4_6030649166126912076.mp3
4.2M
#رادیو #مرسی #قدیمی
٢٠_آذر_١۴٠٢
🌿وقتی
یه چیز زیبا توی کسی دیدی
حتما بهش بگو ؛شاید واسه تو یه ثانیه طول بکشه
اما برای اون میتونه یه عمر باقی بمونه...☘
🌺سلام صبح بخیر🌺
(اولین کانال کارتون و فیلم نوستالژی در ایتا)
🙈@cartoon_ghadimy🙊
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#طبیعت #زیبا
#قلعهبابک
قلعه بابک در نزدیکی کلیبر، مانند قدم زدن در ارباب حلقه ها!
🙈@cartoon_ghadimy🙊
4_5784886528949883229.mp3
10.8M
#موسیقی #بیکلام
ترَک منتخب از آلبوم #موسیقی_فیلم "بایسیکل ران" اثر استاد #مجید_انتظامی
🙈@cartoon_ghadimy🙊
50.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون #قدیمی #دههٔ_۶٠
«#حنا_دختری_در_مزرعه»
#قسمت 23
#پارت 1
(اولین کانال کارتون و فیلم نوستالژی در ایتا)
🙈@cartoon_ghadimy🙊
29.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون #قدیمی #دههٔ_۶٠
«#حنا_دختری_در_مزرعه»
#قسمت 23
#پارت 2
(اولین کانال کارتون و فیلم نوستالژی در ایتا)
🙈@cartoon_ghadimy🙊
28.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون #قدیمی #دههٔ_۶٠
«#حنا_دختری_در_مزرعه»
#قسمت 23
#پارت 3
(اولین کانال کارتون و فیلم نوستالژی در ایتا)
🙈@cartoon_ghadimy🙊
44.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون #قدیمی و خاطره انگیز
«#ایکیوسان»
#قسمت 36
راستش رو بگو چقدر اداش رو درآوردی؟؟ 😂
(اولین کانال کارتون و فیلم نوستالژی در ایتا)
🙈@cartoon_ghadimy🙊
#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(آش نخورده و دهن سوخته)
در زمانهاي دور، مردي در بازارچه #شهر حجره اي داشت و #پارچه مي فروخت . شاگرد او پسر خوب و مودبي بود وليكن كمي خجالتي بود.
مرد تاجر همسري كدبانو داشت كه دستپخت خوبي داشت و آش هاي خوشمزه او دهان هر كسي را آب مي انداخت.
روزي مرد #بيمار شد و نتوانست به دكانش برود. شاگرد در دكان را باز كرده بود و جلوي آنرا آب و جاروب كرده بود ولي هر چه منتظر ماند از تاجر خبري نشد.
قبل از ظهر به او خبر رسيد كه حال تاجر خوب نيست و بايد دنبال دكتر برود.
. پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت . دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاينه كرد و برايش #دارو نوشت
#پسر بيرون رفت و #دارو را خريد وقتي به خانه برگشت ، ديگر ظهر شده بود. پسرك خواست دارو را بدهد و برود ، ولي #همسر تاجر خيلي اصرار كرد و او را براي ناهار به خانه آورد
همسر تاجر براي ناهار #آش پخته بود #سفره را انداختند و كاسه هاي آش را گذاشتند . تاجر براي شستن دستهايش به حياط رفت و همسرش به #آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بياورد
پسرك خيلي خجالت مي كشيد و فكر كرد تا بهانه اي بياورد و ناهار را آنجا نخورد . فكر كرد بهتر است بگويد دندانش #درد مي كند. دستش را روي دهانش گذاشتش.
تاجر به اتاق برگشت و ديد پسرك دستش را جلوي دهانش گذاشته به او گفت : دهانت سوخت؟ حالا چرا اينقدر عجله كردي ، #صبر مي كردي تا #آش سرد شود آن وقت مي خوردي ؟
زن تاجر كه با قاشق ها از راه رسيده بود به تاجر گفت : اين چه حرفي است كه مي زني ؟ #آش نخورده و دهان سوخته ؟ من كه تازه قاشق ها را آوردم.
تاجر تازه متوجه شد كه چه اشتباهي كرده است
از آن پس، وقتي كسي را متهم به گناهي كنند ولي آن فرد گناهي نكرده باشد ، گفته ميشود : #آش نخورده و #دهان سوخته
🙈@cartoon_ghadimy🙊