eitaa logo
داستانهای مهدوی
162 دنبال‌کننده
738 عکس
35 ویدیو
6 فایل
داستانها، ملاقات و معجزات حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) ارتباط با ادمین @sh_gerami گروه بوی ظهور https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 کانال «بوی ظهور رسانه ظهور» @booye_zohoor_resane_zohoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 👑موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور ☘(داستان 659) قسمت ۶ 🌼 پدر پناه دهندگان 🌼 🌱 ... اهل افراط و تفریط نیستی. مقام امام را با محبّت افراطی آنقدر از ساحت بندگی بالا نبرده تا به مقام ربوبیّت برسانی و اهل غلوّ شوی! به مدّعیان دروغین پیرامون مهدوّیت هم گوش نمی دهی که سر از جریان‌های انحرافی در آوری! بله! باید زمینه ظهور را آماده کرد. گل و نهال امید و ایمان را در قلوب کاشت و رشد و پرورش داد. علف‌های هرز را باید به موقع از روی کره زمین وجین کرد و از ریشه کَند. هرچند نیاز به داسی بُرنده و سهمگین باشد! گاهی هم دهانت باز می‌شود تا لب به گلایه و شکوائیه بگشایی؛ امّا تغییر عقیده می‌دهی و بعد از قورت دادن آب دهان می‌گویی: - مهدی جان! راضی‌ام به رضای خدا! چشم هایت سنگین شده اند. پلک‌ها زور می‌زنند تا به هم بیایند و خوابت کنند. تو هم مقاومت می‌کنی تا بیدار بمانی. ناگهان چهره نورانی ای را مقابل خودت می‌بینی. از جای خودت میپری و روی دو پا می‌ایستی. با خود می‌گویی: - چشمانت درست می‌بیند؟ چند لحظه ای مکث می‌کنی و زیر لب می‌گویی: - خدایا! خودشان هستند، چه سعادتی! اشک شوق در چشم‌های تو حلقه می‌زند. بی درنگ به طرفش می‌روی. درحالی که از شدّت هیجان به عرق افتاده ای می‌گویی: - السلام علیک یا حجّة بن الحسن العسکری. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان ششم - پدر پناه دهندگان - صفحه ۸۳ و ۸۴. گروه⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ♻️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ♻️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: ♻️ @booye_zohooremahdi ♻️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 👑موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور ☘(داستان 659) قسمت ۷ 🌼 پدر پناه دهندگان 🌼 🌱 ... چند لحظه ای مکث می‌کنی و زیر لب می‌گویی: - خدایا! خودشان هستند، چه سعادتی! اشک شوق در چشم‌های تو حلقه می‌زند. بی درنگ به طرفش می‌روی. درحالی که از شدّت هیجان به عرق افتاده ای می‌گویی: - السلام علیک یا حجّة بن الحسن العسکری. - علیک السلام و رحمة اللَّه. حضرت نگاهی همانند لطافت نسیم بهاری به تو می‌اندازد و با صدایی دلنشین می‌فرماید: «نه تنها زشت نیست و ناراحت نمی شوم که به علمدار کربلا متوسل گردی بلکه به شما راهنمایی نیز می‌کنم که هنگام توسل به علمدار کربلا چه بگویی؟ » گوش هایت برای شنیدن فرمایشات آقا تیز شده اند. تک تک سلول‌های تو آماده شنیدن هستند. اگر چاره ای بود جلو حرکت قلب خودت را هم می‌گرفتی تا چند لحظه ای نتپد و بی حرکت باشد. حضرت ادامه می‌دهد: هنگامی که برای روای حاجت به آن حضرت - قمر بنی هاشم علیه السلام - متوسّل شدی بگو: «یا أَبَا الْغُوثِ أَدْرِکْنِی» [۱] مشکلت را با امام زمان علیه السلام در میان می‌گذاری و یقین داری که دعای حضرت مستجاب است. چون راهی رفته ای که ره یافتگان به حقیقت در این وادی قدم گذاشته اند!! دوباره خودت را در مسجد تنها می‌بینی. احساس سبکی می‌کنی. غم و غصه‌های تو یکجا از دلت کنده شده اند. شیرینی و حلاوتی معنوی در کام خودت حس می‌کنی. لذتی به تو دست می‌دهد که با هیچ یک از لذت‌های دنیایی قابل قیاس نیست. از مسجد بیرون می‌آیی، ولی چشم به ظهور می‌دوزی. ظهوری که باید زمینه آن فراهم باشد. زحمت و تلاش دارد امّا به لذت و آسایش آن می‌ارزد. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان ششم - پدر پناه دهندگان - صفحه ۸۴ و ۸۵. 📚[۱]: ای پدر پناه دهندگان به فریادم برس و به من پناه ده! گروه⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ♻️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ♻️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: ♻️ @booye_zohooremahdi ♻️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 👑موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور ☘(داستان 659) قسمت ۸ 🌼 پدر پناه دهندگان 🌼 🌱 ... از مسجد بیرون می‌آیی، ولی چشم به ظهور می‌دوزی. ظهوری که باید زمینه آن فراهم باشد. زحمت و تلاش دارد امّا به لذت و آسایش آن می‌ارزد. درست همانند به دنیا آمدن بچه که درد زایمان هم دارد، ولی شیرینی تولد به زحمت و رنجش می ارزد. آن وقت دیگر پرندگان و ماهیان هم جشن می‌گیرند. چشمه ساران می‌جوشند و زمین‌های مرده زنده می‌شوند. با خود می‌گویی: - آه …! می‌شود تو زنده باشی و ببینی چگونه حضرت مهدی علیه السلام ثروت را عادلانه و بر اساس لیاقت تقسیم می‌کند، طوری که فقر و فاصله طبقاتی در جامعه از بین برود؟ [۱] و دیگر کسی زیاده خواهی نکند به حدّی که مال و ثروت در میان مردم گردانده شود ولی کسی پیدا نشود تا آن را قبول کند! به خود نهیب می‌زنی و می‌گویی فقر واقعی، فقر معنوی است و نه مادّی، مگر امام در عین حالی که تمام ثروت‌های زمین در اختیارش قرار دارد ساده زیستی را ترک می‌کند؟ او الگوی عملی برای زهد و بی اعتنایی به دنیا می‌باشد؛ چرا که امام صادق علیه السلام می‌فرماید: - «مهدی جز جامه زبر و خشن نمی پوشد و جز غذای خشک و سخت نمی خورد. » [۲] داخل حیاط مسجد زائرانی را می‌بینی که در جای جای مسجد نشسته و در حال دعا هستند و یا ایستاده اند و نماز به جای می‌آورند. بعضی‌ها تا صبح بیدارند و به خواندن نماز و قرآن و دعا مشغول هستند. در حال قدم زدن هستی که آوازی را زیر لب زمزمه می‌کنی، آوازی که اشعار آن به حضرت مهدی علیه السلام و ظهورش اشاره می‌کند: 🍃مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید 🍃که زانفاس خوشش بوی کسی می‌آید 🍃از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش 🍃زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید 🍃ز آتش وادی ایمن نه منم خرّم و بس 🍃موسی این جا به امید قبسی می‌آید 🍃هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست 🍃هرکس آن جا به طریق هوسی می‌آید 🍃کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست 🍃این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید [۳] 📖 برگرفته از کتاب «حضرت مهدی فروغ تابان ولایت آفتاب» 💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📗: وعده دیدار - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: محمود ترحمی ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران 📝 داستان ششم - پدر پناه دهندگان - صفحه ۸۵ الی ۸۷. 📚[۱]: منتخب الاثر / ص ۴۷۳، رسول خدا صلی الله علیه وآله: « … مهدی علیه السلام مال را به طور مساوی و درست به مردم می‌دهد … ». 📚[۲]: منتخب الاثر / ص ۳۰۷. 📚[۳]: دیوان حافظ. گروه⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ♻️ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 ♻️ https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: ♻️ @booye_zohooremahdi ♻️ https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘☘☘ ☘☘ ☘ 📕 🔰 موضوع : مهدویت - انتظار کرامات و معجزات حضرت مهدی🌹 (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف)                 ─┅─═इई•°¤°•ईइ═─┅─ عنوان: تا کِی ...؟ داستان‌ اضطرار به حضرت حجت (عج) مؤلف: مصطفی رضایی ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) ...؟         ─┅─═इई•°¤°•ईइ═─┅─ التماس دعا 🌱 https://t.me/+qRAtsegCh0JjMmVk https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 660) قسمت ۱ ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌼 « تا کی...؟ » 🌼 🌿 شهر را سکوتی فرا گرفته. چند ساعتی است از هیاهوی روز، خبری نیست. مردم، آرام گرفته اند. ماه نیز به آرامی نظاره گر زمین و اهلش، سکوت کرده است. 🌤 وقت اول 🌤 (۱) 🍃 پدری با محاسنی سیاه رو به سفیدی، سجاده عبادت را باز کرد. چه لذتی از سجده هایش می‌برد! احساس او را به درستی درک نمی کنم؛ علّت قطرات اشکی که بر گونه هایش جاری شده را نمی فهمم! احتمالاتی از ذهنم می‌گذرد؛ شاید برای... شاید... پس از دقایقی که نماز را به پایان می‌برد، گوشه چشمی به فرزند دلبندش می‌کند که همچو ماه کوچکی در بستر خود آرمیده. پدر! پدر! چه شده که یوسف کنعان پس از خوابی آرام این چنین با اضطراب پدر را صدا می‌زند؟ بله، پسرم! پدر! خوابی دیده ام؛ خواب دیدم که یازده ستاره و آفتاب و ماه، مرا سجده می‌کنند! یعقوب نبیّ، چند لحظه ای ساکت شد. صدایی را می‌شنود: ای یعقوب! آماده پذیرش بلا باش... وحی که قطع شد، پدر به حالت سابق خود برگشت. با صورتی محزون به ماه خود رو کرد: ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: تا کی ... ؟ - داستان اضطرار به حجت (علیه‌السلام) داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: مصطفی رضایی ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) 📝 وقت اول - صفحه ۵ الی ۷. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ...؟ (عج) (عج)
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 660) قسمت ۲ 🌼 « تا کی...؟ » 🌼 🌤 وقت اول (۱) 🌤 🍃 ... یعقوب نبیّ، چند لحظه ای ساکت شد. صدایی را می‌شنود: ای یعقوب! آماده پذیرش بلا باش... وحی که قطع شد، پدر به حالت سابق خود برگشت. با صورتی محزون به ماه خود رو کرد: پسرم یوسف! این خواب را برای برادران خود نقل مکن، می‌ترسم برای کشتنت، نقشه ای بِکشند. پدر باز به فکر فرو رفت. چشم‌ها را به زمین دوخت. شاید در همان لحظات گرد پیری، بر رویش نشست. خدایا! آن بلا، چه بلایی است؟ تو خود یاورم هستی در هر سختی و پشتیبانم در هر بلا و مصیبتی؛ پس مثل همیشه از تو، فقط خودت، درخواست یاری می‌کنم. هر روز که می‌گذرد علاقه یعقوب به یوسف بیشتر می‌شود. روزها که او مشغول بازی است، چشمان یعقوب از دیدن او سیر نمی شود [با خود زمزمه ای دارد] یعقوب! تو را چه شده؟ چرا این قدر برای یوسف نگرانی؟ فکر یوسف از ذهن پدر پاک نمی شود. به عصایش تکیه زده، سخت در فکر است. یوسف، بابا! اگر تو را از من بگیرند، چگونه بدون تو طاقت بیاورم؟ چشمان پدر اگر یک روز تو را نبیند، دیگر توان دیدن نخواهد داشت. این روزها صورت و چشمان پدر، زود به زود از خشکی به در می‌آید. چهره یوسف هر روز در قاب قلبش پررنگ تر می‌شود. مگر می‌شود به همین راحتی، یوسف از سیاهی چشمان پدر کنار برود؟ هر چند ساعت یک بار دستان او به طرف آسمان بلند می‌شود: ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: تا کی ... ؟ - داستان اضطرار به حجت (علیه‌السلام) داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: مصطفی رضایی ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) 📝 وقت اول - صفحه ۷ الی ۹. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ...؟ (عج) (عج)
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌎موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌳(داستان 660) قسمت ۳ 🌼 « تا کی...؟ » 🌼 🌤 وقت اول (۱) 🌤 🍃 ... هر چند ساعت یک بار دستان او به طرف آسمان بلند می‌شود: «خدایا! فرزندم را در پناه خود نگه دار، تو بهترین پناه دهندگانی. » برادر! این چند روز به رفتارهای پدر دقت کرده ای؟ مثل پروانه به دور یوسف می‌چرخد؛ هر جا که می‌رود یوسف همراهش است و چشم از او برنمی دارد. بله، درست می‌گویی. علاقه پدر نسبت به ما روز به روز کمتر می‌شود. آن قدر که به یوسف علاقه دارد و به او محبت می‌کند، نیم آن هم برای ما برادرانش، نیست. امروز به دور از چشمان پدر، باید برادران دیگرمان را جمع کنیم. باید چاره ای اندیشید. برادران! یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما محبوب تر هستند. ما قوی تر و نیرومندتر از آن دوییم و بیشتر به کار او می‌آییم؛ اما از دست دو طفل چه کاری برمی آید؟ پدر ما در گمراهی به سر می‌برد. پدر هم اکنون کجاست؟ هر چه زمان بیشتر می‌گذرد، دلهره پدر بیشتر می‌شود، یوسفِ کوچک خود را بیشتر در آغوش می‌گیرد و بیشتر نوازش می‌کند. شاید هم اینک مشغول شانه زدن موهای اوست یا او را به همراه خود برای چراندن گوسفندان برده. فقط یک راه باقی است؛ باید یوسف را بکشیم یا ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚: تا کی ... ؟ - داستان اضطرار به حجت (علیه‌السلام) داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: مصطفی رضایی ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) 📝 وقت اول - صفحه ۹ و ۱۰. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ...؟ (عج) (عج)