eitaa logo
بوی ظهور، رسانه ظهور
165 دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
112 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج ارسال نظرات شما @sh_gerami داستانهای مهدوی @booye_zohooremahdi گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 سن تکلیف و بیداری اسلامی (احکام) @senne_taklif_va_bidari_islami
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 792) قسمت ۱ 🌷نافله شب بخوان، جامعه بخوان، عاشورا بخوان تا راه را پيدا کنی🌷 🍃 حاج سیّد احمد رشتی می‌گوید: در سال ۱۲۸۰ به قصد حج بیت الله الحرام از رشت به تبریز آمدم و در خانه حاج صفرعلی تاجر تبریزی منزل کردم. اما چون قافله ای نبود متحیّر ماندم تا آنجا که حاج جبّار جلودار سدهی اصفهانی برای طرابوزَن از شهرهای ترکیه بار داشت. من هم به تنهایی از او حیوانی کرایه کرده و رفتم. وقتی به منزل اوّل رسیدیم سه نفر دیگر به تشویق حاج صفرعلی به من ملحق شدند: یکی حاج ملّا باقر تبریزی، دیگری، حاج سیّد حسین تاجر تبریزی و سومی حاجی علی، نام داشت که خدمت می‌کرد؛ به اتفاق روانه شدیم. به ارزنة الروم که شهری تجاری و صنعتی در شرق ترکیه است رسیدیم و از آنجا عازم طرابوزن شدیم در یکی از منازل بین این دو شهر حاج جبّار جلودار آمد و گفت: منزلی که فردا در پیش داریم مخوف است. امشب زودتر حرکت کنید که به همراه قافله باشید. این مطلب را به خاطر آن می‌گفت که ما در سایر منازل غالباً با فاصله ای پشت سر قافله راه می‌رفتیم. لذا حدود سه ساعت پیش از اذان صبح، حرکت کردیم. حدود نیم فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که ناگاه هوا دگرگون شد و برف باریدن گرفت به طوری که هرکدام از رفقا، سر خود را پوشاندند و به سرعت رفتند. امّا من هرقدر تلاش کردم نتوانستم به آنها برسم و در آنجا تنها ماندم. از اسب پیاده شدم و در کنار راه نشستم. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗 ملاقات در میقات _ داستان‌هایی از ملاقات و کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف ✍ مؤلف: محمود صادقی 📖 ناشر: انتشارات اصفهان - کانون پژوهش 📝 داستان دهم - نافله شب بخوان، جامعه بخوان، عاشورا بخوان تا راه را پيدا کنی - ص ۴۹ و ۵۰ گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖ داستانهای مهدوی: ▶️ @booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 792) قسمت ۲ 🌷نافله شب بخوان، جامعه بخوان، عاشورا بخوان تا راه را پيدا کنی🌷 🍃 ... هرکدام از رفقا، سر خود را پوشاندند و به سرعت رفتند. امّا من هرقدر تلاش کردم نتوانستم به آنها برسم و در آنجا تنها ماندم. از اسب پیاده شدم و در کنار راه نشستم. خیلی مضطرب بودم چون حدود ششصد تومان برای مخارج سفر همراه داشتم و ممکن بود راهزن یا دزدی پیدا شود و مرا به خاطر آنها از بین ببرد. بعد از تأمّل و تفکّر به خود گفتم: تا صبح همین جا می‌مانم و به منزل قبلی برگشته چند محافظ همراه خود می‌آورم و به قافله ملحق می‌شوم. در همان حال ناگاه باغی مقابل خود دیدم و در آن باغ باغبانی که در دست بیلی داشت، مشاهده می‌شد. او بر درخت‌ها می‌زد تا برف آنها بریزد. پیش آمد و نزدیک من ایستاد و فرمود: تو کیستی؟ عرض کردم: رفقایم رفته و من مانده و راه را گم کرده ام. فرمود: نافله شب بخوان تا راه را پیدا کنی. مشغول نافله شب شدم. بعد از نماز دوباره آمد و فرمود: نرفتی؟ گفتم: والله راه را بلد نیستم. فرمود: جامعه بخوان تا راه را پیدا کنی. من جامعه را از حفظ نداشتم و الآن هم از حفظ نیستم با آنکه مکرر به زیارت عتبات مشرف شده ام. از جای برخاستم و زیارت جامعه را از حفظ خواندم. باز آن شخص آمد و فرمود: نرفتی؟ بی اختیار گریه‌ام گرفت و گفتم: همین جا هستم چون راه را بلد نیستم. فرمود: عاشورا بخوان. من زیارت عاشورا را از حفظ نداشتم و الآن هم حفظ نیستم. در عین حال برخاستم و مشغول زیارت عاشورا از حفظ شدم و تمام لعن و سلام‌ها و دعای علقمه را خواندم. دیدم دوباره آمد و فرمود: نرفتی؟ گفتم: نه، تا صبح همین جا هستم. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗 ملاقات در میقات _ داستان‌هایی از ملاقات و کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف ✍ مؤلف: محمود صادقی 📖 ناشر: انتشارات اصفهان - کانون پژوهش 📝 داستان دهم - نافله شب بخوان، جامعه بخوان، عاشورا بخوان تا راه را پيدا کنی - ص ۵۰ و ۵۱ گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖ داستانهای مهدوی: ▶️ @booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ➖➖➖➖➖➖
هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 792) قسمت ۳ 🌷نافله شب بخوان، جامعه بخوان، عاشورا بخوان تا راه را پيدا کنی🌷 🍃 ... من زیارت عاشورا را از حفظ نداشتم و الآن هم حفظ نیستم. در عین حال برخاستم و مشغول زیارت عاشورا از حفظ شدم و تمام لعن و سلام‌ها و دعای علقمه را خواندم. دیدم دوباره آمد و فرمود: نرفتی؟ گفتم: نه، تا صبح همین جا هستم. فرمود: الآن تو را به قافله می‌رسانم. ایشان رفت و بر الاغی سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد و فرمود: پشت سر من بر الاغم سوار شو. سوار شدم و اسب خود را کشیدم امّا حیوان حرکت نکرد. فرمود: دهنه اسب را به من بده. ایشان بیل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را با دست راست گرفت و به راه افتاد. اسب کاملاً آرام می‌آمد و ایشان را اطاعت می‌نمود بعد آن بزرگوار دست خود را به زانوی من گذاشت و فرمود: شما چرا نافله نمی خوانی؟ نافله، نافله، نافله. باز فرمود: شما چرا عاشورا نمی خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا. بعد فرمود: شما چرا جامعه نمی خوانید؟ جامعه، جامعه، جامعه. در زمان طی مسافت مسیری دایره ای را پیمودیم. ناگاه برگشت و فرمود: اینها رفقای شما هستند دیدم رفقا کنار نهر آبی مشغول وضو برای نماز صبح بودند. از الاغ پیاده شدم تا سوار اسب خود شوم، نتوانستم. آن جناب پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و مرا سوار نمود و سر اسب را به سمت رفقا برگرداند. من در آن حال به فکر افتادم این شخص که بود که به زبان فارسی صحبت می‌کند در حالی که این طرف‌ها زبانی جز ترکی و مذهبی جز مذهب عیسوی وجود ندارد! تازه چطور به این سرعت مرا به رفقایم رسانید. به همین خاطر، پشت سرم را نگاه کردم امّا کسی را ندیدم. [۱] 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗 ملاقات در میقات _ داستان‌هایی از ملاقات و کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف ✍ مؤلف: محمود صادقی 📖 ناشر: انتشارات اصفهان - کانون پژوهش 📝 داستان دهم - نافله شب بخوان، جامعه بخوان، عاشورا بخوان تا راه را پيدا کنی - ص ۵۰ و ۵۱ 📚۱- العبقري الحسان، ج ۶، ص ۴۶۷ - برکات حضرت ولی عصر (علیه‌السلام)، ص ۲۵۴ گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖ داستانهای مهدوی: ▶️ @booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi ▶️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ▶️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ➖➖➖➖➖➖