🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🍀(داستان 686) قسمت ۱
💐همسفر امام زمان علیهالسلام در سفر حج💐
🌿 یکی از بزرگان؛ به نام آقای حاج سید عزیزاللَّه تهرانی نقل کرده که یکی از ماههای مبارک رمضان من در مسجد کوفه مشغول به نماز و روزه و... بودم.
برای عید فطر به کربلا مشرّف شدم و در آن جا بعضی از دوستان را ملاقات کردم. ایشان از من درباره بازگشت به نجف اشرف سؤال کردند. گفتم: قصد تشرّف پیاده به حجّ را دارم، آن را زیر بارگاه مقدّس از خدا خواستهام و امیدوارم به اجابت برسد.
اطرافیان چون از وضعیت مالی و نیز ریاضتهای من باخبر بودند، مرا به تمسخر گرفته و گفتند: شدّت ریاضت ها، موجب فکرهای واهی تو شده. بدون توشه و همراه و هزینه سفر چگونه میخواهی پیاده به حجّ بروی؟
از این سخن به حدّی سینهام تنگ شد که برخاستم و از حجره خارج شدم. سپس وارد حرم مطهّر امام حسین علیه السلام شدم، زیارت کرده و با ناراحتی تمام به حضرت متوسّل شدم.
ناگهان دستی را روی شانه خود احساس کردم. چون به صاحب دست نگریستم، مردی از اعراب را دیدم که با زبان فارسی با من سخن گفت و فرمود: گویا با پای پیاده اراده حجّ داری؟
عرض کردم: بله!
فرمود: من هم قصد حجّ دارم، آیا با من همسفر میشوی؟
عرض کردم: بله! ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: زهرا برقی
ناشر: مسجد مقدس جمکران
برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی
📝 داستان نهم - همسفر امام زمان علیهالسلام در سفر حج - ص ۳۰ و ۳۱.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#صفای_دل
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#زهرا_برقی
#مهدویت_انتظار
#انتشارات_مسجد_مقدس_جمکران
#همسفر_امام_زمان_علیهالسلام_در_سفر_حج
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🍀(داستان 686) قسمت ۲
💐همسفر امام زمان علیهالسلام در سفر حج💐
🌿 ... ناگهان دستی را روی شانه خود احساس کردم. چون به صاحب دست نگریستم، مردی از اعراب را دیدم که با زبان فارسی با من سخن گفت و فرمود: گویا با پای پیاده اراده حجّ داری؟
عرض کردم: بله!
فرمود: من هم قصد حجّ دارم، آیا با من همسفر میشوی؟
عرض کردم: بله!
فرمود: پس مقداری نان خشک که برای یک هفته یک نفر کافی باشد به همراه ظرفی برای تطهیر و هم چنین احرامت را همراه خود بردار و فلان روز و فلان ساعت در این جا باش و زیارت وداع نما.
عرض کردم: اطاعت میکنم.
از حرم مطهّر خارج شدم، مقداری گندم تهیه کردم، به زنی از نزدیکان خود دادم که نان بپزد. دوستانم نیز همان روز از نجف خارج شدند.
چون روز موعود فرا رسید، اسباب سفر را برداشته، به حرم مطهّر مشرّف شدم و زیارت وداع نمودم.
آن شخص در همان ساعت آمد و با هم از شهر خارج شدیم. تقریباً یک ساعت رفتیم، نه او با من صحبت کرد و نه من با او صحبت کردم تا به برکه آبی رسیدیم.
ایشان خطّی کشید و فرمود: این خطّ، قبله و این، آب است. این جا بمان، غذا بخور و نماز بگزار، من نیز هنگام عصر باز میگردم.
او رفت تا از دیدهام پنهان شد و عصر بازآمده و فرمود: برخیز برویم!
برخاستم و با هم رفتیم و دوباره به برکه آبی رسیدیم، جهت قبله را مشخّص نمود و فرمود: شب را این جا بمان، صبح باز میگردم.
یک هفته را به این نحو مسافرت کردیم ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: زهرا برقی
ناشر: مسجد مقدس جمکران
برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی
📝 داستان نهم - همسفر امام زمان علیهالسلام در سفر حج - ص ۳۰ الی ۳۲.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#صفای_دل
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#زهرا_برقی
#مهدویت_انتظار
#انتشارات_مسجد_مقدس_جمکران
#همسفر_امام_زمان_علیهالسلام_در_سفر_حج
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🔮موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🍀(داستان 686) قسمت ۳
💐همسفر امام زمان علیهالسلام در سفر حج💐
🌿 ... او رفت تا از دیدهام پنهان شد و عصر بازآمده و فرمود: برخیز برویم!
برخاستم و با هم رفتیم و دوباره به برکه آبی رسیدیم، جهت قبله را مشخّص نمود و فرمود: شب را این جا بمان، صبح باز میگردم.
یک هفته را به این نحو مسافرت کردیم و ایشان هر ظهر میرفت و عصر باز میگشت و شب میرفت و صبح گاه باز میگشت.
پس از یک هفته به برکه آبی رسیدیم، فرمود: احرام ببند و مانند من تلبیه بگو!
چنین کردم و مقداری از راه را رفتیم. سپس صدای هیاهویی شنیدم، گفتم: این صدا از کجاست؟
فرمود: از این کوه بالا برو، پشت آن شهری است، وارد آن شهر شو!
این را فرمود و از من جدا شد. من از کوه بالا رفتم و وارد شهر شدم. از مردم شهر نام آن را پرسیدم، گفتند: این جا، مکّه معظّمه است.
در آن هنگام متوجّه اینکه آن شخص امام مهدی علیه السلام است شدم و از غفلت خود پشیمان گشتم در حالی که پشیمانی سودی نداشت.
پس باقیمانده ماه شوّال، ذی قعده و ذی حجّه را آن جا بودم. هنگامی که حجّاج رسیدند، عموزاده من نیز با ایشان بود. برای من کجاوه گرفت و از راه جبل به سمت نجف و از آن جا به تهران بازگشتیم.
#پایان
💠اَللّهُمَّ عَجِّل لِّوَلِیِّک الْفَرَج💠
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: زهرا برقی
ناشر: مسجد مقدس جمکران
برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی
📝 داستان نهم - همسفر امام زمان علیهالسلام در سفر حج - ص ۳۱ و ۳۲.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#صفای_دل
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#زهرا_برقی
#مهدویت_انتظار
#انتشارات_مسجد_مقدس_جمکران
#همسفر_امام_زمان_علیهالسلام_در_سفر_حج
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌄موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌠(داستان 687) قسمت ۱
🌸 یاور امام زمان علیهالسلام🌸
🌻 شخصی به نام سید تقی از زبان یکی از اوتاد به نام شیخ حسن کاظمینی نقل کرده که فرمود: سال هزار و دویست و بیست و چهار قمری، در کاظمین عشق به ملاقات مولا و صاحب خود، حضرت ولی عصر علیه السلام در سینه من برافروخته شد، به نحوی که از درس بازماندم و مجبور شدم در کاظمین دکان عطّاری باز نمایم.
روزهای جمعه که میشد بعد از غسل جمعه، لباس احرام میپوشیدم و شمشیر بسته، منتظر ظهور مولای خود نشسته و مشغول ذکر میشدم.
این شمشیر همیشه بالای مغازه آویزان بود. روزهای جمعه خرید و فروش نمی کردم. در یکی از روزهای جمعه که مشغول ذکر بودم، سه نفر از سادات را دیدم که دو نفر از ایشان مردی کامل بودند و شخص دیگر، جوانی تقریباً بیست و چهار پنج ساله بود و چهره ایشان فوق العاده نورانی بود، به حدّی که توجّه مرا جلب نموده، از تسبیح غافل شدم و آرزو کردم که کاش به مغازه من تشریف بیاورند.
ایشان با نهایت وقار آمدند تا به مغازه من رسیدند. سلام کردم و ایشان جواب دادند. سپس فرمودند: آقا شیخ حسن! فلان دارو را داری؟
آن دارو در انتهای مغازه بود و من در حالی که روزهای جمعه را خرید و فروش نمی کردم و به کسی جواب نمی دادم، بلافاصله عرض کردم: بله، دارم.
فرمودند: بیاور!
عرض کردم: چشم و برای آوردن آن دارو به انتهای مغازه رفتم و آن را آوردم. ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: زهرا برقی
ناشر: مسجد مقدس جمکران
برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی
📝 داستان دهم - یاور امام زمان علیهالسلام - ص ۳۳ و ۳۴.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#صفای_دل
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#زهرا_برقی
#مهدویت_انتظار
#انتشارات_مسجد_مقدس_جمکران
#یاور_امام_زمان_علیهالسلام
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦
🌄موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج)
🌹کاری از گروه بوی ظهور
🌠(داستان 687) قسمت ۲
🌸 یاور امام زمان علیهالسلام🌸
🌻 ... فرمودند: بیاور!
عرض کردم: چشم و برای آوردن آن دارو به انتهای مغازه رفتم و آن را آوردم.
چون باز گشتم، کسی داخل مغازه نبود و عصایی روی پیشخوان گذاشته بودند. عصا را بوسیدم و در انتهای مغازه قرار دادم. سپس از مغازه خارج شده و از اطرافیان مغازه سؤال کردم که این ساداتی که در مغازه من بودند، کجا رفتند؟
ایشان گفتند: کسی در مغازه تو نبود.
در آن لحظه همچون دیوانهها به دکّان برگشتم و بسیار ناراحت بودم که بعد از آن همه اشتیاق بسیار، ملاقات صورت گرفت و من بی بهره ماندم و ایشان را نشناختم.
در این اثنا، بیمار مجروحی را آوردند که از شدّت جراحت او را داخل پنبه گذارده بودند.
من به ایشان گفتم: من بیمار شما را به لطف خدا درمان میکنم.
او را بازگرداندند و داخل مغازه آوردند. او را روی تختی که انتهای مغازه بود، خواباندم و دو رکعت نماز حاجت گزاردم.
با این که اطمینان داشتم آن آقایی که داخل مغازه تشریف آورده، مولای من حضرت صاحب الزمان علیه السلام بوده است، برای آرامش قلبم به خود گفتم، این عصا را روی بیمار میکشم، اگر بلافاصله مریض خوب شد و جراحات بدنش به کلّی برطرف گردید ایشان امام زمان علیه السلام است.
بنابراین عصا را روی بدنش، از سر تا پا کشیدم. در همان لحظه شفا یافت و تمام زخمهای بدنش برطرف شد و زیر عصا گوشت جدید رویید.
بیمار برخاست و از شوق بسیار، یک لیره روی میز گذارد. من قبول نمی کردم، ...
(ادامه دارد) ...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📚: صفای دل - داستانهایی از کرامات امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف
مؤلف: زهرا برقی
ناشر: مسجد مقدس جمکران
برگرفته از کتاب "عبقری الحسان" اثر علی اکبر نهاوندی
📝 داستان دهم - یاور امام زمان علیهالسلام - ص ۳۴ و ۳۵.
گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983
https://eitaa.com/booye_zohooremahdi
داستانهای مهدوی:
@booye_zohooremahdi
https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#صفای_دل
#داستانهایی_از_کرامات_امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#زهرا_برقی
#مهدویت_انتظار
#انتشارات_مسجد_مقدس_جمکران
#یاور_امام_زمان_علیهالسلام