❣️🔅❣️🔅❣️🔅❣️
⁉️هرگاه فرزندتان از شما پرسید چرا؟!
♻️به او جواب دهید که:
خودت چی فکر می کنی؟🧐
💠این روش سه مزیت دارد:
🔹 پرسیدن اتوماتیک وار چرا
را از سر کودکتان می اندازد.
🔸 به شما و کودکتان نشان می دهد
بیشتر از هر چیزی که فکر می کنید می داند.
🔹 باعث می شود که کودکتان به جای اینکه
به شما وابسته باشد،از مغز خودش استفاده کند.
به نظرتون خوبه؟حالا بهم نگین چی فکر میکنی؟؟☺️
#فرزند_پروری
@booyebaran313
بزرگواران شرایط و محدودیتهای کرونایی در کشور این اجازه رو نداد که دانشمند_شهید_محسن_فخری_زاده عزیز🌷
به گونه ای که شایسته ی این سرباز واقعی انقلاب و ایران هست ، بدرقه و تشییع بشن...
در اوج گمنانی زندگی کردن و در گمنامی و مظلومیت هم تشییع شدن 🥀
📢 اما امشب با خوندن نماز لیله الدفن ،
تا حدی دِین خودمون رو به این شهید بزرگوار ادا کنیم🙏
🖤( شهید محسن فخری زاده فرزند حسن)
👇👇👇👇👇
دو ركعت است در ركعت اوّل حمد و آية الكرسي و در ركعت دوم حمد و ده مرتبه سوره قدر ( اِنّا اَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ )
و چون سلام دهد بگويد:
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَابْعَثْ ثَوابَها اِلي قَبْرِ (محسن ابن حسن)
روحش شاد،یادش گرامی باد.
🔔
از خـوبی آدم ها برای خودمان
دیواری بسازیم !
هر وقت در حق مان بدی ڪردند
فقط یک آجر از دیوار برداریم
بی انصافــــیست اگر دیوار را
خـــراب ڪنیم.
#سواد_عاطفی
@booyebaran313
❣️حاسبوا قبل ان تحاسبوا❣️
محمد جعفر خیاطی، یکی از عجیب ترین معلمان دنیا بود و امتحاناتش عجیب تر!
امتحاناتی که هر هفته میگرفت و هر کسی باید برگه خودش را تصحیح میکرد، آن هم نه در کلاس، در خانه... دور از چشم همه!
اولین باری که برگه امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم. نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم.
فردای آن روز در کلاس وقتی همه بچهها برگههایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شدهاند به جز من. به جز من که از خودم غلط گرفته بودم. من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم.
بعد از هر امتحان آنقدر تمرین میکردم تا در امتحان بعدی نمره بهتری بگیرم.
مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید، امتحان که تمام شد، معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت. چهره همکلاسیهایم دیدنی بود.
آنها فکر میکردند این امتحان را هم مثل همه امتحانات دیگر خودشان تصحیح میکنند.
اما این بار فرق داشت... این بار قرار بود حقیقت مشخص شود. فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند فقط من بیست شدم.
زندگی پر از امتحان است...
تا میتوانیم غلطهای خودمان را بگیریم قبل از اینکه غلط مان را بگیرند.....
#آیه
#داستانک
@booyebaran313
پرسش از ما
پاسخ از
استاد حیدری«زیدعزه»
❓پرسش❓
آیا صلوات ما برای حضرات معصومین فایده ای دارد؟؟
✍پاسخ
با توجه به اینکه کمال در اهل بیت نسبی است و مطلق نیست بله فایده دارد.
زیرا قرب الی الله حد یقف ندارد
شاهد ما«تقبلشفاعتهوارفعدرجته»
❓پرسش❓
مگر ممکن است ما باعث قرب حضرات معصومین شویم؟؟😳
مگر ممکن است انسان عادی بتواند زمینه قرب و واسطهی فیض برای پیامبر یا امامش باشد ؟؟🤔🤔
✍پاسخ
ما باعث نمیشیم بلکه خدا ارتقا می دهد
اما ما زمینه این لطف را فراهم میکنیم.
چه اشکالی دارد که ما واسطهی فیض شویم
مگر پیامبر به خاطر هدایت مردم اجر ندارند؟
بله انسان عادی هم می تواند واسطهی فیض شود اما باید بدانیم که:
واسطه ی فیض بودن تلازمی با بالا بودن مقامی ندارد
مگر واسطهی وحی خدا برای پیامبر گاهی جبرائیل نبودند؟؟
یعنی مقام جبرئیل بالاتره؟؟
مثل خبرنگاری که از رهبر به شورای شهر نائین خبری ابلاغ می کند.
مسلما مقام جبرئیل از پیامبر بالاتر نیست...
لذا شما نیز میتوانید واسطه ی فیض شوید البته در حد خودتان
شما با دعا و هدیه و صلوات و...
واسطهی فیض از خدا می شوید.
❓پرسش❓
سوالم اینه که ما اجری که سودی برای پیامبر داشته باشه نداریم چون مودت فی القربی سودش به خودمون میرسه.
✍پاسخ
پیامبر در قبال پیامبری(امر تبلیغ) ماجور است
در قبال عبادت ماجور است،چه عبادتی بالاتر از امتثال امر مولا در تبلیغ؟؟
❓پرسش❓
یعنی بطور مثال شاگرد یا فرزند برای استاد و والدین می توانند واسطه فیض بشوند؟یعنی واسطه فیض بودن یه رابطه دو طرفه است نه یک طرفه؟
بله در مثال شما
الان شما که معارف دین را به دیگران منتقل میکنید واسطه ی فیض هستید فیض از جانب شما به دیگران میرسد.
❓پرسش❓
ولی مودت در قرآن فقط به عنوان اجر برای پیامبر ذکر شده است.
✍پاسخ
ایه می فرمايد
منِ پیامبر از شما امت اجر نمیخوام
نه اینکه از جانب خداوند اجری برایم نیست.
💎نتیجه اینکه:
غرض اثبات این مطلب است که:
از واسطه ی فیض بودن امت برای
معصومین
استیحاش نکنیم.
متشکر از پاسخگویی شما
#عقائد
#صلوات
@booyebaran313
🌷🌷🌷سلام بر همراهان گرانقدر
وقت تون بخیر
کوتاه اما تاثیر گذار:
🍁حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!!!؟
🍁حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...!!
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
مادرگفت:
مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!...
🍁حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟...
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم..
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...!
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...!
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...!!
🍁حکایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟!
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما دستم را میگیرد...🍁
#داستانک
@booyebaran313
🌱🕊🌱🕊️🌱🕊️🌱🕊️🌱🕊️
دلم لک زده...
مشهد...
نیمه های شب...
روبروی ایوان طلا...
روی فرشهای دوست داشتنی صحن...
خیره به گنبد طلا...
نسیم خنک ....
و اشک...اشک...اشک...
و یک آرزو...
خوش به حالت کبوتر...
صلوات خاصه ي حضرت امام رضا علیه السلام
اللهم صلي عليٰ عليِ بْنِ موسَي الرِضَا المرتضي
الاِمامِ اتَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ عَليٰ مَنْ فَوقِ الاَرض
و مَن تَحتَ الثَّريٰ الصِّديقِ الشَّهيد
صَلاةً كَثيرةً تامَّةً زاكيةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفا
كَأَفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَليٰ أَحَدٍ مِن اَوْليائِك
#امام_رضا
@booyebaran313
🔰 امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
▪️کانال دفتر حضرت آیتالله مصباح یزدی اطلاعیهای در مورد شدت یافتن بیماری ایشان صادر کرده است. متن اطلاعیه به شرح ذیل است؛
▫️باسمه تعالی
دوستداران حضرت آیتالله مصباح یزدی حفظه الله مکررا جویای وضعیت سلامتی ایشان شدند. با توجه به شدت یافتن بیماری این یاور راستین انقلاب و رهبری، از جمیع علما، فضلا، شاگردان و دوستان و عموم ولایتمداران و علاقهمندان به ایشان تقاضا داریم با توسل ذیل عنایت ائمه اطهار علیهم السلام برای شفای عاجل و کامل ایشان دعا کنند.
🏷 @mesbahyazdi_ir
@booyebaran313
راهکار های رهایی از اهمال کاری
1️⃣ برای خودمان فواید و زیان های امروز شروع کردن را فهرست کنیم.
برای اینکار می توانیم قبل از شروع کار در کاغذی که به دو بخش فواید و مضرات تقسیم شده است فواید و زیان های انجام اکنون کار را بنویسیم مسلما وقتی خواهیم دید که فواید اکنون شروع کردن بیشتر از بعدا انجام دادن است منطقا می پذیریم که کار را انجام دهیم.
2️⃣ برنامه ریزی
همین الان زمان دقیق انجام کارمان را مشخص کنیم و از خودمان بپرسیم ممکن است چه چیز هایی مانع انجام آن شود ؟ و اینکه چه راه هایی وجود دارد تا مانع ها را کنار بگذاریم.
3️⃣ كار را ساده کنیم
اگر به جای هدف های بسیار بزرگ و کمال گرایانه اهداف واقعی را انتخاب کنیم کارتان آسانتر خواهد گشت.
لازم نیست برای یک متن عبارات شما شاعرانه و ادیبانه مدرن باشد.
راه دیگر رای تبدیل کار دشوار به کار ساده این است که در هر زمان قدری از آنرا انجام دهیم. زمانهای کوتاه و محدودی را انتخاب کنید آیا حاضریم هر روز ده تا پانزده دقیقه روی کار بزرگی که پیش رو داریم کار کنیم؟ شاید بگویید پانزده دقیقه قطره ای در مقابل دریاست ولی وقتی آنرا انجام دادیم ممکن است خود به خود به انجام بقیه کار ترغیب شویم و اینکه 15 دقیقه انجام دادن یک کار مسلما بهتر از هرگز انجام ندادن آن است.
4️⃣ مثبت فکر کنیم
وقتی از انجام کاری طفره می رویم همان لحظه از خودتان بپرسید به چه چیزی فکر می کردیم؟ و آن ها را یادداشت کنید.
افکاری از این دست:
🔻 خیلی خسته کننده است
🔻 بهتر است وقتی که حوصله بیشتری داشتم بنویسیم
🔻 باید همه ی اینها را بنویسیم.
هر یک از این افکار قابل چالش بوده و منطقا نادرست است که با جایگزین کردن فکر مناسب می توان احساس بهتری داشت و به تبع آن کار را انجام داد.
✍️ افکار بالا را می توان به این صورت جایگزین کرد:
🗝 از کجا می دانم که خسته کننده است ؟ شاید نباشد می توانم اندکی از کار را انجام دهم و نتیجه اش را ببینم
🗝 برای شروع نیازی به روحیه خوب نیست وقتی شروع کنم احتمالا حال و حوصله پیدا خواهم کرد
🗝 مجبور نیستم همه را امشب انجام دهم اگر اندکی از آن را انجام دهم احساس بهتری پیدا میکنم.
5️⃣ خودمان را تشویق کنیم
وقتی از انجام کاری طفره می روید به احتمال زیاد بعد از اتمام روز احساس گناه میکنید و مضطرب میشوید اگرچه انجام آن کار به خودی خود پاداش ندارد وقتی آنرا انجام میدهید احساس خوشایندی دارید.
6️⃣ وقتی کاری را که از انجام آن طفره می روید انجام دادید به خودتان پاداش دهید (کاری که دوست دارید را انجام دهید یا ...)
7️⃣ در نهایت اینکه بدانید اگر امروز اندکی از کار را انجام دادید بهتر از آن است که امروز هیچ کاری انجام نداده باشید.
#سواد_عاطفی
@booyebaran313
🖤🌱🖤🌱🖤🌱
🍃 شب جمعه است
و دوباره دلمان برای 🍀
کسانی که نداریمشان تنگ است😔
دلمان گرم به "خاطره"
"پدرهايي که نيستند"،
"مادرهايي که رفته اند"،
"فرزندانی" که زودتر از
پدرومادرشان رفته اند،
"همدردهایی" که خیلی زود
از "پیشمون رفتن"...😔
به ياد آن دوستان و آشنایان
سفر کرده مان و خانم سادات
دوست عزیزم که امروز غریبانه
خاکسپاری شدن......
"فاتحه اي" ره توشه ميکنيم،
باشد که "پروردگار"🍀
"بيامرزدشان و بيامرزدمان"..🙏
@booyebaran313
﷽✨
💥 " امروزه یکی از مهمترین مهارت هایی که برای یک زندگی سالم و لذت بخش به آن نیاز دارید ، مهارت سواد رسانهای است "
✅ دوره ی آموزش سواد رسانهای توسط حجةالاسلام خورسندی :
♨️ مزایای این دوره ؛
1⃣ خلاصه و مفید بودن دوره
2⃣ ساده و قابل لمس بودن مباحث
3⃣ حجم بسیارکم فایلهای آموزشی
3⃣ رایگان بودن دوره 😍
✅ این دوره در نه جلسه و نه سرفصل اصلی برگزار میگردد .
📆شروع دوره :شنبه ،۲۲ آذر ماه
⏰زمان :ساعت ۲۱
✍ متقاضیان ثبت نام ، در صورت تمایل لطفا نام و نام خانوادگی و میزان تحصیلات خود را به آی دی زیر ارسال نمایند و #کد_دانشپژوهی دریافت کنند .🔻
🆔 : @zehnebartar180
سلام محضر بزرگواران همراه
✳️یک داستان، چند تامل
داستانی زیبا از کتاب سوپ جو که در سال ۲۰۱۵ با بیش از ۳۴۵میلیون لایک رکوردار در دنیای مجازی بوده و ادامه دارد...
ما یکی از نخستین خانوادههایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم.آن موقع من 9-8 ساله بودم.یادم میآید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشیاش به پهلوی قاب آویزان بود.من قدم به تلفن نمیرسید اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت میکرد با شیفتگی به حرفهایش گوش میکردم.
بعدها پی بردم که یک جایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفتانگیزی زندگی میکند به نام «اطلاعات لطفاً» ، که همه چیز را میداند.
او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.
نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایه رفته بود.من در زیرزمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی میکردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم درد وحشتناکی داشت ؛اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدلی (شرایط من را درک)کند انگشتم را در دهانم میمکیدم و دور خانه راه میرفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد به سرعت یک چهارپایه آوردم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم.
و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً» چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید:
«اطلاعات بفرمائید»
من در حالی که اشک از چشمانم میآمد گفتم «انگشتم درد میکند»
گفت:«مادرت خانه نیست؟»
«هیچکس به جز من خانه نیست»
«آیا خونریزی داری؟»
«نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد میکند»
«آیا میتوانی درِ جایخیِ یخچال را باز کنی؟»
«بله، میتوانم»
«پس از آنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار»
بعد از آن روز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه میکردم ...
مثلاً موقع امتحانات در درسهای جغرافی و ریاضی به من کمک میکرد.
یکروز که قناریمان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم.
او به حرفهایم گوش داد و با من همدلی و همدردی کرد.
به او گفتم: «چرا پرندهای که چنین زیبا میخواند و همۀ اهل خانه را شاد میکند باید گوشۀ قفس بیفتد و بمیرد؟»
او به من گفت «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست»
من کمی تسکین یافتم.
یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمۀ fix را چطور هجّی میکنند.
یکسال بعد از شهر کوچکمان (پاسیفیک نورث وست) به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد.
«اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچگاه با تلفن جدیدی که روی میز خانهمان در بوستن بود تجربۀ مشابهی نداشتم.
من کمکم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم.
غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم میافتادم.
راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت میگذاشت.
چند سال بعد، بر سر راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد.
من 15 دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی میکرد تلفنی حرف زدم
و بعد از آن بدون آن که فکر کنم چکار دارم میکنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم و گفتم «اطلاعات لطفاً».
به طرز معجزهآسایی همان صدای آشنا جواب داد.
«اطلاعات بفرمائید»
من بدون آن که از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم «کلمۀ fix را چطور هجّی میکنند؟»
مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت «فکر میکنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.»
من خیلی خندیدم و گفتم «خودت هستی؟»
و ادامه دادم «نمیدانم میدانی که در آن دوران چقدر برایم با ارزش بودی یا نه؟»
او گفت «تو هم میدانی که تلفنهایت چقدر برایم با ارزش بودند؟»
من به او گفتم که در تمام این سالها بارها به یادش بودهام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم.
او گفت «حتماً این کار را بکن. اسم من شارون است.»
سه ماه بعد به سیاتل برگشتم.
تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد.
«اطلاعات بفرمائید»
«میتوام با شارون صحبت کنم؟»
«آیا دوستش هستید؟»
«بله، دوست قدیمی»
«متأسفم که این مطلب را به شما میگویم. شارون این چند سال آخر به صورت نیمهوقت کار میکرد زیرا بیمار بود. او 5 هفته پیش در گذشت»
قبل از این که تلفن را قطع کنم گفت «شما گفتید دوست قدیمیاش هستید.
آیا همان کسی هستید که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟»
با تعجب گفتم «بله»
«شارون برای شما یک پیغام گذاشته است. او به من گفت اگر شما زنگ زدید آن را برایتان بخوانم»
سپس چند لحظه طول کشید تا درِ پاکتی را باز کرد و گفت:
«نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست.
خودش منظورم را میفهمد»
هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذاریم را دست کم نگیریم...
تقديم به همهی آدمهای تاثير گذار زندگی مان
#سواد_عاطفی
@booyebaran313
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
هرکجا سفره شود پهن،
کنارش نمک است
نمک سفره ی جمعه
دعای فـــــــرج است
"اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج"
#امام_زمان
🍃🌸🍃🌸🍃
@booyebaran313
1_351019992.mp3
5.93M
دعای عهد
با مرور سریع
هر روز صبح فقط و فقط 6 دقیقه
از وقت خود را برای امام زمان (عج) خرج کنیم
✍از حضرت صادق (علیهالسلام) روایت شده:
هرکه چهل صبحگاه دعای عهد را بخواند، از
یاوران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت از دنیا برود، خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حقتعالی بر هر کلمه هزار حسنه به او کرامت فرماید و هزار گناه از او محو سازد ....
#دعای_عهد
@booyebaran313
🌱🕊
⭕️✍️حکایت این روزهای برخی افراد👇👇👇
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ
ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ!
ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ..?
ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨند ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭند ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ!
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ..
ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷند!
ﻫﻤﻪﯼ ﺧﻮﺷﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﯽﮐﻨند ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ ﻧﺮﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﺳﺖ
ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩشان ﻣﯽﺁﯾند ﻣﯽﺑﯿﻨند ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭘُﻠﻮی ﺧﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽشاﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍند ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ، ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺏ...!
#سواد_عاطفی
@booyebaran313