eitaa logo
#کارتون و #فیلم های #قدیمی #نوستالژی
2.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
5.3هزار ویدیو
12 فایل
جهت پیام و تبادل با این آیدی در تماس باشید. 👇 @admin_ghadimiii « کپی برداری از مطالب و فیلم و کارتون ها، حرام است.»
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6030649166126912076.mp3
4.2M
٢٠_آذر_١۴٠٢ 🌿وقتی یه چیز زیبا توی کسی دیدی حتما بهش بگو ؛شاید واسه تو  یه ثانیه طول بکشه اما برای اون میتونه یه عمر باقی بمونه...☘ 🌺سلام صبح بخیر🌺 (اولین کانال کارتون و فیلم نوستالژی در ایتا) 🙈@cartoon_ghadimy🙊
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قلعه بابک در نزدیکی کلیبر، مانند قدم زدن در ارباب حلقه ها! 🙈@cartoon_ghadimy🙊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و باز هم صف ! چقدر تو برای یک گالن کوچک می‌رفتن این پدر و مادرا!!! 🙈@cartoon_ghadimy🙊
44.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و خاطره انگیز «» 36 راستش رو بگو چقدر اداش رو درآوردی؟؟ 😂 (اولین کانال کارتون و فیلم نوستالژی در ایتا) 🙈@cartoon_ghadimy🙊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 😇 (آش نخورده و دهن سوخته) در زمان‌هاي‌ دور، مردي در بازارچه حجره اي داشت و مي فروخت . شاگرد او پسر خوب و مودبي بود وليكن كمي خجالتي بود. مرد تاجر همسري كدبانو داشت كه دستپخت خوبي داشت و آش هاي خوشمزه او دهان هر كسي را آب مي انداخت. روزي مرد شد و نتوانست به دكانش برود. شاگرد در دكان را باز كرده بود و جلوي آنرا آب و جاروب كرده بود ولي هر چه منتظر ماند از تاجر خبري نشد. قبل از ظهر به او خبر رسيد كه حال تاجر خوب نيست و بايد دنبال دكتر برود. . پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت . دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاينه كرد و برايش نوشت بيرون رفت و را خريد وقتي به خانه برگشت ، ديگر ظهر شده بود. پسرك خواست دارو را بدهد و برود ، ولي تاجر خيلي اصرار كرد و او را براي ناهار به خانه آورد همسر تاجر براي ناهار پخته بود را انداختند و كاسه هاي آش را گذاشتند . تاجر براي شستن دستهايش به حياط رفت و همسرش به برگشت تا قاشق ها را بياورد پسرك خيلي خجالت مي كشيد و فكر كرد تا بهانه اي بياورد و ناهار را آنجا نخورد . فكر كرد بهتر است بگويد دندانش مي كند. دستش را روي دهانش گذاشتش. تاجر به اتاق برگشت و ديد پسرك دستش را جلوي دهانش گذاشته به او گفت : دهانت سوخت؟ حالا چرا اينقدر عجله كردي ، مي كردي تا سرد شود آن وقت مي خوردي ؟ زن تاجر كه با قاشق ها از راه رسيده بود به تاجر گفت : اين چه حرفي است كه مي زني ؟ نخورده و دهان سوخته ؟ من كه تازه قاشق ها را آوردم. تاجر تازه متوجه شد كه چه اشتباهي كرده است از آن‌ پس، وقتي‌ كسي‌ را متهم به گناهي كنند ولي آن فرد گناهي نكرده باشد ، گفته‌ مي‌شود :‌ نخورده و سوخته 🙈@cartoon_ghadimy🙊