eitaa logo
| تَبَتُّـل |
1.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
332 ویدیو
5 فایل
وَ "سلام" بَر‌اندوهی‌کھ‌ قلبمان ‌را ‌وطن‌ برگزید🖤🌱 • • تَبَتُّل←بُریدھ از "جہان" بُریدھ از "مردم"... •• میرسد به دستم ↓ https://harfeto.timefriend.net/16655774622952 +تافوروارد هست،زندگی ‌باید کرد‼️
مشاهده در ایتا
دانلود
برایت باران میشوم.
باید اعتراف کنم همیشه یک ارزو باقی خواهد ماند.. ارزویی که دیگر میل براورده شدنش نیست.
این مکالمه‌هایی که همش «یادته؟ یادته؟ یادش بخیر» داره موردعلاقمه. لبخندی می‌شم.
من به دست‌های خاک فکر می‌کنم که حتی اگر تمام جنازه‌ها را بپوشاند موهای تو چون گندم‌زاری از لای انگشت‌هایش بیرون می‌زند.
گفتى اگر دانى مرا، آيى و بستانى مرا اى هيچگاهِ ناكجا، گو كِى، كجا بستانمت؟
20:20
‏تو در من جاری شده‌ای. خودت می‌دانی؟ حتما می‌دانی..!
خودم را قضاوت کردم دیدم یک آدم مهربانی نبوده‌ام، من سخت، خشن و بیزار درست شده‌ام، شاید اینطور نبودم تا اندازه‌ای هم زندگی و روزگار مرا اینطور کرد.⁦ 📚زنده بگور
هدایت شده از unknown
عشق به دست اوردن نیست دادن هرچی که داریِ :)
ای که از کوچه معشوقه ما می‌گذری قسمت ما نشد این عشق حلالت باشد
تمامِ سهمم از دلدادگی‌ها شد پشیمانی نشد تقدیر من از عشق جز یک رنج طولانی تمامِ حاصلم از بیقراری‌ها فقط این شد: هزار افسوس اندر دل و صدها موجِ پیشانی! رها کردی تو یک شب در مسیر باد مویت را ؛ از آن شب، قسمتِ من شد سیاهی و پریشانی همه‌ با گریه می‌خوانند، پیشانی نوشتم را ؛ یقین دارم تو هم با خواندنش اینجا نمی‌مانی! روایت می‌کنم با هر غزل من روزگارم را ؛ پر از درد ست اما آن غزل‌ها که نمی‌خوانی ندارم انتظار از تو بجز این که بیایی و به رسم خاطره رویِ مزارم لاله بنشانی...!
گر جان من بخواهی، کردم حلال بر تو چیزی که دوست خواهد بر ما حرام باشد
=)))
در روانشناسی گرایشِ Proculsexual به معنی این است که: فرد، عاشق چیزی یا کسی می شود که از ته دل مطمئن است به آن نمی رسد.
ولی درستش اینه ک زمان حداقل دوسال تو این روزا متوقف شه ؛)))
«سلامٌ على من كان في عيني كل البشر، و لم أطلب من الله يومًا سواه» سلام بر کسی که در چشمانم تمام دنیاست و هیچ‌گاه غیر او را از خدا نخواستم.
4_6014940911652309442.mp3
4.48M
تو رو دیدم یهو وا شد دلم، میخوام صدبار خدارو شکر بگم (:
گیسوان تو شبیه است به شب، اما نه شب که این قدر نباید به درازا بکشد
دلم یه شب سرد زمستونی میخواد. دلم منتظر موندن تو صف تاکسی بدون رعایت فاصلۀ اجتماعی می‌خواد. دلم حرف زدن با غریبه‌ای که کنارم وایساده و جفتمون دستامونو تو جیبامون کردیم و داریم از سرما می‌لرزیم و از نبودن ماشین غر می‌زنیم می‌خواد. دلم خستگی‌ای می‌خواد که با رفتن زیر یه پتوی گرم، با آروم آروم بسته شدن چشمایی که دیگه نمی‌تونن باز بمونن، از بین بره. دلم بیدار شدن توی یه خونۀ گرم، تو یه صبح زمستونی رو می‌خواد، وقتی که مامانت صدات می‌زنه و میگه: «بیا از پنجره بیرون رو ببین. برف همه جا نشسته.»
| تَبَتُّـل |
گل من و اهلی کردن و برمیگردن بمن می خندن هی
من شکستم که نیفتد تَرکی بر دل تو نشد آرام دلت؟ باز بگو؛ می‌شکنم...
- اینکه دلتنگ توام اقرار میخواهد مگر!؟ + بله آقا، دلتنگی‌ را باید گفت؛ حتی اگر طوری به جان خودت و واژه‌هایی که به اندازه‌ی دلتنگی‌ات باشند بیفتی که مردم فکر کنند دیوانه‌ای!