان بودیم برای خوابیدن به همه بچه ها پتو دادیم و خودم پتو نگرفتم و هوای منطقه هم خیلی سرد بود و برف هم می بارید. ما تقریباً چند کیلو متر راه رفتیم تا اینکه نیمه شب شود و تک را شروع کنیم . 🔹یک استراحت کوتاهی هم به بچه ها دادیم. آن شب آنقدر سرد بود که بچه ها با اینکه پتو داشتند از سرما داشتند یخ می‌زدند. خودم هم بدون پتو. یک نفر برای کشیک گذاشتم و خودم یک کمی خوابیدم. 🔹دیدم که یه مقدار روی تنم پتو است و بعد بیدار شدم دیدم که همه پتو دارند و گفتم: خدایا این پتو از کجا آمده است و متوجه شدم که بچه ها فهمیدند من پتو ندارم. پتوی خودشان را تکه تکه کردند و به من دادند. 🔹در یکی از عملیات‌ها شمیایی شده بود و چند تا ترکش کوچک توی سر و پیشانیش خورده بود. به روی خودش نمیآورد وقتی که بعد از تقریباً یک هفته از عملیات آمده بود. متوجه شدم که بالشتش خونی میشود من هم فکر میکردم ترکش فقط به پیشانیش خورده، نمیدانستم که سرش هم ترکش خورده است ولی بروز نمیداد. می‌گفتم این خونها چیست؟ میگفت: هیچی یه مقدار نقل و نبات صدام ریخت یه مقدارش هم به ما خورد اینها چیزی نیست. شمیایی شده بود و دارو مصرف می کرد. به من میگفت: شربت سرفه است. در صورتیکه تمام حنجره اش آسیب دیده بود و نمی‌گفت. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ تیپ مالک‌اشتر مریوان 🌷 # ●ولادت : ۱۳۳۸/۱/۲ بابل ، مازندران ●شهادت : ۱۳۶۵/۹/۱۱ خرمشهر ، منطقهٔ‌عملیاتی کربلای۴ ❣❣❣❣❣ #
🌷🌷 🔹ایشان روحانی شوخ طبعی بود  و مثل همه، عزیزانش را دوست داشت. من و فرزندانم  نمی خواستیم او را از دست بدهیم به همسرم می گفتم شما طلبه هستید و مجاهدت دینی می کنید و همیشه به ایشان روایتی از پیامبر(ص) را می گفتم که قلم علما افضل و برتر از خون شهداست اما ایشان می خندیدند و می گفتند ببینیم چه می شود. 🔸با توجه به خدمات و زحماتی که در جبهه برای بار اول داشت و رزمنده ها محب او شده بودند، سردار سلیمانی  نامه زده بود که حیف است چنین روحانی زِبل و زیرک و با اخلاصی که  از همه گیت ها برای اعزام رد شده را از دست بدهیم و با رفتن ایشان به طور رسمی موافقت میشود. 💠 مستاجربود.. برای تامین زندگی زیر بار خیلی از شغل ها که موجب گرفته شدن حریتش میشدنرفت! وقتی هم دستش خالی بودبه میدان کارگران شهر میرفت و بعنوان کارگر بنایی سرکار میرفت! گاهی لباس روحانیت به تن داشت و دست‌هایش اثر کچ کاری! جمله سردار ذوالنور درمراسم وداع با پیکر شهید علی تمام زاده تعبیر زیبایی بود: "گردی از دنیا بردامن این شهید ننشسته بود" 🌷 ●ولادت : ۱۳۵۵/۱/۲۴ تهران ●شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۵ حلب ،سوریه ❣❣❣❣❣