eitaa logo
| تَبَتُّـل |
1.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
332 ویدیو
5 فایل
وَ "سلام" بَر‌اندوهی‌کھ‌ قلبمان ‌را ‌وطن‌ برگزید🖤🌱 • • تَبَتُّل←بُریدھ از "جہان" بُریدھ از "مردم"... •• میرسد به دستم ↓ https://harfeto.timefriend.net/16655774622952 +تافوروارد هست،زندگی ‌باید کرد‼️
مشاهده در ایتا
دانلود
ميگفت؛ آدميزاد به اندازه‌ی لطافت قلبش درد ميكشه.
میدونی چطوری میشه دنیا رو زیباتر کرد؟ زمانی که بی دلیل حال همو خوب میکنیم... مثلا با گفتن، تو چقدر زیبایی... این رنگ لباس چقدر بهت میاد، میدونی که چشمای قشنگی داری؟ تو خیلی با استعداد و هنرمندی یادت باشه دوستت دارما، .با فرستادن حال خوب و اعتماد به نفس به دیگران باعث میشیم قشنگ ترین لبخند های دنیا روی لباشون بشینه و با خنده های زیباشون حال دنیا رو بهتر کنن، بیاید سعی کنیم تو وجود هر انسانی اول زیبایی هاشو ببینیم و بعد براشون به زبون بیاریم، گاهی یه لبخند، یه جمله پر محبت... میتونه روز بهتریو براشون بسازه... مهربونی که هزینه نداره، بیاید برای هم تا میتونیم دست و دلباز باشیم. 👈🏻یه حال خوب بفرستید براش شاتش برای ما @yas2002
دختر خالم و بهترین دوستم کرونا گرفته و من خاستم یکم بخندونمشو ب قول شما حالشو خوب کنم .. گفتم با اکسیژن خوشگل شدی😅 ممنون میشم براش دعا کنید فقط ۱۴ سالشه🙂💔 _حتما❤️
...:)
بیاید برای حال همدیگه این کارو بکنیم
🙃🙂
_خوب🙃
گسترهٔ‌شَب؛
- بیا ردیف کن این جمعه‌های درهم را
هرچقدرم بگم بدون تو میتونم فقط خودم میدونم که زندگی برام بدون تو مثل زنده موندن بدون اکسیژنه ، که خیلی دووم نداره...
2020
طبق گفته روانشناسان بهم زدنِ رابطه با کسی که دوسش دارین باعث فعالیت همون بخش از مغز میشه؛که مسئول درد فیزیکی تو بدنه.. خلاصه که خیلی از دردها از نبود کسی که دوسش دارین بی علت نیست!
2222
اینجا شده اطلاع رسانی ساعت
منم خستم دارم میرم بخوابم و بدون توجه به نگاه های متعجبشون رفتم توی اتاقمون دوست داشتم هرچی جلو دستم بود بشکنم؛پسره اوشگول درختی... بیخیال پریدم بالای تخت گوشیم رو در اوردم و رفتم توی تلگرام حدودا ۱ ساعت کرم ریختم .یعنی می رفتم پی وی دختر ها به عنوان پسر خودمو معرفی میکردم بعد ۱ ربع هم بلاکشون میکردم. دیوونه ها با دوتا دوست دارم و عزیزم هم چه زود خر میشدن . • خسته شدم.بچه هام یک ربعی بود که اومده بودن تو اتاق سمانه که هنوز نرسیده به تخت خُروپُفش بلند شد.از پنجره نگاهی به حیاط انداختم خلوت بود فقط بنیامین رژه میرفت و منو نگاه میکرد چند بار بهش چشم غره رفتم و نگاهمو برگردوندم بعد چند دقیقه که برمی گشتم سمتش میدیدم باز پرو وخیره شده به من دیگه کنترل اعصابم رو از دست دادم.. • چشم هامو لوچ کردم ،دماغم و جمع کردمو زبونم و از لای دهندونای بهم جسبیده بیرون اوردم وسرم رو تکون دادم و بعد چند ثانیه دراز کشیدم بعد ۳ ثانیه صدای خندش تو کل حیاط پیچید • خودم خندم گرفته بود نفهمیدم چی شد دیگه دنیای خواب مرا در خواب رُبود(بابا ادبی،همون خوابیدم بگی حله😁) • با صدای غر زدن سمانه که برای نماز صدام میکرد بیدار شدم یه،شال روی سرم انداختم و رفتم سمت دستشویی،این دفعه با بنیامین همزمان از اتاق هامون اومدیم بیرون به زور جلو خنده شو گرفته بود.لبخند کج و شیطونی زدم و گفتم:سلام عرض شد استاد صبحتون بخیر. وجلوی چشم های متعجبش که اندازه هندونه شده بود جلو تر ازش به طرف دستشویی رفتم ای اوا گل کاشتی حالا که خودش میخواد با مهربونی ولحن خوب روی منو کم کنه چرا من حوابشو همینجوری ندم؟ والا حرف دیشبش هیچ معنی دیگه ای نمیداد... نویسنده:یاس
هیچ معنی دیگه ای نمیداد سرحال نمازمووخوندم دیگه بچه ها رو هم بیدار کردن تا را بیوفتیم سمت تهران در کل خیلی خوش گذشت.وسایلمونو جمع کردیم و سوار اتوبوس شدیم بنیامین سوار شد نگاهی به من انداخت و اخم غلیظی کرد و نشست سر جاش یک بزن قدش با وجدان خبیثم انجام دادم و یک لبخند پیروزی زدم.. بله اقا به من میگن اوا نه هویج نزدیک ساعت ۵ بود که رسیدیم دانشگاه با خستگی پیاده شدیم راننده خر برای دستشویی هم نگه نمی داشت نصف بچه ها به محض پیاده شدن دوییدن سمت دستشویی دانشگاه داشتیم از خنده می پکیدیم.افشن اومده بود دنبالمون با بنیامین سلام علیک گرمی کرد وسوار ماشین شدیم و راه افتادیم من و رسوندن خونه و خودشون رفتن رفتم بالا یه دوش یه دوش گرفتم و خودمو پرت کردم روی تخت فردا دانشگاه و کافه مرخصی گرفته بودم از رفتار خاله ترسیده بودم احتمالا بخاطر جواب ردی که به پسرش دادم دیگه اجازه نمیده تو کافه کار کنم ..سعی کردم کل افکار منفی روخط بزنم وفقط بخواب فکر کنم... "بنیامین" دختره لا اله الل الله چی بگم به این؟شیطونه میگه..واستا ببینم شیطونه چی میگه؟ شیطون بگو ببینم چی میگی؟.. بله از اتاق فرمان اشاره میکنن شیطون جلوی اوا کم اورده😐 نویسنده:یاس
Saman Jalili - Taghas (320).mp3
5.34M
من هر روز زیر دست و پاشون له میشم...
هدایت شده از | تَبَتُّـل |
جوان ایرانی سلام
ميگفت؛ آدميزاد به اندازه‌ی لطافت قلبش درد ميكشه. https://eitaa.com/joinchat/71434285C9f9abdbc42
بنظر منم!
4_5791821767261555056.mp3
9.27M
با هندزفری گوش بدید🔥
کافر اگر عاشق شود، بی پرده مؤمن میشود چیزی شبیه معجزه، با عشق ممکن میشود
[ظهره شَمبه]
payamenashenas.ir/Tabatolll بچه ها این لینک ناشناس هست که من می تونم توش به سوالات شما به صورت خصوصی بدون اینکه شما رو بشناسم جواب بدم لطفا یا اطلاع رسانی از طریق نوتیف یا تلگرام رو فعال کنید تا بتونم به شما جواب بدم انتقادی اگر هست درباره ادمین ها رمان کانال درخدمتیم و اینکه اگر قراره دوتا پیام بدید بگید پیام قبلیتون کدوم بوده🌱
اخه از کجا فهمید میخوام باروی خوش و مهربونی روشو کم کنم؟ بیخیال یه تاکسی گرفتم و به سمت خونه راه افتادم بعد ۵۰ مین رسیدم وای خدایا بازم؟ این هارو چطوری تحمل کنم؟دلم براشون لک زده بود ولی از فکر اینکه چه حرفایی قراره زده بشه دوداز کلم بلند میشد رفتم داخل خونه همه برام بلند شدن با تک تکشون دست دادم و بغلشون کردم و نشستم مامان:گوشیت چرا خاموش بود؟ _به امیر گفته بودم ۲-۳ روز دارم میرم که فقط کلم هوا بخوره نگفته بودم؟ (اره حقیقتا با وجود اوا چقدر کم کلم هوا خورد بجز اعصاب خوردی هیچی نداشت) بابا:وگفته بودی که رفتی فکر هاتم بکنی! _بله درسته بابا:ونتیجه اش؟ _نتیجه معکوسی حاصل نشد ونظرم هم تغییری نکرد. مامان:ولی ما نظرمون تغییر کرده. به ابرومو بالا انداختم و گفتم: _جدا میتونم بدونم؟ مامان:بنیامین جان ماکه بدت رو نمیخوایم نمیخوای با آسمان ازدواج کنی باشه قبول ولی باید تا اخر ماه،دیگه ازدواج کنی. چشام گرد شدوبا تعجب گفتم: _مادر من مگه لباس که من تا یک ماه دیگه بخرمش؟ مامان:من و پدرت امشب بلیط داریم برمی گردیم کانادا اخر ماه دیگه ام منتظریم اسم عروسمون رو بشنویم. رفتم جلو پاش و زانو زدم و دست هاش رو بوسیدم و گفتم: _با اینکه اقا جون هیچ وقت بخاطر این شرطش نمی بخشم ولی بازم از شما ممنونم که میذارید به سلیقه خودم پیش برم هرچند با زور نویسنده:یاس