eitaa logo
#کارتون و #فیلم های #قدیمی #نوستالژی
2.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
6.5هزار ویدیو
13 فایل
جهت پیام و تبادل با این آیدی در تماس باشید. 👇 @admin_ghadimiii « کپی برداری از مطالب و فیلم و کارتون ها، حرام است.»
مشاهده در ایتا
دانلود
ها مراسمی دارند به نام 😊✋ این مراسم از وقتی بلند شده و تصمیم به رفتن میگیرد به صورت سرپا به مدت زمان ۱۵ تا ۴۵ دقیقه جلوی درب خروجی برگزار میشود و هر چه زمانش بیشتر باشد نشانه و مهمان و به همدیگر است😂😂 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 «از چشمم بدی دیدم از شما ندیدم!» در زمانهای یک روستائی جل و پلاسش را برداشت و به ده همسایه رفت و دوستش شد. نه یک روز نه دو نه سه روز بلکه چند ای آنجا ماند. یک روز زن که از او شده بود به شوهرش گفت: بیا یک فکری کنیم شاید بتوانیم این سمج ر ا از اینجا بیرون کنیم. با همدیگر مشورت کردند دست آخر زن گفت امروز تو که از بیرون آمدی بنا کن به کتک زدن من و بگو چرا به کارهای نمی رسی و هرچه میگویم نمیکنیو من با و زاری میروم پیش میگویم شما که چند هفته است منزل ما هستی و امروز هم میخواهی بروی آیا در این مدت از من بدی دیدی؟ شاید به این وسیله خجالت بکشد و برود. قبول کرد و روز بعد که از سرکار به آمد بنا کرد با زنش اوقات تلخی کردن و دست به چوب برد و بنا کرد به زدن زن. زن گفت چرا مرا میزنی؟ شوهر گفت نافرمانی میکنی. زن کنان به پناه برد و گفت ای برادر تو که چند است ما هستی و امروز دیگر میخواهی بروی آیا از من نافرمانی دیده ای؟ با خونسردی گفت: من چند هفته است اینجا هستم و چند هفته دیگه هم خواهم ماند، اما از چشمم بدی دیدم از شما ندیدم.😂 «برگرفته از تمثیل مثل » 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (يك خشت هم بگذار در ديگ) خودپسندي ، آشپزي بلد نبود و نزد مادرشوهرش زندگي مي كرد . پخت و پز را بعهده داشت . يك روز شد و از قضا آن روز داشتند . مي خواست بپزد ولي بلد نبود ، پيش خودش فكر كرد اگر از كسي نپرسد پلويش خراب مي شود و اگر از مادرشوهرش بپرسد آبرويش مي رود و او را سرزنش مي كند . پيش مادر شوهرش رفت و سعي كرد طوري سوال كند كه او متوجه نشود كه بلد نيست آشپزي كند . از مادرشوهر پرسيد : چند پيمانه بپزم كه نه كم باشد ، نه زياد ؟ مادر شوهر جواب سوال را داد و پرسيد : پختن آنرا بلدي ؟ گفت : اختيار داريد تا حالا‌ هزار بار پخته ام . ولي اگر شما هم بفرمائيد بهتر است . مادرشوهر گفت : اول برنج را خوب بايد پاك مي كني . گفت : ميدانم . مادرشوهر گفت : بعد دو بار آنرا مي شوئي و مي گذاري تا چند ساعت در آب بماند . عروس گفت : ميدانم . مادرشوهر گفت : برنجها را توي ديك مي ريزي و روي آن آب مي ريزي و كمي نمك مي ريزي و مي گذاري روي اجاق تا بجوشد . عروس گفت : اينها را مي دانم . مادرشوهر گفت : وقتي ديدي مغز زير دندان خشك نيست ،آنرا در آبكش بريز تا آب زيادي آن برود . بعد دوباره آنرا روي ديك بگذار و رويش را روغن بده . گفت : اينها را مي دانم . مادر شوهر از اينكه هي مي گفت خودم مي دانم ناراحت شد و فكر كرد به او درسي بدهد تا اينقدر مغرور نباشد ، براي همين گفت : يك هم بر در ديك بگذار و روي آنهم بريز و بگذار تا يك ساعت بماند و خوب دم بكشد . عروس گفت : متشكرم ولي اينها را مي دانستم . به تمام حرفها عمل كرد وآخر هم يك خشت خام بر در ديك گذاشت . ولي بعد از چند دقيقه بر اثر ديك وا رفت و توي برنجها ريخت . كه رفت را بكشد ديد پلو خراب شده و به شوهرش گله كرد . شوهرش پرسيد : چرا خشت روي آن گذاشتي ؟ عروس گفت :‌ مادرت ياد داد . راست كه ميگن و با هم نمي سازند . رسيد و خنده كنان گفت : دروغ من در جواب دروغهاي تو بود ، من اينكار را كردم تا خودپسندي را كنار بگذاري و تجربه ديگران را مسخره نكني . گفت : من ترسيدم شما مرا سرزنش كنيد . مادر شوهر گفت : سرزنش مال كسي است كه به دروغ مي خواهد بگويد كه همه چيز را مي دانم . هيچ كس از روز اول همه كارها را بلد نيست ولي اگر خودخواه نباشد بهتر ياد مي گيرد . حالا هم ناراحت نباشيد ، من جداگانه برايتان پخته ام و حاضر است برويد آنرا بياوريد و سر ببريد *اين مثال وقتي به كار ميرود كه كسي چيزي بپرسد و بعد از شنيدن جواب بگويد : ” خودم همين فكر را مي كردم “ و با اين حرف راهنمائي طرف را بي منت كند به او طعنه مي زنند و مي گويند : يك خشت هم بگذار در ديك 🙈@cartoon_ghadimy🙊
2.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«»(خاله چنگالی) 🍴 یک مجموعهٔ تلویزیونی ایرانی به کارگردانی، نویسندگی خسرو ملکان و تهیه‌کنندگی ابوالفضل جهانی مقدم است که در زمستان ۱۳۶۹ ساخته شد و در نوروز ۱۳۷۰ از شبکه ۱ سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید.[۱]این مجموعه تلویزیونی، اولین مجموعه تلویزیونی مناسبتی در ایران بود و برای تعطیلات نوروز ۱۳۷۰ که ماه رمضان با آن همزمان شده بود، ساخته شد.[۲] (اولین کانال کارتون و فیلم نوستالژی در ایتا) 🙈@cartoon_ghadimy🙊